eitaa logo
🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
608 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3هزار ویدیو
29 فایل
🙃گذشت‌و‌گذشت.... روزی‌شد‌که‌تصمیم‌گرفتیم‌یه‌محفلی‌داشته‌باشیم‌که‌با کمک‌هم‌رشدکنیم...🦋 💔|دلتنگِ|⁦♡⁩مولامونیم‌وامیدواریم‌باایجاداین‌کانال انشاالله‌بتونیم‌حتی‌شده‌یه‌قدم‌کوچیکی‌برداریم:-)⁩🔮و سرباز‌آقامون‌بشیم☘️انشاءالله🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🎵📚کتب‌صوتی‌رایگان‌ارائھ‌شدھ‌ درسایت‌نمڪ‌تاب(خانہ‌ےڪتاب‌هاےخوب) ۱- کتاب صوتی «طِیّب» در ۶ قسمت ۲- کتاب صوتی «شُنام» در ۷ قسمت ۳- کتاب صوتی «سایه‌ی شوم» در ۱۲ قسمت ۴- کتاب صوتی «راز درخت کاج» در ۵ قسمت ۵- کتاب صوتی «پدر، عشق، پسر» در ۷ قسمت ۶- کتاب صوتی «کوچک اما پهلوان» در ۶ قسمت ۷- کتاب صوتی «استاد عشق» در ۷ قسمت ۸- کتاب صوتی «نورالدین پسر ایران» در ۲۰ قسمت ۹- کتاب صوتی «خاطرات مستر همفر» در ۱۰ قسمت ۱۰- کتاب صوتی «مسیح کردستان» در ۷ قسمت ۱۱- کتاب صوتی «خط مقدّم» در ۵ قسمت ۱۲- کتاب صوتی «خاک‌های نرم کوشک» در ۵ قسمت ۱۳- کتاب صوتی «پسرک فلافل‌فروش» در ۱۰ قسمت ۱۴- کتاب صوتی «پایی که جا ماند» در ۱۵ قسمت ۱۵- کتاب صوتی «شاهرخ، حر انقلاب اسلامی» در ۵ قسمت ۱۶- کتاب صوتی «حماسه‌ی حسینی» در ۱۴ قسمت ۱۷- کتاب صوتی «هم‌رزمان حسین» در ۱۰ قسمت ۱۸- کتاب صوتی «من زنده‌ام» در ۱۱ قسمت ۱۹- کتاب صوتی «صلح امام حسن علیه‌السلام» در ۳۹ قسمت ۲۰- کتاب صوتی «فطرت الهی» در ۶ قسمت ۲۱- کتاب صوتی «فرنگیس» در ۵ قسمت ۲۲- کتاب صوتی «خاطرات عزت‌شاهی» در ۱۴ قسمت ۲۳- کتاب صوتی «اعتراف غلامان» در ۶ قسمت ۲۴- کتاب صوتی «سه دقیقه در قیامت» در ۱۴ بخش ۲۵- کتاب صوتی «انسان ۲۵۰ ساله» در ۱۵ قسمت ۲۶- کتاب صوتی «عبد صالح خدا» در ۱۱ قسمت ۲۷- کتاب صوتی «عباس دست طلا» در ۹ قسمت ۲۸- کتاب صوتی «مهاجر مهربان (شهید دقایقی)» در ۴ قسمت ۲۹- کتاب صوتی «چُغک» در ۹ قسمت ۳۰- کتاب صوتی «عدل الٰهی» در ۱۷ قسمت ۳۱- کتاب صوتی «کیمیاگر» در ۱۱ قسمت ۳۲- کتاب صوتی «داستان بشارت» در ۵ قسمت ۳۳- کتاب صوتی «آزادی معنوی ۱ و ۲» در ۲۳ قسمت ۳۴- کتاب صوتی «خون دلی که لعل شد» در ۱۵ بخش ۳۵- کتاب صوتی «علی از زبان علی» در ۲۷ قسمت ۳۶- کتاب صوتی «داستان‌های برگزیده و جذاب از کتاب سلام بر ابراهیم» در ۱۸ قسمت ۳۷- کتاب صوتی «سلام بر ابراهیم ۲» در ۵ قسمت ۳۸- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید ناصر کاملی)» در ۲ قسمت ۳۹- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید عبدالحسین برونسی)» در ۲ قسمت ۴۰- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید ابراهیم امیر عباسی)» در ۲ قسمت ۴۱- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید آب‌شناسان)» در ۲ قسمت ۴۲- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید محمدابراهیم همت)» در ۲ قسمت ۴۳- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید سیدکمال قریشی)» در ۲ قسمت ۴۴- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید حمید باکری)» در ۲ قسمت ۴۵- کتاب صوتی «نیمه‌ی پنهان ماه (شهید مهدی باکری)» در ۲ قسمت ۴۶- کتاب صوتی «بینوایان» در ۱۳ قسمت ۴۷- کتاب صوتی «شازده کوچولو: روایت عشق و جستجو برای درک حقیقت» در ۲ قسمت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
هر روز مطالعه روزانه داشته باش حتی اگه کتابی نداشتی در مورد یک موضوعی سرچ کن، و چند تا مطلب جدید یاد بگیر . . . فکر و ذهن اگه پویا نباشه دچار میشه ؛ شاید در آرامشِ مرداب گونه چند تا گل خوشگل در بیاد اما هزاران گل رو در مسیرش آبیاری میکنه ؛ میخوای رود باشی یا مرداب ؟! ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
کتابی که این روزا عجیب دلمو برده😢❤️ رفقا می‌گردم اگه حق نشر نداشت و مولف اجازه داده بود بخش‌هایی از این کتاب رو براتون می‌ذارم🙃 اما اگه حق نشر داشت و اجازه مولف صادر نشده بود ، یکی دو تا تیکه خیلی جذاب کتابو براتون می‌ذارم☺️ و پیشنهاد می‌کنم تهیه کنید و استفاده کنید 🦋 یا علی ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
قصه احلیٰ مِنَ العسل🙃🥺 📖 صفحه ۳۹۹ کتاب حماسه پر شکوه😊 ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
📖🌙 از ماه بنی‌هاشم که می‌نویسند و می‌خوانیم بغض در گلو می‌نشیند که حرارت آن را به آتش می‌کشد. کتاب مقابل روایتی کوتاه از لحظات زندگی و شهادت ماه آسمان اباعبدالله است که چون آه سینه سوز و ماندگار خواهد بود🌌. 📌📖این اثر در دوازده فصل طراحی شده که گویی دوازده راوی دارد همچون «حضرت ام‌البنین(س) » «عبدالله بن ابی محل» «مسلم بن عقیل(ع)» «شبث بن ربعی» «زید بازرگان» «ام‌کلثوم» «حضرت زینب(س) » و... فصل پایانی این کتاب شما را شگفت‌زده می‌کند ✨♥️ ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
یه قاب ولی پر محتوا 🙃❤️ ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
📓 📖 💫"چایت را من شیرین میکنم" داستان دختریست به نام سارا، ایرانی الاصل و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد. 🔅در میان دعواها و کشمکش های این دو که مادر از خدا می گفت و خوبی هایش و پدر از دغدغه های سازمان، نه خدا که از نظر او فقط نظاره گر کتک خوردن های مادر بود نه سازمان که همه چیز را فدای اهدافش می کرد، سارا و برادرش خلاء را انتخاب می کنند و پناه هم می شوند. ولی طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده، وارد گروه داعش شده و ناپدید می شودو.... ــــــــــــــــــــــ ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂 @deeltangy
📚 ♡ زهرا اسعد بلنددوست پس از خلق ❤️ و موفق «چایت را من شیرین می‌کنم»☕️، با همان شخصیت‌های کتاب پیشین که به شکل زیبا و پرعاطفه‌ای معرفی شدند، در نوشتار تازه خود یعنی « » به سراغ حوادث آبان۱۳۹۸ رفته است تا بار دیگر از زبان سارا که حالا نقش همسر شهید را در داستان به دوش می‌کشد، آشوب را روایت کند.دوراهی های این ماجرا خطرناک و مه‌آلود است و جملات آن سرشار از آرایه ها است. ـــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــ ✍🏻نویسنده:زهرا اسعد بلند دوست ▫️ناشر:کتابستان ▫️قالب کتاب:رمان ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ـــــــــــــــــــــــ📖ــــــــــــــــــ ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂 @deeltangy
ابتدا چندان اعتقادی به رفیق شهید نداشتم؛ اما با تشویق دوستانم علاقه‌مند شدم تا شهیدی را به‌عنوان دوست انتخاب کنم. زندگی‌نامۀ چندین شهید را مرور کردم. تا اینکه به شهید عباس دانشگر رسیدم. او را به‌عنوان دوست شهیدم انتخاب کردم. مدتی به‌نیتش برخی اعمال عبادی را انجام می‌‌دادم؛ ولی احساس رفاقت و حضور او را درک نمی‌‌کردم. این موضوع را به یکی از دوستانم گفتم. گفت: «باید از خود شهید بخوای.» یک شب بعد از نماز، به شهید التماس کردم تا به من توجه کند. چند شبی گذشت. یک شب در عالم رؤیا دیدم در حرم مطهر امام‌رضا(علیه‌السلام) هستم. گویا گم شده‌‌ بودم. حیران و سرگردان به این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتم. یک مرتبه دیدم شهید عباس دانشگر روبه‌رویم ایستاده. به من گفت: «چی شده؟» گفتم: «گم شده‌م.» گفت: «بیا راه رو به تو نشون بدم.» از خوشحالی از خواب بیدار شدم. بعد از دیدن این خواب، باور کنید روحیۀ معنوی من از قبل خیلی بهتر شد. همواره حضور شهید عباس را در زندگی‌ام می‌‌بینم و یقین دارم عباس به من کمک می‌‌کند تا راه واقعی و حقیقی را که همان راه بندگی و عبودیت است، پیدا کنم و به آن هدف متعالی برسم. 📗 ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
📚📚📚 📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓 مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمی‌گیرد.😭😭 خودت گفته‌ای. ما حداکثر تازیانه می‌خوریم، اما میخ آهنین بدن‌هایمان را سوراخ نمی‌کند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخ‌های خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سخت‌جانی کرده‌ایم که تاکنون زنده مانده‌ایم. نگو که روزی سخت‌تر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک شش‌ماهه به شهادت می‌رسد، اما تو کودک نیامده‌ات -محسن‌ات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: -مرا بگیر فضه که محسن‌ام را کشتند. پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا می‌برد، وحی نازل میشد که: «پایین بیاورید صدایتان را.» اگر کسی پیامبر را به نام صدا می‌کرد، وحی می‌آمد که: «نام پیامبر را با احترام بیاورید.» 🔸 هنوز آب تغسیل‌ پیامبر خشک نشده، خانه‌اش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمه‌ها می‌گیرد، مبدأش‌ اینجاست. دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله‌ی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمی‌تواند مرا این‌قدر بسوزاند. شاید خدا می‌خواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکل‌تر است؟ 📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓 📚کشتی پهلو گرفته 🖋سید مهدی شجاعی ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
🔹 بی کفن در حیاط روبه‌روی حرم نشسته بودیم و با هم توصیه‌های اخلاقی عرفانی را مرور می‌کردیم. به من می‌گفت از امام چیزهای دنیایی نخواه، بگو آقاجان معرفت خودت‌رو به من بده، آن‌قدر دوستش داشتم که هرچه می‌گفت برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین‌ها را تکرار کردم. یک‌دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف. طفره رفت و گفت «ای بابا بالأخره وقتی مردیم یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کارو بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت و گفت «دو تا کفن ببریم پیش یه بی‌کفن؟!» 📗برداشتی از کتاب «برای زین آب» روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy