eitaa logo
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی ارزان ارگانیک اصل تهران
1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
آیدی ثبت سفارش: @taranom_sa . محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی لاک ریمل رژ لب فانتزی عسل طبیعی درمانی اصل گون کوهی جدید ارزان لوازم ارایش ارایشی آرایش آرایشی گیاهی ارگانیک دخترانه فانتزی کیوت ارزان ارگانیک ارزون کم قیمت معتبر ایرانی خارجی
مشاهده در ایتا
دانلود
15.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کلیپ فوق العاده ی روضه‌خوانی سپهبد شهید سردار دلها قاسم سلیمانی در عصر عاشورا کرمان- مهدیه لشکر ۴۱ثارالله سال ١٣۶٧ ▪️اطلاع و فهم دقیق حاج قاسم سلیمانی از تاریخ تشیع و تحولات عصر ائمه یکی از نقاط قوت و برجسته این شهید عزیز بود. همین اطلاعات،مطالعات و تحلیل های ایشان در این باب در زمان حضورش در نیروی قدس در طول این سالیان باعث تجمیع و تمرکز جغرافیای مقاومت برای مقابله با دشمنان آمریکایی،صهیونیستی و تکفیری گردید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ✍ "محمدصالحی" 🕊@ghasemiun.🏴
👀 که در عزای تو، تر میشود حسین بی حرمتیست ، که خیره به شود و یا با او ارتباط گیرد @aks_porofaile
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ذکر مصیبت حضرت زینب توسط سردار سلیمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🕊@ghasemiun.🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹خاطره حاج “حمید منتظر” مداح و پیرغلام آستان سیدالشهدا، از روضه‌خوانی در منزل حاج قاسم سلیمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🕊@ghasemiun.🏴
آخرین حضور سردار سلیمانی در مراسم عزاداری در بیت رهبری شام غریبان سال ۹۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🕊@ghasemiun.🏴
سلوک در مکتب روضه_9.mp3
13.85M
۹ بالاترین صحنه‌ی نمایش است... صحنه‌ای که انسان در اوج مصائب، امید خویش را از دست نداده، و با اعتماد به الله، بسمت مقصد نهایی اش به حرکتش ادامه می‌دهد.. و لو اینکه حرکتش، قرنها بعد، به ثمرِ نهایی‌اش، ختم شود. 🕊@ghasemiun.🏴
• بعدِ تو زینب با کاروان نرفت. روی همان خاک‌ها ماند و بدنِ تو را برای همیشه بغل گرفت و برای هرکسی که از آنجا عبور کرد، عریان‌ترین روضه را خواند. بعد از تو خواهرت زنده نماند، توی همان گودال جان داد. کسی اینجای واقعه را نگفته. بعد، تو خواهرت را تکثیر کردی. فرمان دادی زینب‌هایی دوباره آفریده شدند. زینبی برای پرستاری، زینبی برای تند دویدن میان خارها، زینبی برای خاک‌ریختن روی دامن‌های آتش‌گرفته، زینبی برای شماردن کودکان. عوضِ هر شهید، زینبی درست شد. بعدِ واقعه آب که آزاد شد، خواستی زینبی در آن میان پیدا بشود که سقا باشد و خودش لب به آب نزند. بعد که کاروان به راه افتاد، دستور دادی زینبی بیافرینند که روی محمل بنشیند که تا شام به آن چشم بدوزی و دلتنگ نشوی. تو در آن مسیر طولانی از بلندترین ارتفاع، کودکانت را می‌دیدی که از بلندی اسب‌ها و شترها می‌افتند. این بود که گفتی زینبی درست کنند برای دویدن پشت کاروان. کسی اینجای واقعه را روایت نکرده، ولی شاید آن زمزمهٔ آخرِ تو در گوش خواهرت که آرامش کرد، همین بود: «آرام باش همبازیِ کودکی‌هایم! همه می‌روند، ولی تو جایی نمی‌روی، تو تا آخر همین‌جا می‌مانی زینب! قرارمان یادم نرفته.» ✍ امیرحسین معتمد 🕊@ghasemiun.🏴