روضه دلتنگ کربلا
دوباره عاشورا شد، حسین تنها شد
میون صحرا دور و برش غوغا شد
تیر سه شعبه اومد از راه
قلبت رو زیر و کرد مولا
خون تو مثل رود جاری شد، به روی خاکا
حدود ساعت سه از حال رفتی
کشون کشون میون گودال رفتی
هجوم آوردن
اون که به مال حروم عادت کرده
بریدن سرت رو قیمت کرده
هجوم آوردن
«برای غربتت بمیرم مولا،
چه سخت جون دادی»
همونی که پای صد تا نامه مُهر زد
آروم آروم از گوشه با نیزه اومد
آهت عرشو به گریه انداخت
وقتی نیزه به پهلوت میخورد
پهلوی زخمی مادر رو، به یادت آورد
یه عده سکه واسه شمشیر داشتن
یه عده اما چوب و سنگ برداشتن
مسلمون نیستن
یه عده تنها هلهله میکردن
یه عدهاشون با اینکه پیرمردن
عصا برداشتن
*یه عده عصا برداشتند.نوه عزیزت امام باقر کربلا بوده...با اسرا کتک خورده"لَقَد قُتِلَ بالسَّیفِ والسَّنانِ والحَجارةِ وَ الخَشب و العصا "با این ها کشته شد.نه اینکه جسارت شد.شمشیر رو می فهمم...نیزه رو می فهمم..سنگم می فهمم...چوب و عصا رو نمیفهمم....چطوری تو رو با عصا کشتند...؟! تقدیر خدا این بود...تا لحظه آخر نفس بکشه...تا سرش رو نبریده بودند،هنوز زنده بود...وقتی سرش رو بریدند،زخم تمام این جراحات رو به جان خریده بود.*
«برای غربتت بمیرم مولا،
چه سخت جون دادی»
صدا میزد آب... با سنگ جواب میدادن
با اینکه حتی به اسب آب میدادن
از زخم تیر و تیغ و نیزه
زخمِ زبونشون سختتر بود
ناسزاها همه تقصیرِ، بغضِ حیدر بود...
با گریه ابن سعد به لشکر میگه:
تموم کنین کار حسینو دیگه
سرش رو میخوام...
اول برید راحت کنید این مردو
بعدش برید غارت کنید این مردو
*"ثم اَقبلوا علی سَلب الحسین"قبل از خیمه ها و دخترها اول خودش رو غارت کردند...*
چقد طولانی شد کشتنِ ثارالله
چرا این لشکر دست بر نمی داره آه
آه از اون ساعتی که مردی
سنگین کرد سینه اشو آه یا رب...
*بلند شو...بلند شو...بلند شو....روی عرش خدا نشستی...بلند شو این سینه رو مادرش می بوسه،این سینه رو علی مرتضی می بویید،بلند شو، بلند شد...*
آه از اون ساعتی که مردی
سنگین کرد سینه شو آه یا رب...
جسمش رو با لگد برگردوند، به سمت زینب
*بلند شد بدنش رو با لگد برگردوند.سلام بر اون آقایی که سرش رو از قفا بریدند...*
چِشم حسین داره سیاهی میره
محاسنش رو توی دست میگیره
چه تیغ کندی...
یکی... دو تا... سه تا... دوازده بار زد
سرو نشون دادو تو لشکر جار زد
حسینو کشتم...
#عاشورا
#تاسوعا
#امام_حسین
نوشتن سنگی رها شد..این سنگ به پیشانی ابی عبدالله نشست خون جاری شد..آقای ما این لباس رو بالا زد تا این خون رو از پیشانی پاک کنه سینه ی آقا هدف شد..نوشتن اینجا حرمله تیری به سینه ی ابی عبدالله زد..هنوز ابی عبدالله رو مرکبه ..تیر به سینه ی حسین نشست مقاتل نوشتن انقدر شدت این تیر انقدر سنگین بود همین یه تیر کار حسین ابن علی رو تماممی کرد.ابی عبدالله هرچی تلاش کرد تیر از جلو بیرون نیومد..نوشتن تیر از پشت سر درآورده بود.آقا تیرو از پشت بیرون آورد..مثل ناپدان خون از سینه جاری شد.. صدا زد.. "بسم الله و بالله علی ملت رسول الله" این یهضربه ی کاری بود که به ابی عبدالله زدن.. ضربه کاری بعدی کجا بود.. نوشتن زرعة بن شریک ملعون ابی عبدالله که روی اسب بود این اسب هی به چپ و راست میکشید حسین رو مراقب بود آقا نیفته.. نوشتن این زرعة بن شریک نیزه ای به پهلوی حضرت زد.."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْض عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" آقا با صورت راست به زمین افتاد.. حضرت وقتی میفرماد من صبح وشام برات اشکمیریزم یا جداه..اشکم خشک بشه خون گریه می کنم.. تا حالا دیدی کسی اشکهاش تبدیل به خون بشه؟ انقده دیگه اشک ریخته اشکاش خشک شده داره خون میاد.. ضربه کاری بعدی خدا سنان رو لعنت کنه.. ارباب ما که افتاد رو زمین بعد کلی زخم که عرض کردم زخمهای کم و بیش دیگهای هم بود «من دارم کاریها رو میگم.» سنان اومد جلو نیزه ای به ترقوه حضرت زد...ای کاش همین یکی بود نیزه رو بیرون آورد تو سینه حضرت فرو کرد.. دیگه این روانی ول نمیکرد حسینو، نیزه به سینه ی حضرت زد، نیزه رو انداخت..تیر وکمون و پیدا کرد اومد از یک قدمی تیر به گلوی حسین زد... امام باقر فرمود: پیغمبر نهی کردن حیوانها رو اینجوری بکشن.. چه جوری؟ با نیزه زدن.. با شمشیر زدن.. با تیر زدن... با سنگ زدن ...با عصا زدن ..سنان معلون گفتم تیرو به سینه زد به ترقوه حضرت زد..تیر و که به نیزه زد ابی عبدالله همه تلاششو کرد.. آقا به زحمت نشست.. دیدن دست برد زیر گلو این خون گلو رو گرفت هی به صورت خودش میکشه..میگفت اینجوری میخوام برم پیش خدا..بگم خدایا اینا حق منو بردن(خوردن) عمر سعد سوار مرکب دور قتلگاه می گشت میگشت میگفت برید، برید کار رو تموم کنید خیلی طول کشید ریختن سر ابی عبدالله.... ای حسین..
#عاشورا
#تاسوعا
#امام_حسین
💢 شمر بن ذی الجوشن فرستاده مخصوص یهود
✍️ کانال دلتنگ کربلا
▪️بخش اول
🔹ماجرای عاشورا هرچند در نزدیکی کوفه رخ داد، ولی ردپای شام در آن آشکار است. در یک نگاه مقایسهای میان سه واقعهای که بهدست یزید لعنةاللهعلیه و در عراق و حجاز رخ داد، تشابه و تجانس بسیار بالایی میان آنها مشاهده می شود.
🔸نهایت وحشیگری و رفتارهای حیوانی، اصرار بر حرمتشکنی و اهانت به مقدّسات، و نگاه کینهتوزانه و انتقامجویانه، برخی از مهمترین نقاط اشتراک این سه فاجعه در کوفه و مدینه و مکه است. از دیگرسو ناگفته پیداست که چنین رفتارهایی تنها در توان مردم شام است که غلام حلقهبهگوش بنیامیه بودند و هیچچیز غیر از نسل ابوسفیان برایشان مقدّس بهشمار نمیآمد. از دید شامیان، تنها گناه مردم مدینه این بود که حاضر به پذیرش یزید نشده بودند و حتی این نکته برایشان مهم نبود که مردم مدینه معاویه را پذیرفته بودند.
▪️در ماجرای کربلا نیز تنها گناه سیدالشهدا علیهالسلام ساکت ننشستن در برابر یزید بود. روشن است که این مسأله هیچگاه از دید کوفیان، بهعنوان یک گناه نابخشودنی، مطرح نبود؛ از همینرو است که عموم کوفیان ابتدا با حرکت سیدالشهدا علیهالسلام همراهی کردند. بنابراین تنها کسانی میتوانند در برابر سیدالشهدا علیهالسلام با کمال وقاحت بایستند و هیچ حرمتی نگه ندارند که نگاهی صددرصد شامی داشته باشند.
🔹نکته اینجا است که بر اساس طبیعتشناسی شهرهای آن روزگار [۱] این نگاه در کوفه طرفدار چندانی نداشت تا چه برسد به آنکه لشکری از طرفداران آن شکل بگیرد البته این بدان معنا نیست که نقش عثمانیان کوفه نادیده گرفته شود و دامان آنها از این ننگ پاک گردد، بلکه به این معناست که ظرفیت انجام چنین جنایتی در کوفه بسیار پایین است و این شهر فاقد فدائیان اموی لازم و کافی در این زمینه است. بنابراین طبیعی است که بخشی از نیروی لازم برای مبارزه با قیام سیدالشهدا علیهالسلام از شام آمده باشند؛ چراکه اهل بیت برایشان هیچ جایگاه ویژهای ندارند و اساساً شخصی بهعنوان «حسین بن علی» علیهماالسلام برایشان قابل احترام نیست.
🔸گذشته از دو نکتهی یاد شده یعنی عمق جنایت و نگاه تطبیقی به سه فاجعهی بزرگ دوران یزید بر اساس برخی گزارشها لااقل بخشی از نیروی تحت امر شمر بن ذی الجوشن که نیروهای ویژهی فاجعهی کربلا بهشمار میآیند [۲] از افراد اعزامی از شام بودند. [۳] خود شمر بن ذی الجوشن را نیز باید از نیروهای نفوذی شام در کوفه و از دلدادگان و سرسپردگان بنیامیه بهشمار آورد. پس از آنکه شمر با تعدادی از یارانش به سوی خیمههای امام حسین علیهالسلام یورش برد، امام فریاد برداشت:
«ای شیعیان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت باکی ندارید، لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید!» [۴]
▪️شمر بن ذی الجوشن به رسم مردم شام، کینهی عجیبی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشت. وی بعدها در توجیه تمامی رفتارهای کثیف خود، به قانون «مأمور و معذور بودن» استناد میکرد! که استدلالی کاملاً شامی است. همچنین با توجه به ماجرای به قدرت رسیدن شمر در ماجرای کربلا و نیز رفتارهای دَدمنشانهی وی در عاشورا، تردیدی نمیماند منظور وی از مأمور و معذور بودن، دستوری بوده که از شام در این زمینه داشته است. [۵] این نکته را انتخاب شمر برای گسیل داشتن اُسرای کربلا به شام و نیز ارائهی گزارش ماجرا به یزید تقویت میکند. [۶]
🔹یک نکتهی دیگر که مأمور ویژهی شام بودن شمر بن ذی الجوشن را بیشتر تقویت و تثبیت مینماید، دقت در حضور شمر در بزنگاههای کربلا و نقاط ترحّم یا احترامآمیز آن است. نقش شمر در هرچه جنایتآمیزتر شدن ماجرای عاشورا بسیار ویژه و منحصر بهفرد است.
#وعده_صادق
#عاشورا
#امام_حسین
💢 شمر بن ذی الجوشن فرستاده مخصوص یهود
✍️ کانال دلتنگ کربلا
▪️بخش دوم
🔹گوشهای از نقشآفرینیهای تأثیرگذار شمر را در ادامه مرور مینماییم:
1⃣ اوست که نمیگذارد رایزنی عمرسعد با عبیدالله به نتیجه برسد و گزینهای را مطرح میکند که هیچکس تردیدی ندارد که امام حسین علیهالسلام آن را نخواهد پذیرفت. گزینهای که تمام سنگینی ماجرای کربلا را بر سر عبیدالله خراب میکند [۷]
2⃣ پس از آنکه به دستور امام حسین علیهالسلام، هیزمهای انباشتهشده در خندق را آتش زدند، این شمر بود که فریاد برداشت: «حسین، میخواهی پیش از قیامت، خود را به آتش بیندازی؟» امام با شناختن شمر فرمود: «پسر زن بزچران! تو به آن آتش سزاوارتری»[۸]
3⃣ وقتی زهیر مشغول خطبهخوانی بود، عدهای او را دشنام دادند و گفتند:«ما شما را رها نمیکنیم، مگر آنکه یا بکُشیمتان یا تسلیم دستور عبیدالله شوید.» زهیر دوباره به نصیحت کردن آنها پرداخت و گفت: «لااقل حسین را با یزید تنها بگذارید» اینجا بود که شمر تیری بهسوی زهیر پرتاب کرد و فریاد زد: «ساکت شو! حوصلهی ما را سر بردی!» زهیر به او گفت: «ای پسر آن کسی که بر پاشنهی پای خود ادرار میکرد! من با تو سخن نمیگویم. تو حیوانی بیش نیستی…»[۹]
4⃣ وقتی امام حسین علیهالسلام مشغول خطبهخوانی و ارشاد مردم بود و امید آن میرفت که منطق حضرت لااقل در برخی از کوفیان مؤثر واقع شود، این شمر بود که فریاد برداشت: «او منافق است؛ اصلاً نمیداند چه میگوید.» [۱۰]
5⃣ وقتی شمر دید که کوفیان در برابر حملات امام، راهی جز فرار ندارند، اسبسواران را پشتسر پیادهنظام مستقر کرد تا راه فرار نداشته باشند و تیراندازان را نیز مأمور کرد امام را هدف بگیرند. این کار باعث کاستهشدن توان امام شد و شمر به سواران و پیاده نظام نهیب زد تا به امام حملهور شوند. [۱۱]
6⃣ این شمر بود که با دیدن امام سجاد (ع) که در تب بیماری میسوخت، دستور کشتن ایشان را داد. این دستور چنان سنگدلانه بود که دیگران را به اعتراض واداشت و عمر سعد نیز آن را نپذیرفت. [۱۲]
7⃣ پس از اسارت نافع بن هلال که دو دستش شکسته شده بود، شمر و یارانش او را پیش عمر سعد آوردند…؛ شمر به عمر گفت: «او را بکُش.» عمر گفت: «خودت آوردهای، خودت هم هر کاری میخواهی بکن.» شمر شمشیر کشید و نافع گفت: «اگر تو مسلمان بودی، از اینکه با گناه کشتن ما به پیشگاه خدا بروی شرم داشتی. خدا را شکر که مرگ ما را به دست بدترین آفریدههای خود قرار داد.» و شمر او را کشت! [۱۳]
8⃣ شمر و همراهانش با رسیدن به دربار یزید، سر امام (ع) را مقابل او پرتاب کردند و شمر چنین گفت: ای امیرالمؤمنین! این [مرد] با هجده نفر از خاندانش و شصت نفر از همراهانش بهسوی ما آمد و ما هم از او خواستیم فرمان عبیدالله بن زیاد را بپذیرد و چون او نپذیرفت، هنگام طلوع آفتاب به آنها حملهور شدیم. آنها همچون کبوترانی بودند که بهدنبال فرار از چنگال باز شکاری بودند. در چشم برهمزدنی آنها را کشتیم و جنازههایشان هم در بیابان رها شده است!! [۱۴]
🔸از مجموع این گزارشها بهروشنی بهدست میآید که شمر بن ذی الجوشن یک فرستادهی ویژه از سوی شام است. فرستادهای با مأموریتی سرّی و برای پیشبرد ماجرا؛ همانگونه که دربار شام بهعنوان محصول مشترک دو شاخهی باطل مأمور به هدایت آن است. این نقش ویژه آنچنان برجسته است که اهل بیت علیهمالسلام نیز از میان تمامی وحشیهای حاضر در کربلا، نگاه خاصی به شمر دارند.
