❣شهید محمدرضا فرشاد پور مقدم
از زبان مادر:
ما یک خانواده ۷ نفری بودیم، پدر خانواده تکنسین ارشد مخابرات بود و بنده نیز خانه دار بودم. حاصل ازدواج من و حاج عبدالوهاب پورمقدم ۳ پسر و ۲ دختر بود.
محمدرضا وقتی به دنیا آمد سالم و سرحال بود و در دوران کودکی تا جوانیاش این شادابی در او وجود داشت. محمدرضا از دوران بچگی به همراه پدر سرکار میرفت و روحیه مردانگی از همان ابتدا در وی وجود داشت.
در دوران دبیرستان نیز که مصادف با روزهای پایانی رژیم شاه بود با حسین علم الهدی و برخی دیگر از جوانان انقلابی اهواز آشنا شد و نگرش سیاسی پیدا کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣👇👇۱
❣ وقتی امتحانات سال چهارم خود را به پایان رساند، انقلاب اسلامی پیروز و مصادف با انقلاب فرهنگی بود.
برای عصویت در سپاه با پدرش مشورت کرد که پدر ایشان گفته بود من مشکلی ندارم و باید مادرت رضایت دهد.
من هم که دیدم مشتاق به انجام این کار است ممانعتی نکردم،
اینگونه شد که در آن سن و سال به همراه احمدرضا پوردستان، فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش به سپاه اهواز برای استخدام مراجعه میکند.
زمان گزینش از محمدرضا و امیر پوردستان میپرسند که چه تخصصی دارید؟ که محمدرضا دوران کارکردن با پدرش در مخابرات را میگوید و به استخدام سپاه در میآید.
❣👇👇۲
❣ در زمان جنگ تحمیلی همه خانواده ما به صورت مستمر در جبههها حضور داشتند، مجید و علی(برادران شهید) که آن موقع ۱۳ و ۱۴ ساله بودند به عنوان بسیجی فعالیت میکردند و چندین ماه در گردانهای بلالی و جعفر طیار با دشمن بعثی جنگیدند.
من نیز با مادر شهید علمالهدی برای سخنرانی و روشنگری میرفتم و روزگاری هم از ساعت ۸ صبح تا ۳ بعد از ظهر میرفتیم لباس رزمندگان را میشستیم و غذا میپختیم.
پدر شهید هم به دلیل تخصصی که داشت ماههای زیادی در پادگان حمید و آبادان حضور داشت تا مشکلات مخابراتی یگانها را رفع کند و دختران من نیز با فرا گرفتن اصول اولیه پرستاری در بیمارستانهای صحرایی و امام خمینی(جندی شاپور سابق) خدمت کردند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣👇👇۳
❣ محمدرضا پس از اینکه از دوره آموزشی به صورت مستقیم به هویزه رفته بود تا زمان سقوط این شهر در آنجا خدمت میکرد.
بعد از سقوط هویزه محمدرضا از طریق آب به عقب باز میگردد و به دلیل تخصصی که داشت، توسط علی شمخانی در پادگان گلف اهواز مشغول به کار شد. مدتی در مخابرات فعالیت کرد و توانسته بود با همکاری یکی از اعضای سپاه برخی از خیانتهای بنی صدر را در حادثه هویزه و شهید شدن دانشجویان پرده بردارد.
بعد از اینکه مقام معظم رهبری که آن موقع نماینده امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع بودند برای بررسی موضوع شهادت دانشجویان به اهواز سفر میکنند، محمدرضا به عنوان یکی از اعضای تیم مقام معظم رهبری به منطقه اعزام میشود که با دیدن پیکرهای مطهر شهدا تاب نمیآورد و از فرمانده سپاه خوزستان میخواهد که دوباره به جبههها اعزام شود.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣👇👇۴
❣ علی شمخانی با انتقال شهید پورمقدم به خط مقدم مخالفت کرد و به همین دلیل محمدرضا دو بار بدون اجازه به خط مقدم میرود که با دستور مستقیم آقای شمخانی به عقب بازگردانده میشود. بالاخره دوستان وساطت می کنند و با اعزام محمدرضا به خط مقدم موافقت میشود و تا زمان شهادت در خط مقدم جبهه حضور پیدا می کند.
❣ ۲۰ روز قبل از آغاز عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) به خانه آمد و در این بیست روز به صورت مرتب به برادران کوچکش تأکید میکرد که مواظب مادر باشید.
❣ در روزهایی که در خانه بود هیچ حرفی از عملیات ثامن الائمه نزد و وقتی میگفتیم کجا میروی میگفت: همیشه کجا هستم الان هم بر میگردم همان جا.
❣👇👇۵
❣ بعد از عملیات که از محمدرضا خبری نبود، مجید برای پرسوجو به بیمارستان جندی شاپور اهواز (امام خمینی فعلی) میرود و از شهادت محمدرضا با خبر میشود. مجید وقتی پیکر برادرش را میبیند از هوش میرود و به همین دلیل با پدرش تماس میگیرند و هردو به خانه میآیند.
وقتی مجید و پدرش به خانه آمدند من مشغول نماز خواندن بودم و به خدا گفتم من که نه از حضرت زینب(س) بزرگترم و نه از دیگر مادران شهدا؛ راضیام به رضای تو.
❣ محمدرضا تشنه شهادت بود و به همین دلیل همیشه به من میگفت که برایم دعا کن شهید شوم. بنده خواستم برایش همسری انتخاب کنم ولی راضی نمیشد و میگفت من باید شهید شوم
❣ یکبار از جبهه به خانه آمد و برایش شربت آبلیمو درست کردم.
وقتی لیوان شربت را به او دادم گفت روزه هستم، امام خمینی(ره) فرمودهاند که ما فرزندان رمضان و محرم هستیم و ما(سربازان امام) باید لبیک بگوئیم، برای همین روزه هستم.
از خاطرات مادر شهید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣۶
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ تفحص شهدا
فکه- عملیات والفجر مقدماتی
#هفته_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ شهید علیرضا صابونی
مادرش در موقعی که چهار ماهه باردار بود و علیرضا را درحمل خود داشت، خواب دید که پدر علیرضا در صحرای کربلا در رکاب امام حسین (ع) بشهادت رسیده و جزو ۷۲ تن است.
به او نامهٔ بسیار بزرگی دادهاند که شرح فداکاریهای شهید را نوشته درحالی که گریه میکند و اعمال شهید را میخواند.
ابتدا این خواب را این طور تعبیر کردند که پدر علیرضا کار خوبی انجام داده و برایش ثواب شهید نوشتهاند.
مادر شهید این خواب را درطی سالیان بارها درجمع خانواده تعریف کرده بود تا اینکه وقتی علی رضا به شهادت رسید، مجددا خواب را به یاد آورد و بعد با خود گفت، نه خوابی که دیدم برای پدر علی رضا نبوده بلکه برای خود او بوده که اینک با شهادت علیرضا تعبیر شده است.
👈 از این شهید بیشتر خواهیم نوشت
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🍂
❣
🔻 شهید علیرضا صابونی
گروه بلالی به واسطهٔ وجود نیروهای هجومی و کیفی خود در عملیاتهای شناسایی و شبیخونهای متعددی شرکت داشتند.
🔅 گاهی این شبیخونها با تعداد کمی برگزار میشد. شدت این عملیاتهای ایذایی بحدی بود که دشمن در ماه اول جنگ با وجود در اختیار داشتن انبوهی از نفرات و تجهیزات، برای سد کردن نیروهای این گروه از مین استفاده میکرد. یکی از شبیخونها در سید یوسف بر دشمن وارد شد و شبیخونهای دیگر در «طراح» و «کرخه کور» و «مرئی» وغیره به دشمن زده شد.
🔅 در عملیات طراح، از قول شهید جاسم نادری نقل شده، شهید به تنهایی از پلی که توسط تکاوران بعثی حفاظت میشد گذشته و در آنجا به تنهایی با تعداد زیادی کماندو روبرو میشود. کماندوها که محو شجاعت و قدرت شهید شده بودند از حرکت بازمانده و کاملا روحیه خود را باخته و به او که در حال زدن یکایک آنها بود چشم دوخته بودند.
در این حال مهمات سلاح شهید تمام شده و مشغول تعویض خشاب میشود و علیرغم اینکه آنها میدیدند که سلاح او از کار افتاده ولی آنچنان مرعوب او شده بودند که در همین وضعیت هم یارای برخاستن از زمین و یا شلیک کردن را از دست داده بودند.
🔅 در عملیات کرخه کور که عملیاتی ایذایی وبازدارنده بود، شهید به همراه گروه مانع از عبور دشمن از کرخه کور شد و بدین ترتیب در آن محور عملیات دشمن سد شد.
در این عملیات که در ۱۷ دی ۵۹ و پس از عقب نشینی از هویزه انجام شد. محمد شمخانی و ابوعلی مجاهد عراقی به شهادت رسیدند.
🔅 شهید صابونی در عملیات شبیخون ۲۸ دی ۵۹ در همین منطقه که توسط افراد گروه برعلیه نیروهای دشمن زده شد شرکت داشت. در این شبیخون در تغییر باور نیروهای مردمی و سپاه بعد از جریانات هویزه، تاثیر مثبنی داشت.
علیرضا در جنگ بسیار پر طراوت و تسلیم ناشدنی بود و نمونهای چون او که فردی تحول خواه و بسترساز بود، مراحل رشد و تکوین نیروها و سازمان رزم را در یک سیر رو به جلو فراهم مینمود.
🔅 عملیات ۲۶ اسفند ۵۹ در غرب سوسنگرد نقطه عطفی در جنگ ایجاد کرد. در این عملیات نیروهای چند گروه مختلف که تاکنون به صورت جداگانه هرکدام برای خود عملیات میکردند. این بار به ابتکار سپاه سوسنگرد گرد هم آمده و در طرح مشترکی عملیاتی را در غرب سوسنگرد به اجرا در آوردند.
برای نخستین بار عملیاتی محدود برنامه ریزی شد و علیرضا و دوستانش در گروه بلالی در کنار گروههایی از چند شهر دیگر در عملیات امام مهدی (عج) شرکت جسته و این عملیات را با موفقیت اجرا کردند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