بهناماو
#حکمت
#داستان
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر فرمان تُراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود؛ یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
#گلستان_سعدی
#باب_چهارم
در فوائد #خاموشی
@del_gooye
بهناماو
طنابی به رنگ نور
دنیا از پشت پنجره فولاد دیدنیتر است، مخصوصا برای دختری که با تمام مریضی پشت پنجره نشسته و نمیداند که قرار است شخص اول داستان آن شب حرم باشد.
با اتوبوس خودشان را رسانده بودند به مشهد، اتوبوس بهترین وسیله است برای رسیدن به امام رضا علیه السلام، برای کسانی که به حج فقرا میروند.
پشت پنجره فولاد پر است از بیمارانی که به امید گوشه چشمی خودشان را به پنجره فولاد گره میزنند. اما دختر داستان ما طنابی ندارد که بشود شبیه همه آن بیماران.
-مامان من که طناب ندارم؟ یعنی چی میشه؟ منم شفا میگیرم؟
-دخترم امام رضا برای شفا دادن دنبال وسیله نیست.
...
مادر راست میگفت.
@del_gooye
تو همچو من سر کویت هزارها داری..
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد..!
#محرم #امام_حسین #اربعین
سلام عرض و ادب
دوستانی که عازم سفر شدید، اول برای همه جاماندهها دعا کنید و بعد به جای تکتک ایرانیها قدم بردارید. قطعا این نیت قشنگ، روی دلهای دور از این فضا اثر میگذارد. از ته دل برای حسینی ماندن فرزندان خود و ایران جانمان دعا کنید. شما به اجابت نزدیکاید، پس بسمالله
بهناماو
در اربعین سر خواستنمان دعواست.
این چه محبتیاست که معادلات را به نفع دلهای تنها برهم میزند.
#هایکو
@del_gooye
هدایت شده از 🇵🇸برای زینب🇵🇸
#روایت_دوازدهم
بهناماو
گذرگاه مهران
انگار اربعین زودتر از هر زمانی به تو نزدیک میشود و باید خودت را مهیا کنی برای رسیدن به اقیانوسی از ارادت ارباب بیکفن.
خوب عزاداری میکنی در محرم، دل را پاک نگه میداری، تا شاید تو هم اجازه پیدا کنی برای عرض ارادتِ ارباب و عرض اندام برای هرکه تو را خوار و خفیف میخواهد.
دلت حال و هوای خانهپدری دارد. تپش قلب جز ارادت به آن دریای پر عظمت چیزی نمیگوید.
...و تو در اوج امنیت وارد کشور دیگری میشوی. کشوری که هشت سال با آن جنگیدهای.
من؟ من کجا و جنگ کجا؟ اصلا شناسنامه من به آن سالها قد نمیدهد.
باید بگردم در خورجین خاطرات بچگی تا شاید چیزی پیدا کنم.
اما جنگ برای بعضیها وظیفه شد. تکلیف شد. جنگ آنقدر مهم شد برایشان که در دوئل زندگی، شهادت را برگزیدند.
در اوج شعف بار و بندیل را سوار ماشین میکنم و به سمت مهران میروم.
هیچ چیزی نمیتوانست حال مرا خراب کند و تذکری باشد برای من که سر مست از زیارت اربعین بودم. مگر ورودی مهران.
۵ کیلومترمانده به شهر تا چشم کار می کند ماشین است.
حواسم پرت راه است ولی مقصد همین رفتن است. به هرچیزی فکر میکنم غیر از آنانی که راه را هموار کردند. کسانی که لحظهای نگاه به گنبد نورانی ابا عبدالله برایشان حسرت شد.
ورودی مهران خودش برایم کربلایی جدید بود. جایی که هشت شهید تازه تفحص شده کنار هم آرمیده بودند. با همان بدنهای رنجورشان آمدهبودند به استقبال زائران اربعین. بدنهایی که بیش از ۳۰سال گرمای جنوب به آنها تابیده بود. حال مادرانشان خیلی عجیب است. نه! به خدا خیلی دست نیافتنیست. مادران دلشان برای هم میسوزد چون درد مادر شدن را چشیدهاند. سختی بزرگکردن بچه را لمس کردند. با هربار تب کردن بچه مردهاند و زندهشدند.
مادران برای آفتاب سوختگی صورت فرزندانشان غصه میخورند. گاهی کِرِم میزنند. گاهی کلاه بر سر فرزند میگذارند تا نکند پوستش تیره شود. نکند گرما زده شود.
من هم میخواستم برای بچهام مادری کنم در اربعین.کلی وسیله با خودم آوردم.
اما معراج الشهدای مهران حالم را خراب کرد.
فقط یک لحظه خودم را جای مادر یکی از این شهدا گذاشتم. نه کار من نیست. خدا به داد دلشان برسد. داد دلی که نجیبانه است، آنقدر که صدایش به گوش کسی نمیرسد.
اربعین برای من همانجا شروع شد. جایی که باید برای حسین علیهالسلام از خودت بگذری، از فرزندت بگذری. اما خدا اهل حساب و کتاب است. با کریم معامله کردن جز منفعت چیزی ندارد. شهدا و مادرانشان با خدا معامله کردند و حالا در ثواب تکتک قدمهای زائران شریکند. چه خوش معاملهای! و چه خوش محبوبی!
از اربعین نگفتم از مهماننوازیها نگفتم چون در ورودی مسیر بهشت، در بهشت معراجالشهدای مهران گرفتار شدم. دلم گرفتار زیست عالمانه شهدا شد. شاید اگر اهل دل بودم صدای قهقههی مستانهشان را میشنیدم. کاش ما را هم روزی خور خوان با برکت ارباب کنند. مرگی چنین میانه میدانم آرزوست.
🖊فاطمه میری طایفه فرد
#برای_زینب
#اربعین
#مهران
#ایران
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
بهناماو
خوشبختی یعنی داشتن دوستان خوبی که میبینند دلت هوای حرم دارد، برایت از حرم، حرم میگیرند.
زیارتتون قبول
روزی هرساله و هر ماهه انشاءالله
#بچههای_تاریخی_دوستداشتنی
@del_gooye
.
«همسفر با وزیر میراث فرهنگی در اربعین»
✍ فاطمه میریطایفهفرد
اربعین سفر بیهمتایی است، سفری پر از حس مسئولیت، مسئولیتی که روی دوش آدم بار میشود تا برود و وظایفش را به سرانجام برساند.
در این سفر کلی ثواب و وظیفه ریخته شده، فقط کافیاست ببینی و مدد بگیری برای هرچه بهتر خدمتگزاریکردن، آنهم برای حکومت اسلامی. اصلاً قاعده این است که آدمِ قبل از سفر اربعین نباشیم، این سختی شیرین باید برایمان انسانساز باشد، انسانساز از جنس تمدن نوین اسلامی.
اربعین و راههای رسیدن به آن زیاد است، به وسعت مرزهای غربی ایران، اما مرز خسروی را باید جناب ضرغامی تجربه کنند؛ این مرز حال و هوای عجیبی دارد؛ اصلاً پر است از گوهرهایی که از چشم وزیر میراث فرهنگی نباید پنهان شود؛ این حجم از ابنیه تاریخی در همجواری مرز ایران خودش مثنوی مفصل است، اما اینکه چرا اینقدر تنها ماندهاند و کسی به حالشان نمیرسد، دردی مضاعف دارد.
راه امام حسین(ع) انسانساز است، جاده وظیفه را مشخص میکند، به وسعت همه دلهای مایل به امام حسین(ع) کار روی زمین مانده است. کار فرهنگی هم آدم خودش را میخواهد، حال اگر وزیر باشد که چه بهتر.
این راه پر است از گوهرهای تاریخی، اینجا مخزنالاسراری است که نظامی برایش خسرو و شیرین میسراید؛ از قصرِ شیرین که در «قصرشیرین» است، از کاخ خسرو که نمیدانم نامه رسول دلها در آنجا به خسرو رسید یا تیسفون؟ راستش را بخواهید این جاده به ما گِرا میدهد؛ گرایی از جنس «طاقگرا» که هرچه بخوانی باز هم نمییابی. سؤال این است که آیا کار تحقیقی درست، رویش انجام شده یا نه؟ از علامتهای روی تختسنگ طاقگرا، حضور بیگانه را میبینیم، اما خودمان کجاییم؟ الله اعلم. کدام باستانشناسِ امام حسینی از اینجا گذر کرده و احساس وظیفه کرده که بیاید و کاری بکند؟ اصلاً اگر بچههایمان را ببریم و از اینها دیدن کنند، چه داریم در اوصاف تاریخ این بناها بگوییم؟
«بانقلعه» را باید ببینید، هیچ ندارد، یعنی دارد، ولی زیر خروارها خاک پنهان است، کسی هست که گوهر ناب این قلعه را بیابد؟
قاعده این مرزهای کنونی، نباید بزرگی ایران فرهنگی را از یادمان ببرد؛ ما به اندازه تمام سرزمینهای ایران فرهنگی، وظیفه داریم که در حفظ و حراست آن کوشا باشیم. حالِ تیسفون چهطور است؟ اصلاً به غلط مصطلح، ولی شکاف ایوان مدائن برایمان نماد ولادت آخرین پیامبر الهیاست. اصلاً کاوشی هست یا باید صبر کنیم که یک نفر از آن طرف دنیا بیاید و از زیر خاکش منشور کوروش دربیاورد؟
حال کاروانسراهای شاهعباسی چطور است؟ کدام؟ همانها که در مسیر مشایه هستند، حدفاصل مسیر کربلا و نجف، خانالمصلی، خان النص، خانالنخیله، همانها که در مسیرهای منتهی به کربلا، راه را هموار میکردند برای رسیدن به مرکز هستی، به سوی حسین(ع)، اصلاً این کاروانسراها را بسپارید به دست بچههای اربعینی، ببینید چطور آبادش میکنند؟
این سرزمین روزگاران کهنی به خودش دیده اما حالا که به نام طریق الحسین(ع) آبرو گرفته، نیازمند دیدهشدن از طرف مسئولانی است که میتوانند با حضورشان، با امضایشان، گرهگشایی کنند، گرهگشایی از جنس فرزندان اربعینی سیدالشهداء(ع).
این چندخط عریضه در حد یادآوری بود برای عزیزانی که اتفاقاً خودشان اهل خدمتاند. منتظر حضورتان هستیم.
زیارت قبول، سعیتان مشکور
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#معلم_شهید
۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۲ مصادف با شهادت شهیدی از شهدای والامقام استان قزوین
🌷شهید قدرت الله چگینی
سیام دی ۱۳۲۶، در شهر قزوین به دنیا آمد.
پدرش غلامرضا و مادرش معصومه نام داشت.
تا پایان دوره کارشناسی در رشته ادبیات عرب درس خواند.
معاون اداره آموزش و پرورش بود.
سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.
دوازدهم شهریور ۱۳۶۰، در قزوین مورد سوءقصد گروههای ضدانقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
✍ بخشی از وصیت شهید:
با شهادت به وحدانیت اللّه و عدالت مطلقه او و ایمان به معاد و میزان و یقین ... زندگی ام و ذره ذره ی وجود ناقابلم، عشق به ولایت و ذوق معرفت شئون و حقوق آن امامان و فاطمه بزرگ (س) پیوند دهنده ی سلسله نبوت به امامت و پدر گرانقدرش، نبى اکرم (ص) و محبت آنها است که دوازدهمین آن عزیزان، اینک زنده و در میان مردم است و مُسلَّم فقط آنهایی که جان هاى پاک و با تقوى دارند، او را مى توانند دید و مستقیماً با آن حضرت در ارتباطند.
🌹 سایر شهدای استان قزوین که در چنین روزی به شهادت رسیدند، شهیدان والامقام محمد ابراهیم میجوجی ، رستم نجفی، پیام سلطانیان ، بشیر نوروزی، علی کریمی
🍀 یادشان گرامی و راهشان پررهرو
شادی روحشان صلوات
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye