اربعین از زبان یک جامانده
اربعین برای هر کسی احساس خودش را دارد.
چند سال گذشته که توفیق سفر به کربلا داشتم احساس بینظیری داشتم اما تا حالا جور نشده بود اربعین برم ...
با دوستم قرار داشتیم هر طور شده امسال با هم برویم پیاده روی اربعین
و تک تک قدمهایمان را نذر ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام کنیم
حالا درک می کنم که کربلا نرفته ها چه احساسی دارند.
هر کاری میکنی دست و دلت به کار نمیرود.
انگار قرار است یکساعت دیگر بروی اما می دانی که نمی روی!
بیشتر که فکر میکنم میفهمم تحمل کربلا نرفتن برای ما ایرانی ها راحت تر از شیعیان بحرین و عربستان است.
شیعیان عاشقی که آل سعود و آل خلیفه یا همان آل هرمله ها و آل شمرها اجازه زیارت اربعین به آنها نمی دهند....
آه که چقدر دلتنگ «هلا بیکم یا زوار الحسینم»
آه که چقدر دلتنگ بچه عراقی هایی شدم که به اندازه یک پیرمرد، عشق و معرفت دارند.
خادمانی که از ویلچر و کالسکه تا کفش زائر را تعمیر می کنند،
احسانِ ندارها.
برنج های بی خورشت عراقی ها، گردوخاک مسیر کربلا،
تواضع عراقی ها،
شلوغی بی نظیر بین الحرمین،
گریه های بی اختیار حرم امام حسین(ع) و باز هم هلا بیکم یا زوار حسین...
همه اینها رو از صفحه تلویزیونی میدیدم و عزمم راسخ تر میشد برای رفتن ...
کربلا قلب جهان عاشقی است و اربعین زمان عشقبازی.
در این میان چگونه می توان در حیات سرد روزمرگی نشست و دم بر نیاورد؟
آری من بسیار دلتنگم و می دانم که بسیاری دیگر،
حالی به مراتب گرفته تر از من دارند..
طلبه جامانده 😔
خانم فلاح
#ارسال_سی_و_ششم☘