❣مادر شهید:
حاجی همیشه برای تشویقکردن بچهها به نماز و روزه، جایزه میداد بهشان. برای افطاریها هرچه بچهها دوست داشتند میخرید. محمد عاشق شیرینی بود. برای افطار، حاجی برایش زولبیا و بامیه میخرید. برای هر روز روزهگرفتن به بچههای بزرگتر هم که هنوز بهشان واجب نشده بود، پول میداد. در ماههای رجب و شعبان مسابقهی روزهگرفتن بین بچهها میگذاشت و برایشان جایزه میخرید. همهی این کارها را میکرد تا بچهها به واجباتشان علاقهمند شوند؛ حتی به فاطمه به خاطر رعایت حجابش همیشه محبت میکرد.
#شهید_محمد_مسرور
@defae_moghadas2
❣
❣ولادت سراسر نور علمدار کربلا حضرت ابوالفضلالعباس و روز جانباز مبارک.
«برادر جانبازم»
یادم هست روزی که پا در عرصه پیکار گذاشتی جوانی بودی رعنا با ریش سیاه و زیبا که چهرهات را حسابی نورانی کرده بود؛
شایدم نه!
نوجوانی بودی که هنوز نشانه مردانگی پشت لبت هویدا نشده بود و معصومیت صورتت نشان از ضمیر پاکت میداد.
هرچند چهرهای کودکانه داشتی اما تو مرد شده بودی و آمده بودی تا درس مردانگی را به نامردان بدهی و با تمام وجودت ثابت کردی!
نمیدانم!
اما هرچه بود تو آنقدر غیرت داشتی که بدون هیچ چشم داشتی به میدان آمده بودی و تنها دلخوشیات این بود که اجازه ندادی بار دیگر ندای هل من ناصر امامت بلند شود!
شایدم!
آمده بودی تا حرف دوران کوتاه زندگیت را ثابت کنی که میگفتی کاش کربلا بودم و اجازه نمیدادم که امام شهیدم تنها بماند.
دلاور مرد دیروز هرچند که امروز شاید!!
دست و پایت قطع شده باشد و یا چشمانت بی فروغ گردیده باشد و یا قطع نخاع شده باشی و سالهاست که تنها منظره نگاهت سقف اتاقت باشد و یا گرفتار اعصاب و روان خراب شده باشی و سالهاست گوشه آسایشگاه عمر میگذرانی؛
یا اینکه مدام همنشین کپسول اکسیژن هستی تا بتوانی کمی نفس بکشی.
اما میدانم که هنوز پایبند غیرت و مرامت هستی و مهمترین دغدغهات پیروی از امام و مقتدایت است و عاشقانه مشتاق شهادت هستی؛
بر خود وظیفه میدانم که در روز ولادت بزرگ جانباز دین حضرت ابوالفضل العباس که برای تقدیر از فداکاری تو روز جانباز نامگذاری شده است؛
مردانگی و غیرتت را،
جانفشانی و از خودگذشتگیات را!
پاس بدارم و وجود گرانقدرت را ارج نهم؛
این روز خجسته را با تمام وجودم به همه شما جانبازان عزیز تبریک عرض میکنم و دعا میکنم که همیشه سالم و تندرست باشید.
✍حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣
❣چه زیباست در دشت شلمچه، خندیدن کودکی بر تانک سوخته دشمن، اما کاش میدانست که بابت این خنده چه جانها فدا شده است.
@defae_moghadas2
❣
❣هم فرزندانش را در راه خدا داد و هم تنها داراییاش، یعنی خانهاش را، میگفت همه امانت خداست، پس باید به خدا برگردانده شود.
اتفاقات بیمارستان حضرت علی اصغر شهرستان بیرم فارس که توسط پدر شهیدان شاپور، عیدی محمد و علیرضا طاهری، شهدای شهرستان امیدیه با پول فروش خانهاش ساخته شد
@defae_moghadas2
❣
❣گرفتن برات شهادت از حضرت شاهچراغ
همه اهل خانه منتظر تولدش بودند؛
اما انگاری او میخواست همه را با آمدنش غافلگیر کند؛
وقتی سفره هفتسین پهن شد او هم به عنوان عیدی خداوند به مادرش به همراه خواهر دوقلویش متولد شد و همه را غافلگیر کرد!
وقتی در آغوش مادر لبخند زد کام همه را شیرین کرد؛
نامش را عیدی محمد گذاشتند و ۴۱/۱/۱ به عنوان اولین روز ورودش در دنیا ثبت شد؛!
مادر با جان و دل او را پرورش میداد اما نمیدانست که او سربازی از سربازان در گهوارهای امام خمینی را پرورش میدهد!!!!
عیدی محمد به همراه خواهرش رشد کرد و بزرگ شد؛
او بسیار شوخ و خندهرو و پر جنب و جوش بود، اما با وجود شوخ بودن مداح قابلی هم بود و در مراسم عزاداری با نوحههای دلنشینش همه را مجذوب خود میکرد؛
وقتی برادر بزرگترش شاپور که لباس سبز و مقدس پاسداری را بر تن داشت در پنجم مهرماه سال ۶۰ در عملیات ثامنالائمه (شکست حصر آبادان) به شهادت رسید خندههایش کم شد و غمی جانسوز بر قلبش نشست
شهادت برادر باعث شد که سرباز در گهوارهای امام خمینی لباس پاسداری برادر شهیدش را بپوشد و اسلحه او را بر دوش گیرد و وارد سپاه شود؛
عیدی محمد برای آخرین بار برای دیدار خانوادهاش که در شیراز ساکن بودند میرود، فرصت را غنیمت میشمرد و به زیارت حرم باصفای حضرت احمدابنموسی شاه چراغ می رود!
پنجه در ضریح مبارک حضرت میکند و او را واسطه گرفتن برات شهادتش میکند و در همان حال راز و نیاز با حضرت مقداری خرده نبات در دستش ریخته میشود؛
او این اتفاق را به فال نیک میگیرد و خرده نبات را نوش جان میکند و شیرین شدن کامش را جواب حضرت به دعای شهادتش میداند و خوشحال و خندان به خانواده و همسرش میگوید که برات شهادتش را از حضرت شاهچراغ گرفته است!
عیدی محمد آخرین خداحافظی را با خانواده میکند و عازم جبهه میشود؛
او با آگاهی از شهادت وارد عملیات بدر میشود و وقتی سینهاش با گلوله دشمن شکافته شد به آروزی خودش رسید و سر بر خاک گمنامی گذاشت تا تاریخ ۶۳/۱۲/۲۲ با شهادتش آخرین روز حضورش در دنیا را ثبت کند؛
وقتی بعداز سیزده سال انتظار مادر پیکر جوان رعنایش را در بغل گرفت هم وزن زمان تولدش بود!!
مادر او را بوسید و بویید و در کنار برادر شهیدش شاپور به خاک سپرد تا گلزار شهدای شهرستان امیدیه با حضور برادران شهید:
شاپور طاهری و عیدی محمد طاهری عطر و بوی تازهای بگیرد و تربت پاکشان زیارتگاه مشتاقان گردد.
روحشان شاد و نامشان جاودان
@defae_moghadas2
❣
❣ما مردانه انقلاب کردیم و با قامتی بر استواری ایمان به خدا در پای انقلاب خواهیم ایستاد. ما مرد مقاومت و دلاوری و مرد جنگیم. هرگاه کودکان از سینه مادر بیزار شدند ما هم دست از انقلاب خویش میکشیم. هرگاه شیران قوی دل در مقابل روبهان تن به ذلت دادند ما هم به جامه ذلت بسنده میکنیم. اما اسلام همیشه زنده است. امت مسلمان همیشه توفنده است. و جز به سربلندی و جهاد نمیاندیشد خدا را شاهد میگیرم که سالهاست در آرزوی شهادتم. دلم میخواهد اگر شهید شدم اگر پیکرم پیدا شد برایم قبری درست کنند که در تمامی قبور شهدای شهر به سادگی آن پیدا نشود. ای مادر بزرگوارم خدایت تو را اجر دهد که من همیشه از تو راضی و خشنود بودم؛ خدایت از تو راضی باشد تو دین بسیاری بر گردنم داری تو نه تنها هیچگاه با جبهه رفتنم مخالف نبودی بلکه بزرگترین مشوقم در این راه مقدس بودی.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷 لالهای از لالهزار بهبهان
🌹شهید: سید رحیم صباحی
تاریخ تولد: ۱۳۳۵
محل تولد: بهبهان
تاریخ تولد: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت: فاو
نام عملیات: وافجر هشت
محل مزار: گلزار شهدای بهبهان
@defae_moghadas2
❣
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ زیارتنامه تصویری شهدا
هدیه بروح مطهر شهدا دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و ... صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@defae_moghadas2
❣
❣وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامهی حق و ظهور ولی خدا امام زمان(عج).
نکند ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی(ع) غریب شود.
بههوش باشید. روزی میرسد که امام زمان میآید و شرمندهی او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی(عج)
شهید#مجید_پازوکی🕊🌹
@defae_moghadas2
❣
❣ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد.
امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غذا خورده یا نه؟! وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران، وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_امیر_سیاوشی
@defae_moghadas2
❣
❣شب که درست نخوابیده بود حالا هم که یک وقت استراحت بین کارهایش پیدا شده بود قرآن را باز کرد.
یک ساعت تمام نگاهش ماند روی یک خط قرآن و بعدش قرآن را بست و رفت توی فکر...!
پرسیدم:
ببخشید حاجی چی دیدی؟
گفت:
اگه بدونی قرآن چی میگه مسیر زندگیت رو پیدا میکنی،وظیفهات رو میفهمی چیه!
خیلی وقت ها اینطور دیده بودمش و مختص اون روزش نبود..
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
#حاج_قاسم
@defae_moghadas2
❣
❣دو ساعت قبل از شروع عملیات والفجر ۱۰، بود یونس کنار من نشست و گفت می خواهم موضوعی را برایت نقل کنم تا امشب برای کسی نگو از فردا اگر خواستی اشکال ندارد.
گفتم چه موضوعی؟
گفت: چند سال قبل از انقلاب ،یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم مادرم در گوشه ای از حیاط نشسته و گریه میکند. کنارش رفتم و گفتم مامان چی شده؟
چیزی نگفت، اصرار کردم. با اشک گفت: دیشب در عالم خواب دیدم آقا امام سجاد(ع) سوار بر اسب وارد منزل ما شد. من امام را شناختم و سلام کردم. امام فرمودند: یکی از فرزندانت را که زیاد دوست داری به من معرفی کن.
عرض کردم آقا من همه فرزندانم را دوست دارم.
آقا فرمود آنکه از همه بیشتر دوست داری.
گفتم یونس را خیلی دوست دارم.
امام سجاد (ع) دفتری در دست داشتند. نام تو را در دفتر نوشته و دفتر را بستند و فرمودند یک روز ما به این یونس نیاز داریم!
وقتی یونس این جریان را نقل کرد چشمان پر اشک شده بود. گفتم: انشالله که سرباز امام سجاد(ع) هستی.
گفت:می دانم امشب باید بروم پیش آقا، چون در عملیاتهای زیادی شرکت کردم و به یاد آن خواب نبودم ولی امروز به یاد آن خواب افتادم و میدانم که امشب شهید میشوم.
همان شب با ذکر یا حسین در کنار خودم به شهادت رسید
🌾🌷🌾
هدیه به شهید یونس مرید زاده صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣شهید حسین علمالهدی زیر ذرهبین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش میشوند، وی در پاسخ به اینکه چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»
🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهههای دفاع حق علیه باطل شتافت.
🌹قبل از شهادت
حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهجالبلاغه فراگرفتهام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس میکنم که روز پرداخت نزدیک است و بهزودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.»
#شهید_علم_الهدی
@defae_moghadas2
❣