eitaa logo
تالار همگرایی دهسرخ
1.6هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.5هزار ویدیو
98 فایل
اخبار دهسرخ/ اطلاع رسانی/ دانش افزایی ارتباط با مدیر👈👇👇👇 @Aboo_mahdy محمد جمعه‌پور
مشاهده در ایتا
دانلود
این قاتل شهید قنبری هستش که بعد از شهید قنبری یک سرباز رو زیر میگیره و میخواسته همینطور ادامه بده که با تیر مأموران به هلاکت میرسه، ببینید چجوری دارن ماجرارو تغییر میدن... 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
📸اولین تصویر از پیکر سروان محمد قنبری در ایذه که به دست خانواده پیرفلک به شهادت رسید 🇮🇷روحشان شاد 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به شما عاشقان و دلدادگان امام رئوف آقا امام رضا علیه السلام یا امام رضا قیامت حواست به ما هم باشه امروزروز زیارتی حضرت رضا علیه السلام است ۲۳ دیقعده 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثنوی: کعبۀعشق مرا خواندی به سوی خانۀ عشق دلم مجنون شد و دیوانه عشق ز جان و دل ندایت را شنیدم سراسیمه به سویت پر کشیدم شدم مُحرم به گِرد خانۀ دوست ز جان و دل شدم دیوانۀ دوست در آن­جا جز جمال حق ندیدم چو حق را دیدم از خود دل بریدم حریم کعبه چون باغ جنان بود برای دل گرامی­تر ز جان بود در آن­جا هر دلی دیوانه می‌شد  به طوف شمع حق پروانه می‌شد درون شب طنین ناله‌ها بود به لب­های همه ذکر خدا بود چو بوسیدم ز جان و دل حجَر را در آن­جا یافتم قدر بشر را سپس سعیِ صفا و مروه کردم بسی نالیدم آن­جا ندبه کردم وجود من در آن­جا با صفا بود به لب­هایم فقط ذکر خدا بود در آن­جا صحبت از شاه و گدا نیست دل آن­جا جز به خالق آشنا نیست چو نوشیدم کمی از آب زمزم شدم بیگانه با غم­های عالم سپس دل­های‌ ما محو مِنا بود بیابانی که هرسویش خدا بود همان­جایی که پا، پا بود و سر، سر شباهت داشت با صحرای محشر در آن­جا دیو نفس از خویش راندم خدا را دیدم و از شوق خواندم: ((خدایا قبلۀ‌ من خانۀ توست)) دل مشتاق من دیوانۀ توست دل دیوانه‎ام مأوای عشق است سرم سوداییِ سودای عشق است از آن­جا مرغ دل سوی حَرا شد دل من بار دیگر باصفا شد حرا، آن­جا که جای مصطفی(ص) بود پیمبر بود و آیات خدا بود همان­جایی که ایمان جان گرفته و محبوبی ز حق فرمان گرفته همان فرمان که بت­ ها را شکسته؛ رهانده از ستم ، دلهای خسته سپس عازم شدم سوی مدینه فضا پر بود از بوی مدینه مدینه شهر عشق و شهر دین است مدینه شهر ختم­ المرسلین است مدینه شهر وحیِ آسمانی­ست مدینه بی‌کرانْ­ بحر معانی است مدینه شهر عشق عاشقان است مدینه باغ گل­های جنان است در آن­سو گنبد مشهور احمد (ص)؛ جهان را کرده روشن نور احمد(ص) در این سویش بقیعِ بی‌چراغ است دلم از این مصیبت داغ داغ است مدینه جای­جایش ناله دارد غم زهرای هجده ساله دارد خدایا جسم و جانی خسته دارم دلی با مهر تو پیوسته دارم به غیر از تو ندارم تکیه‌گاهی رضایم بر رضایت، خود گواهی نصیب اهلِ دل کن این سفر را ز قید غم رها کن خود بشر را غلامرضا غلامپوردهسرخی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤣😂🤣 مراسم باطری به باطری 🤣😂🤣 ❌ ادعا دارد با دست دادن با قطب خود به انرژی فوق العاده وصل می‌شودو سماع غیر ارادی پیدا می‌کند. ❓جای تعجب است که خود قطب با اون همه انرژی چطور نشسته عضویت در کانال بیان 👇 https://eitaa.com/joinchat/1755054376C3168b232eb ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آزادی غربی یعنی ترویج فساد و محدود کردن انسانیت 💢 دستگیری به جرم خواندن انجیل | تکاپوی کفر برای غرق‌شدن در فساد 🔹 پلیس آمریکا مردی مسیحی را که در مقابل تجمع هم‌جنس‌بازان در آمریکا بخشی از کتاب انجیل درباره حرام‌بودن هم‌جنس‌گرایی را خوانده بود، دستگیر کرد. 🔹 البته اینکه میگن آزادی بیان هست تو آمریکا درسته هست ولی فقط برای مخالفان دین اسلام و حتی مسیحیت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
🔰 خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله ! ✿ در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سروقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبۀ هفتۀ آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 😔 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمی شد و خبری از نماز نبود. ◇ روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. ◇ فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🔹 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هرچه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. ◇ به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.😔 ◇ من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! ◇ بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم.😭 آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. ◇ اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 👥 پدر و مادرم هردو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را بازکردم دیدم هردو گریه کرده‌اند. با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هردو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هردو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 👈 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هرچه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. ♨️ ❗️ خیلی وحشت كرده بوديم.🔥 ✨ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانۀ این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🔺آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجاآوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. ◇ اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🔹 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند.🏴 ◾️یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هرسال که می‌گذرد برکت را به واسطۀ نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📗 کتاب پر پرواز ، ص ۱۲۲ ✅ از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
امام امیرالمؤمنین على عليه السلام: رُبَّ طَرَبٍ يَعودُ بالحَرَبِ بسا سرمستى و نشاطى كه به از دست رفتن مال بينجامد 📚غررالحكم حدیث5281 •┈┈••✾❀✿❤️✿❀✾••┈┈• 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha
قابل توجه همولایتی‌های عزیز مستقر در دهسرخ به اطلاع می رساند که مجداد امروز هم از ساعت ۸ الی ۱۵ عصر برق روستا به علت تعویض کابل‌های برق قطع می باشد. 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha