#خاطره_چهارم
#سردار_دلها
#حاج_قاسم_سلیمانی
مأمور شده بودیم برای فتح بستان. تیپ تازه تشکیل شده بود و از شهرهای مختلف نیرو داشت. یکی از گردان های ما سیصد نفر از بچههای کرمان بودند. مسئول این رزمندهها جوانی بود به نام قاسم سلیمانی. اولین بار در سوسنگرد دیدمش؛ زیر آتش توپخانه های دشمن. وقتی با هم صحبت کردیم گفت:« سخت ترین جای عملیات را به من بدید.» سمت چپ جاده سوسنگرد به دهلاویه تا برسد به پل سابله و شهر بستان، مشکل ترین محور عملیات بود. تیپ ما با تیپ عاشورا و تیپ کربلا درست در همین نقطه الحاق میکرد. این محور حساس را دادیم به قاسم سلیمانی. آن روزها جنگ کمبودهای زیادی داشت. خود قاسم باید آب و نان و مهمات و مایحتاج گردان را جور می کرد، از طرفی هم باید دنبال آموزش نیروها می افتاد؛ نیروهای بسیجی تازه به جنگ آمده، آموزش ندیده و از همه قشر و طیف. فرماندهی این گردان کار سادهای نبود. در فرصتی که تا عملیات باقی بود گردنش را رو به راه کرد.
🎙 راوی: سردار مرتضی قربانی
📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 14
🔷️ کتاب#سلیمانی_عزیز
🔷️ خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل#وصیت_نامه
🔶️ رقعی | 256 صفحه
🔶️#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتخابات_آمریکا
✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم
[ #app ]••♡
🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]