eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
773 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
گرفته دامن ما را شرار غیبت تو جهنمی شده این روزگار غیبت تو چگونه نام خودش را گدا گذاشته است کسی که کار ندارد به کار غیبت تو عجیب نیست که دیگر وفور نعمت نیست نشسته‎ایم در این شوره‎زار غیبت تو هنوز مادر تو صبح و شام می‎گرید برای مرثیه‎ی گریه‎دار غیبت تو چه عاشقان که ز داغ فراق دق کردند چقدر سر که می‎آید به زار غیبت تو تو بی‎کسی و کس تو نمی‎شود آقا شدیم ما همگی شرمسار غیبت تو بگو چه کار کند آنکه سوخته از هجر بگو چه کار کند بی‎قرار غیبت تو می‎آید آن سحری که به کعبه تکیه کنی به کوی وصل می‎افتد گذار غیبت تو اگر چه پیر شد عمه ز داغ کرب و بلا قدش خمیده شده زیر بار غیبت تو : غمی به وسعت دریای بیکران دارم هوای گنبد زیبای جمکران دارم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بی تو هر جا میروم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تـو آرام و قـراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه ی اعمـال من حـال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم من که باری بر نمیدارم ز روی شانه ات با چه رویـی بر تو اظهـار ارادت می کنم : ای دیدنت بهانه‌ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه‌ی بی‌تاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلـم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : ترسم که شعر مزار من این شود: او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت همین زمان که دعا می کنی برای دلم همین دقیقه دلم بیشتر بهانه گرفت دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت فدای راه رقیه تمام هجران ها چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت همین که صوت پدر شد بلند از نیزه دوید و خورد زمین پشت سر، بهانه گرفت : چشم دیدار ندارم شده ام کورِ گناه رو که رو نیست ولی تشنه‌ ی دیدار توام آرزو بر مـن آلــوده روا نیست، ولـــی کاش یک روز ببینم که ز انصار توام ۱سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
میایی و غم ما را جواب خواهی کرد دعای چشم مرا مستجاب خواهی کرد بیا و دست جهان را بگیر با لبخند که با تبسم خود انقلاب خواهی کرد طلوع کن بتکان از هوای ما شب را بتاب بر دل دنیا، ثواب خواهی کرد شنیده‌ام به شما تکیه میدهد کعبه و آسمان و زمین را خطاب خواهی کرد تو آفتابی و همراه عده‌ای مهتاب اساس ظلمت شب را خراب خواهی کرد محرم است بیا و دو قطره روضه بخوان که سنگ را به دو خط روضه آب خواهی کرد هوای روضه‌ی احلی من العسل داریم بخوان که قلب زمان را کباب خواهی کرد زمان اگر برود تا کنار پیکر او برای یاری قاسم شتاب خواهی کرد : حُبّ عاقبتم را به خِیر کرد خِیرَش تویی، اگر که بیایی، امام من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش، سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمیِ مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کـربلا، جانش میان طف، سپر نیزه و سنان می‌کرد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده ناله ی فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش : هنوز خون گلوی حسین می جوشد😭 به حُرمت دَم جدّت، بیا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
جمعه با خود غالبا چشمان تر می آورد با خودش دلتنگی و خون جگر می آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه هاست جمعه ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد بوی یاس انگار می آید میان ندبه ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می آورد العجل هایم چه بی تأثیر شد، رویم سیاه قلب آلـوده دعـای بی اثر می‌آورد تشنه ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله ور می آورد تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر تشنگی دارد مـرا از پای در می آورد : 💔 هر صبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می‌کنند می‌آید او که منتقم و دادخواهِ ماست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه‌های ما می‌آیی و بدون صدا گریه می‌کنی گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه در مشهد امام رضا گریه می‌کنی بر کشته‌ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سیدالشهدا گریه می‌کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می‌کنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی : 💔 شب و روز تو شده گریه به غمهای حسین چشمهایت خبر از  سینه‌ی سوزان دارد💔 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
ای داغدار اصلی این روضه‌ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالا گرفته‌ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا فهمیده‌ایم با همه دنیا غریبه‌ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا از هیچ کس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا هفته به هفته می‌گذرد با خیال تو پس لااقل به حرمت خون خدا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده‌ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا بیا : بی خود دلم خوش است به اشعار انتظار این حرفها برای من آقا نمی شود💔 سلام عليكم و رحمة الله، آدینتون معطر بنام
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در مانده است مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر مانده است نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت آرزوی یاری اَت بر قلب نوکر مانده است با تحیُّر گاه گاهی چهره‌ها را بنگرم چشمها خیره به هر روی منور مانده است در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند از جدائیهای تو، دلها مکدّر مانده است کاش روزی شیعه ی دلخواهتان باشیم ما رتبه یایمانمان از درکِ تو درمانده است کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد وعده ی دیدار ما تا کِی مقدر مانده است این چه سودائی ست با خود کرده ام در عاشقی از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر مانده است عده ای رفتند تا مقتل ز هیئتهای تو چشم مامبهوت بر محراب و منبر مانده است راهِ مرا نزدیک کرده با شما از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر مانده است وعده ی ما شد ستونِ آخرِ راهِ اربعین تا کربلا یک دیده ی تر مانده است : بیش از هزارسال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت  بیا... سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هرچه بد تا میکنم با من مدارا میکنی از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی پرده پوشی میکنی و باز عصیان میکنم هر که بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری غافل از اینکه مرا داری تماشا میکنی یاد کن آلوده را از باب لطف در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی یا زمانی که میان روضه های مادرت گریه بر درد و مصیبت های زهرا میکنی کربلا میخواهم آقا التماست میکنم گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی؟ : 💔 شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلم، شد بیا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟ که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غمهایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان، مادرسادات چه شد؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد که میافتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت : 💔 خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا چون موسم خزان به خدا خسته ام بیا آخر بیا بگو به چه اسمی بخوانمت یا صاحب الزمان به خدا خسته ام بیا افتاده ام به گوشه ی عزلت به اشک چشم بی تاب و ناتوان به خدا خسته ام بیا هر کس به طعنه ای بزند نیش خویش را از نیش این و آن به خدا خسته ام بیا از وصف اینکه سختی دوران کشیده ام الکن بود زبان به خدا خسته ام بیا آقا خلاصه که به لبم جان رسیده است ای شاه جمکران به خدا خسته ام بیا هر روز و شب دو مرتبه خون گریه میکنی آقای روضه خوان به خدا خسته ام بیا : روزها رفت و فقط حسرت دیدارِ رُخت مانده بر این دلِ یعقوبی ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟ یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟ در پی" راه بلد" در دل صحرا ماندم حل این مشکل امروز به دست فرداست چند سالیست که در حسرت فردا ماندم در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود چقدر منتظر ماندم؟ من به دنبال تو اما تو کنارم هستی آه، من با لب تشنه، لب دریا ماندم چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟ غلط است من آلوده در این غیبت کبری ماندم نوکری رو سیه ام، جای تعجب دارد با تمام بدی ام باز هم  "آقا" ماندم یا بگویید: بیا، یا که بگویید: برو خسته ام بس که در این شاید و اما ماندم پسر فاطمه، نگذار که ناکام شوم جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم ، پای پیاده، چه قدر می چسبد من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم : شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلم، جمعه شد بیا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا چون موسم خزان به خدا خسته ام بیا آخر بیا بگو به چه اسمی بخوانمت یا صاحب الزمان به خدا خسته ام بیا افتاده ام به گوشه ی عزلت به اشک چشم بی تاب و ناتوان به خدا خسته ام بیا هرکس به طعنه ای بزندنیش خویش را ازنیش این و آن به خدا خسته ام بیا ازوصف اینکه سختی دوران کشیده ام الکن بُوَد زبان به خدا خسته ام بیا آقاخلاصه که به لبم جان رسیده است ای شاه جمکران به خدا خسته ام بیا هرروزوشب دومرتبه خون گریه می کنی آقای روضه خوان به خدا خسته ام بیا : دور از ملال نیست هرآنکس که عاشق است ایـن رسم عشق نیست کـه بـی تـو سلامتیم سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
يک عمر، انتظار، مرا پير کرده است دنيا مرا دوباره زمين گير کرده است شب در سکوت مبهم خود آفتاب را در چشم کور صاعقه زنجير کرده است از ابرهای تيره بپرسيد اين سؤال: خورشيد اين قبيله چرا دير کرده است؟ هر وقت از زمانه تو را کرده ام طلب در پاسخم اشاره به تقدير کرده است آيينه ای شکسته به همراه بادها نام تو را شنيده و تکثير کرده است برگرد ای حماسه ی جاويد روزگار حال خوشم بدون تو تغيير کرده است اين جمعه کاش بشنوم از سوی آسمان "شاعر! دعای عهد تو تأثير کرده است" : عیب از ماست که هر صبح نمی‌بینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد...😔 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير معطر بنام
ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم اینگونه به بی راهه نمی رفت دل ما هر روز اگر قدر دمی یاد تو بودیم امروز جهان تشنه ی عدل است، کجایی؟ ما با خبر هر ستمی یاد تو بودیم ما گریه کنان حسن و فاطمه هستیم در روضه ی هر بی حرمی یاد تو بودیم ما فکر گناهیم و تو فکر غم مایی... ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم : 💔 دور از ملال نیست هرآنکس که عاشق است ایـن رسم عشق نیست کـه بـی تـو سلامتیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دو دیده از غم نادیدن تو دریا بود تویی که ماه رخت مقتدای شبها بود کجا قدم زده بودی کجا گذر کردی که دیدن مـه رویت مرا تمنا بود میان سلسله ی عاشقانتان دیدم پر از تبار زلیخـا و قـوم لیلا بود به سردی شب چله دل سیاه مرا فقط شراره ی عشق رخ تو گرما بود به صبح سرد زمستان دل بهاری تو همیشه دل به خیالت پر از تماشا بود شبی که با تو نشستم به کنج خلوت خویش به از هزار نشستن به شام یلدا بود خدا کند که بگویی به صبح روز جزا که این غلام سیه رو، بود : بین‌این‌آشفتگی‌هابیشترحس‌میکنیم جای‌خالی‌کسی‌رادرجهان‌این‌روزها..💔 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلا برای آمدنش بی‌قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟ وقتی که دل به شوق وصالش دچار نیست روزی هـزار بار دلـش را شکسته‎ام اینگونه‌ زیستن ادب نیست همسایه‎ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره‎دار نیست آخر چقدر در پی دنیا دویده‎ایم باور کنید حرص‌زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم چه می‎کنم فردا که زیر خاک مرا اختیار نیست؟ ای دل به هوش باش ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلـداده عـار نیست : روز وصلت باید از شرم‌ آب‌ گردیدن‌ که‌ما در فراقت زندگی‌ کردیم‌ و جانی‌ داشتیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِشعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : سحرِ جمعه ، هرجایی به دعا محتاجیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست نشست بر دل و آه از نهادها برخاست کجا زیارت ناحیه خوانده‌ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هر کویر باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده‌ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته‌ی خود چون کند وفا برخاست : 💔 در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را بروی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم، ماییم و پریشانی : به‌هر‌دعا‌که‌توانم‌تو‌را‌همیشه‌بخوانم الاکه‌روح‌دعـــــایی‌خداکند‌که‌بیایی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
گرچه همیشه داشتم زحمت برایت آوردم اما باز هم حاجت برایت قدری تماشای خودت را قسمتم کن تا کی دلم پُر باشد از غربت برایت؟ دلواپست بودم، دعا میکردم ای کاش حدّاقل هر روز یک ساعت برایت جای زمینه سازیِ روزِ ظهورت تمدید کردم سالـها غیبت برایت ردّم نکن، چونکه بنا دارم به زودی من هم شوم یک یارِ با قیمت برایت چشم انتظاری میکشی برگشتنم را هرگز گناهانم نشد عادت برایت از چشمهای تو نیفتادم! گرفتی- دست مرا، تا جان دهم راحت برایت اصلا برای اینکه جانم را بگیری می آورم یک لحظه صد علت برایت هنگام دیدار تو؛ صبحِ روز موعود میمیرم آقاجان؛ سرِ فرصت برایت : 💔 بیا، بیا که طلوعت، غروب نومیدی ست          بیا، بیا که حضورت بهشت زیبایی ست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوتهای بدون اجابتم بسته‌ست چشمهای مرا غفلت گناه تو حاضری، منم که گرفتار غیبتم یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دلخوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هرچه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز روسیاهی من، حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظه ی ناب شهادتم : 💔 ظهور کن گل نرگس، ظهور کن که دگـر نَفَس کشیدنِ در آخرالزّمان سخت است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟ سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟ حالمان حال خوشی نیست بیا ای جانا زندگی بی تو دگر سخت و نفسگیر شده دور دیدند تو را بر سر اُمَّت آقا... دشمن دین به خودش آمده و شیر شده جُرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقاجان که دعای فرجت فاقد تأثیر شده ما اگر بد شده ایم، خاطر زهرا برگرد مادرت قامت خَم از غم تو پیر شده آه برگرد به آن رأس جدا بر سرِ نی به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده تشنه ی ذکر تو هست حسین طالب خون خدا، آمدنت دیر شده : چون کودکی که گم شده در ازدحام شهر دنبال رد پای تـو هر میـدوم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام