eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
864 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
باش تا شوی ... یادمان باشد عاشقان رفتند تا عاشق بمانیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، به‌کمک قیچی پاره کردیم. پا از زیر زانو به‌پایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنه‌ی پا، همچنان محکم بود. انگشت‌ها و ناخن‌ها کاملا سالم بودند. #شهید_عبدالکریم_دزفولی🕊🌹 راوی:حمید داودآبادی نویسنده و رزمنده دفاع مقدس @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که
🕊🌹 دزفول به دنیا آمد. و با آغاز جنگ تحمیلی وارد میدان نبرد شد . و سرانجام در عملیات به شهادت رسید. پیکر پاک این شهید که تنها استخوان‌هایی ازش باقی مانده بود سال ۱۳۷۵ در تفحص پیدا شد و خانواده توانستند فرزندشان را بعد از سالها فراق در آغوش بکشند. @defae_moghadas2
نام و نام خانوادگی : #شهید_عبدالکریم_دزفولی🕊🌹 تاریخ تولد :1345 تاریخ شهادت :1361/4/26 محل تولد :دزفول محل شهادت :شرق بصره عملیات منجر به شهادت : #رمضان @defae_moghadas2
از نویسندگان حوزه دفاع مقدس خاطره دیدار خودش را با پیکر اینگونه روایت می‌کند:👇👇👇
حماسه جنوب،شهدا🚩
#حمید_داوود_آبادی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس خاطره دیدار خودش را با پیکر #شهید_عبدالکریم_دزفولی ای
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 سالن پر بود از تابوت‌های پیچیده در پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی. میان آنها می‌گشتم بلکه آشنایان را پیدا کنم. رفتم به آن‌سمت که شهدای استان خوزستان را چیده بودند. رفتم تا ببینم از "علی کریم‌زاده" خبری هست یا نه. ناگهان چشمم افتاد به اسمی آشنا که اصلا در فکرش نبودم. شهید " " ، اندیمشک. جاخوردم. نام پدرش را که از بچه‌های معراج پرسیدم، درست بود. برادرِ رحمان بود که در عملیات رمضان، تابستان سال 61 در شلمچه مفقودالاثر شده بود. 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حماسه جنوب،شهدا🚩
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 سالن پر بود از تابوت‌های پیچیده در پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی. میان آنها می‌گشتم بلکه آشنا
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 اصرار لازم نبود. تا از بچه‌های معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم. تابوت را که بالای همه بود، آوردیم پایین. هیچ احساس خاصی نداشتم، ولی در درونم کسی می‌گفت اتفاق جالبی خواهد افتاد. درِ تابوت باز شد. خودم بندهای کفن را بازکردم، مات ماندم. سری در بدن نبود ولی صحنه‌ای دیدم که جای تعجب داشت. هر دو پای شهید از زانو به پایین داخل جوراب کلفت و ساق بلندی مانده بودند. پای چپ داخل جوراب اسکلت شده بود. پای راست را که برداشتم، یکی از بچه‌ها گفت: - احتمالا گل‌ولای منطقه داخل جورابش رفته که این‌طور سنگین شده ... سنگین‌تر از پای استخوانی بود. از پای چپ هم سنگین‌تر. 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حماسه جنوب،شهدا🚩
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 اصرار لازم نبود. تا از بچه‌های معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم. تابوت را
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، به‌کمک قیچی پاره کردیم. پا از زیر زانو به‌پایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنه‌ی پا، همچنان محکم بود. انگشت‌ها و ناخن‌ها کاملا سالم بودند. از همه جالب‌تر، این بود محلی که انگشت کوچک پای راست قرار داشت، جوراب کمی پاره شده بود و به‌واسطه‌ی همین سوراخ، انگشت کوچک اسکلت شده بود ولی بقیه‌ی انگشت‌ها هیچ آسیبی ندیده بودند. 👇👇👇