▪️رسول خدا (ص) در خواب خود، شمر را بهصورت سگی سیاه و سفید دیده بود که خون خاندانش را میلیسد! [۱۵] ضمناً شمر از شهود علیه حجر بن عدی بود. [۱۶]
🔹نکتهی دیگر در خصوص شمر اینکه رفتار شمر مهمترین دلیل بر بیدینی کامل اوست. پیش از این، تصریح نافع بن هلال و زهیر بن قین در این زمینه گذشت.همچنین باید توجه داشت که شمر تنها کسی بود که در کوفه «طیلسان» بر سر میگذاشت [۱۷] در ماجرایی تاریخی آمده که انس بن مالک با دیدن جماعت طیلسانپوش در بصره، به یاد یهودیان خیبر افتاد [۱۸]
🔸گذشته از اینها نام پدر شمر، شرحبیل است [که ظاهراً همانند نام خود او، نامی عبری است] و ذیالجوشن تنها لقب اوست [۱۹]
▪️بنابراین حتی میتوان شمر را از یهودیان ساکن کوفه بهشمار آورد
✅ پینوشتها:
[۱] تبار انحراف، ج۳، ص۵۳-۸۵.
[ ۲] البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰
[۳] الامالی صدوق، ص۲۲۶، م۳۰
[۴] اللهوف، ص۷۱. نیز ر.ک: تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴۴
[۵] میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۸۰
[۶] الارشاد، ج۲، ص۱۱۹
[۷] الارشاد، ج۲، ص
[۸] الارشاد، ج۲، ص۹۶
[۹] تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۴
[۱۰] الارشاد، ج۲، ص۹۷و۹۸.
[۱۱] همان، ص۱۱۱و۱۱۲
[۱۲] طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲
#تاسوعا
#عاشورا
#امام_حسین
🔴 شیوه تسلیت گفتن مومنین در روز عاشورا
▪️از امام باقر(ع) پرسیده شد که در روز عاشورا چگونه تسلیت بگوییم؟ حضرت فرمودند: هرگاه همدیگر را دیدید، این چنین تسلیت بگویید:
▪️«أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ علیه السلام وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ»
▪️خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که با شهادت امام حسین به ما رسیده عظیم گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که در کنار ولی دم او، امام مهدی از خاندان محمد، به خونخواهی او قیام میکنند.
▪️آری، آرزوی درک ظهور حضرت، از مهمترین آرزوها در روز عاشورا است.
▪️ابنقولویه، کامل الزیارت، ص۱۷۵.
#تاسوعا
#عاشورا
#امام_حسین
روضه دلتنگ کربلا
امروز ابی عبدالله چند جا به یاد مادر افتاد .. کجا یاد مادرش افتاد؟ اولین جایی که یاد مادر افتاد همون لحظه ای بود که خودشو معرفی کرد .. تا گفت من پسر فاطمه ام سنگش زدن .. خیلی دلش شکست خیلی گریه کرد .. دومین جایی که یاد مادر افتاد اون ساعتی بود که اومد جلو لشکر گفت مگه من حلالی رو حرام کردم؟ مگه از من فسق و فجوری دیدید؟ چرا میخواید منو بکشید؟ یه نانجیبی بلند شد از وسط جمعیت گفت حسین میدونی چرا اومدیم خونتُ بریزیم؟«إِنّا نَقْتُلُكَ بُغْضاً لاَِبِيكَ» چون تو بابات علیِ .. تا اسم امیرالمومنین رو شنید یاد مادرش افتاد .. چرا یاد مادرش افتاد؟ آخه مادرشم به همین گناه بین در و دیوار رفت .. آخه مادرشم به همین گناه لگد خورد .. سیلی خورد تازیانه خورد .. اون نانجیب تو نامه ش به معاویه نوشت گفت معاویه تا صدای زهرا رو پشت در شنیدم یه لحظه لرزیدم گفتم فاطمه پشت درِ ما که با فاطمه کاری نداریم برگردیم .. میگه برگشتم چند قدم عقب یهو یاد علی افتادم چنان لگدی به در زدم .. سومین جایی که یاد مادرش افتاد کجا بود؟ زود میگم و رد میشم، روضه شو شبای قبل خوندم .. یه صحنه ای دید یاد مادر افتاد .. کجا؟ رسید بالا سر علی اکبر .. یه نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن .. آخه هر وقت دلش برای مادرش تنگ میشد به علی نگاه میکرد .. تا دید نیزه به پهلو زدن گفت آخ مادرم .. چهارمین جایی که یاد مادر افتاد اون لحظه ای بود که رسید کنار علقمه دید علقمه بوی فاطمه میده عباسم چه خبر بوده اینجا؟.. اون جمله ای که ابی عبدالله فرمود روضه شو خوندم شب تاسوعا سومین جمله اگر یادتون باشه فرمود: قَلَّت حِيلَتِي .. این جمله رو قبلا یه نفر دیگه گفته بود اونم امیرالمومنینِ .. وقتی میخواست فاطمه رو دفن کنه گفت قَلَّت حِيلَتِي .. صبر از کفم رفت بیچاره شدم ..
پنجمین جایی که یاد مادر افتاد وقتی پیراهنُ بالا زد تیر سه شعبه به سینه ش خورد .. لااله الا الله .. بمیرم بعضی از نقل ها نوشتن تیر رو که کشید بیرون هی خون هارو میمالید به محاسنش میگفت من کشتۀ روز دوشنبه ام .. دوشنبه کِی؟ .. آخه دوشنبه مادرشُ بین در و دیوار سقیفه گذاشتن .. دیگه کجا یاد مادرش افتاد؟ ششمین جایی که یاد مادرش افتاد اون ساعتی که عبدالله دستش قطع شد تو بغل عمو افتاد تا تو بغل عمو افتاد گفت وای مادرم تا نگاش به بازو افتاد ..
هفتمین جایی که یاد مدینه افتاد (ببین چقدر امروز ابی عبدالله یاد مادر کرده) هفتمین جایی که یاد مادرش افتاد یا صاحب الزمان .. افتاده بود تو گودال بی رمق داشت نگاه میکرد یه مرتبه دید دارن به زینب حمله میکنن .. تا دید دارن حمله میکنن یه لحظه تکیه داد به نیزه یه بار جلو بابام مادرمُ زدید بسه .. بیاید کار حسینُ تموم کنید .. اما آخرین باری که اسم مادر و برد کجا بود؟ سادات ببخشن شام غریبانه .. ببخشید الان نگم کی بگم داد بزنید برا این روضه .. آخرین لحظه ای که اسم مادرُ برد اون ساعتی که شمر خنجر و گذاشت روی گلو .. (کمک میکنی به خدا خوندنش سخته ..) امام رضا فرمود جد مارو با دوازده ضربه کشتن .. هر ضربه ای که میزد ابی عبدالله یه ذکر میگفت (زیر تیغ و شمر ذکر میگه..) یه ضربه میگفت وا محمدا .. دوم وا علیا .. سوم وا عطشا .. چهارم وا غربتا .. آخرین ضربه که زد سرُ جدا کرد گفت وا اماه .. مادر ببین حسینتُ .. ای حسین ..*
#چله_زیارت_عاشورا
#عاشورا
#امام_حسین
دلتنگ کربلا
💢 شمر بن ذی الجوشن فرستاده مخصوص یهود ✍️ کانال دلتنگ کربلا ▪️بخش دوم 🔹گوشهای از نقشآفرینیهای تأ
💢 نقش یهودیان در حادثه عاشورا
✍️کانال دلتنگ کربلا
✅ بخش دوم
▪️پنجم:
خاندان بنیامیه یهودی تبارند.
این مطلب را از آیه شریفه ۶۰ سوره مبارکه اسراء و حدیث شریف امام صادق علیهالسلام که توضیح مفصل آن در مقاله «سقیفه بنیاسرائیل» گذشت، نتیجهگیری میکنیم.
همچنین به کار بردن عبارت «اللّصیق» برای خاندان بنیامیه توسط امام علی علیهالسلام در نامه ۱۷ نهجالبلاغه خطاب به معاویه، مؤیدی دیگر بر این مطلب است که بنیامیه هیچ نسبت خونی با بنیهاشم نداشته و اصالتاً رومی و اسرائیلیتبار هستند:
وَ اَمّا قَوْلُک اِنّا بَنُوعَبْدِ مَناف، فَکذلِک نَحْنُ، وَلکنْ لَیسَ اُمَیةُ کهَاشِم، وَ لا حَرْبٌ کعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ لا اَبُوسُفْیانَ کاَبى طالِب، وَ لاَ الْمُهاجِرُ کالطَّلیقِ، وَ لاَ الصَّریحُ کاللَّصیقِ، وَ لاَ الْمُحِقُّ کالْمُبْطِلِ، وَ لاَ الْمُؤْمِنُ کالْمُدْغِلِ. وَ لَبِئْسَ الْخَلَفُ خَلَفٌ یتْبَعُ سَلَفاً هَوى فى نارِ جَهَنَّمَ!
و [ای معاویه] اینکه گفتى: «ما از فرزندان عبدمنافیم» آرى ما هم چنین هستیم، ولى با این فرق که نه امیه مثل هاشم است، نه حرب همچون عبدالمطّلب، و نه ابوسفیان مانند ابوطالب، و نه مهاجر الى اللّه چون اسیر آزاد شده، و نه فرزند اصل و نسب دار چون فرزند منسوب به پدر، و نه اهل حق مانند اهل باطل، و نه مؤمن چون مفسد. و چه بازماندگان بدى هستند آنان که تابع گذشتگان جهنّمى خود مىباشند!
▪️ششم:
یزید بن معاویه لعنةاللهعلیهما از مشاورین یهودی در دربار خود استفاده میکرده است. (کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، آیت الله جوادی آملی)
▪️هفتم:
حرمت ماههای حرام را حتی اعراب جاهلی هم نگاه میداشتند و این یهود بودهاند که در طول تاریخ از خونریزی در ماه حرام هیچ ابایی نداشته بلکه به نظر میرسد این کار را راهی برای تقرب بیشتر به ابلیس میدانند. و آخرین سند آن هم آغاز جنگ ۲۲ روزه در زمستان ۱۳۸۷ و جنگ ۸ روزه در زمستان ۱۳۹۱ همزمان با ماه حرام ذی حجة و آغاز ماه محرم میباشد.
▪️هشتم:
جنایاتی همچون بستن آب به روی زنان و کودکان، به آتش کشیدن سرپناه خانوادهها، به صلیب کشیدن وهب، هدیه فرستادن سرهای قطع شده، اسب تازاندن بر پیکر شهدا و… اعمال کثیفی است که در طول تاریخ از این قوم پلید و همپیمانان آنان سرزده است.
این حدیث شریف امام حسین علیهالسلام که در هنگام هجرت از مدینه به سمت مکه خطاب به عبدالله بن عمر فرمودند از جمله مؤیدات این سابقهی تاریک و ننگین است:
آیا نمیدانی که بنیاسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را میکشتند سپس در بازارهای خود نشسته همگی به خرید و فروش میپرداختند آنچنان که گویی اتفاقی نیفتاده است؟! و سر یحیی بن زکریا را بریده و به عنوان هدیه به پیش زنی بدکاره فرستادند؟! (لهوف، سید بن طاووس)
حرف آخر:
با توجه به آنچه گذشت، وقتی به امام حسین علیهالسلام عرض میکنیم: «انی … حرب لمن حاربکم … و عدو لمن عاداکم» منظورمان جنگیدن و دشمنی با چه کسانی است؟!
بهراستی انتقام خون سیدالشهدا علیهالسلام را از چه کسانی باید ستاند؟!
اگر عاملین جنایت سقیفه، شهادت پیامبر (ص)، شهادت حضرت زهرا (س)، امام حسین (ع) و… از بین رفتهاند، پس چرا اینقدر به ما تأکید شده است که زیارت عاشورا بخوانید و عزاداری کنید؟!
اگر عاملین جنایات مذکور به درک واصل شدهاند، دلیلی وجود ندارد که حدود چهار ماه از سال را به مناسبتهای مختلف عزاداری کنیم تا جایی که حتی شب جمعه، صبح جمعه، شب عید قربان، صبح عید قربان، شب عید غدیر، صبح عید غدیر، شب عید فطر، صبح عید فطر، قرائت زیارت عاشورا سفارش شده است!!
#ای_ایران
#عاشورا
#شام_غریبان
دلتنگ کربلا
روضه دلتنگ کربلا امروز ابی عبدالله چند جا به یاد مادر افتاد .. کجا یاد مادرش افتاد؟ اولین جایی که یا
روضه دلتنگ کربلا
کار یه جا اونقدر بالا گرفت میگن اون لحظه آخر امام حسین رفت تو خیمه امام سجاد وصایای امامت رو تحویل بده. یه وقت امام سجاد نگاه کرد دید بابا نفس می کشه از لابه لای جوشن خون بیرون می زنه.یه نگاه کرد گفت: بابا! مگه دیگه کسی دور و برت نیست؟ بابا عموم عباس کجاست؟ یه نگاه کرد صدا زد علی جان دیگه این خیام محرمی غیر من و تو نداره. امام رفت لحظاتی بعد یا ساعاتی بعد نمیدونم عقیله دید زمین کربلا داره می لرزه دوید تو خیمه امام سجاد چی شده عزیز برادرم! چرا هوا دگرگونه، چرا زمین داره می لرزه ؟صدا زد عمه جان همین الان کاربابام رو یکسره کردند. لذا پرده خیمه رو کنار زد..*
سری به نیزه بلند است دربرابر زینب حسین ای تشنه لب حسین
ای بی کفن حسین
*ازامام سوال کردند آقا می فرماییدکربلا این اتفاق افتاد؟ آری.. اما دیدند حضرت هی میگه الشام! الشام! الشام.. آری اینا تو شام هفت تا بلا سر ما آوردند. اولیش این بود امام فرمود: ما رو پشت دروازه ساعات معطل کردند ما رو طلوع آفتاب وارد کردند دم دمای غروب ما رسیدیم یه مسیر کوتاه رو یعنی اینقدر زینب رو تو این کوچه ها گردوندند. دومین بلایی که حضرت فرمود: ایناریسمان بلندی آوردند یه سر ریسمان رو به گردن من بستند، یه سر ریسمان رو به بازوی عمه جانم.. کی جرات کرده طناب به دست زینب ببنده؟ امام میفرماید:ما بین من وعمه جانم این ریسمان رو به بچه ها وصل کردند. هر موقع تازیانه می زدنند می دیدم این بچه ها باصورت زمین می خوردن. سومین بلا مه امام فرمود: اینا جایی ما رو اسکان دادندکه شبها بچه ها از سرما می لرزیدند. روزها از تابش آفتاب می سوختند.چهارمین بلا میدونی کجا بود؟ حضرت فرمود:یه جا مسیر رو شمر عوض کرد.. دهنه ی شتر رو گرفت گفت: ببرید محلهٔ یهودیا، زینب و وارد محله یهودیا کردند...*
زینب و یه مشت حرامی
زینب و مردای شامی
*رفتن تو محله ی یهودیا انقدر رقاصه ها دور این کاروان رقصیدند،مشروب خوردند. سهل ساعدی میگه اومدم سوال کردم شما عید دیگه ای داریدشما؟ گفتند برگرد نگاه کن سهل ساعدی میگه برگشتم دیدم سر بریده حسین رو نیزه اس. اومدم جلو خودمو به یکی از این دخترا معرفی کردم گفتم: خانم جان من سهلم از دوستان شمام یه نگاه کرد. فرمود: سهل! پول همراهت داری؟ گفتم: بله خانم جان،سهل برو بده به نیزه دار بگو سر بابامو از وسط زنها ببرند. اینا کمتر به نوامیس حسین نگاه کنند. یه وقت دیدم یه پیرزن عجوزه پنجره خونه اشو باز کرد. گفت: چه خبره؟ گفتن پیر زنیه عده خارجی آوردند. گفت کی ایتا، بزرگشون کیه؟گفت: بزرگشون حسینه. کدوم حسین؟ گفتند:حسین ابن علی ابن ابیطالب، تا گفت علی دیدند پیرزن بلند شد گفت ما از بابای اینا زخم خوردیم یه سنگ بزرگ برداشت رفت تو بالکن خونه اش به نیزه داری که سرحسین رو می برد اشاره میکرد سر رو بیاره جلو، خم شد سنگ رو برداشت یه وقت خانم دیدچنان سنگ روزد تو صورت داداش..*
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
عشق زینب حسین حسین
ای بی کفن حسین حسین
*تازه از بازار برده فروشا رد شدند.*
ما پرده نشینان حرم راچه به بازار
دور از نگاه غیرت عباس روی نی
بر روی قیمت اسرا چانه می زدند
#عاشورا
#مرگ_بر_اسرائیل
#امام_حسین
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#دلتنگ_کربلا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@del_tang_karbalaa
روز دوازدهم ماه محرم الحرام
روز ورود آل الله به کوفهی نحس
و روز دفن ابدان مطهر
حضرت سیدالشهداء و شهدای کربلا
توسط حضرت امام سجاد و قبیله بنی اسد
.
#شهادت_امام_سجاد|#عاشورا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#دلتنگ_کربلا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@del_tang_karbalaa
☘ قسمتی از وصیت نامه آیت الله استاد قاضی(ره) :
...عمده ی آنها نماز است .
نماز را بازاری نکنید
اول وقت بجا بیاورید
با خضوع و خشوع !
واگر نماز را تحفظ کردید ، همه چیزتان محفوظ می ماند
و تسبیحه ی صدیقة الکبری علیها سلام ، وآیة الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود ، این اهم واجبات است .
ودر مستحبات تعزیه داری و زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام را مسامحه ننمایید
و روضه ی هفتگی ولو دو سه نفر باشد ، اسباب گشایش امور است ،
و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمت آن بزرگوار بجا بیاورید ،
هرگز حق آن بزرگوار ادا نمی شود
و اگر هفتگی ممکن نشد ، دهه ی اول محرم ترک نشود .
دیگر آنکه , اگر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است ،
ولی بر بنده لازم است بگویم
* اطاعت والدین
* حسن خلق
* ملازمت صدق
* موافقت ظاهر با باطن
* ترک خدعه و حیله
* تقدم در سلام
* نیکویی کردن با هر بر و فاجر
اینها را عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید !
* الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید .
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
#وعده_صادق
#عاشورا
#امام_حسین
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#دلتنگ_کربلا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@del_tang_karbalaa
@Maddahionlinمداحی آنلاین - ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب کبری - دارستانی و کریمی.mp3
زمان:
حجم:
2.59M
💔ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب(س)
🎤حجت الاسلام دارستانی
🎤حاج محمود کریمی
#وعده_صادق
#عاشورا
#امام_حسین
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#دلتنگ_کربلا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@del_tang_karbalaa
دلتنگ کربلا
پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود الشام الشام الشام .... امام سجاد (علیه السّ
روضه دلتنگ کربلا
*نذر داشت میگفت هر اسیری رو وارد کوفه کردند نان و خرما ببرید بدید تا نذرم ادا بشه منم حاجتمو بگيرم..با همه وجودش نذر کرده بود.. طبق روال دروازه شهر که باز شد اسرا رو وارد کردند دیدند دارن بین اسرا نون و خرما پخش میکنن.. بچه ها گرسنه بودند نون و خرما رو گرفتند یه وقت دید عمه سادات دوید بین بچه ها نان و خرما ها رو داره میگیره بچه ها با تعجب نگاه میکنندعمه رو همه شکماشون گرسنه ست اما چیزی نمیگن خاندان رسول خدان برا همه تعجب بود عمه داره میگیره لقمه ها رو دونه دونه فریاد میزنه "ان الصدقه علینا حرام "تعجب کردند کسی خیر رو بر نمیگردونه همه نون و خرماها رو جمع کردند رفتند خونه ام حبیبه گفتند خانم ما مثل همیشه همونطور که گفتید تا اسیرا رو آوردند صدقات رو پخش کردیم. اما یه زنی اومد بین همه اونا بزرگشون بود.همه صدقاتو جمع کرد بلند بلند با ناراحتی به ما گفت: "إِنَّ الصَّدَقَة عَلَیْنَا حَرَام" سریع از جا بلند شد ام حبیبه.. گفت چادرمو بدید من برم یه خبریه ..صدقه فقط بر یه خونواده حرامه.. مگه میشه! فکر کنم نذرم قبول شده دوید سمت دروازه کوفه تا رسید گفت: به من بگید ببینم بزرگ این قافله کیه ؟دید همه با دست یه خانم قد خمیده رو نشون میدن. گفت: خانم من نذر دارم.. حالا بذار اول اینو بهت بگم اومده داره صحبت میکنه نشناخته. ام حبیبه شاگرد کلاس درس قرآن زینب بود. تو همین کوفه سال ها تو مدینه خادمه بی بی بوده مگه میشه زینبو نشناسه.. حالا تو کوفه بزرگ شده کنیز داره، خادمه داره، اومد داره با تعجب نگاه میکنه. چرا گفتی صدقه بر شما حرامه؟ من شاگرد کلاس درس زینب دختر علی ام.. صدقه فقط بر خانواده پیغمبر حرومه، شما کی هستید؟ دید سر و آروم بالا آورد گفت: حق داری منو نشناسی.. تو منو نشناختی من تو رو شناختم.. ام حبیبه! من زینبم.. تموم شد اینجا؟ نه.. سختی ماجرا اینه میگه من باور نمیکنم شما خانم من باشید همه اینها رو کنار بذاریم که اصلا قد و قامتت به زینب دختر علی نمیخوره، رنگ صورتت به زینب نمیخوره، خیلی پیرتر از سن زینبی، خب همونجایی که حسین پیر شد منم پیر شدم، حسین جوونش رو زمین افتاده بود من بین نامحرما بودم برا اولین بار.. ام حبیبه گفت: من میدونم یه دلیل بگو من باور کنم شما زینبید.. من با زینب سلام الله علیها بزرگ شدم اصلا نمیشد جایی زینب باشه داداشش نباشه من میدونم شرط ضمن عقد زینب همین بود. گفت راست میگی ام حبیبه الانم بدون داداشم نیومدم همیشه سایه اش رو سرم بود یادته.. الانم سرتو بالا بگیر سایه اش رو سرمه.. اون سری که بالا نیزه داره قرآن میخونه حسین منه، ام حبیبه! منم یه کَلوم همینجا با حسینم درد دل دارم*
سر تو را به روی نیزه آشیان دادند
مرا به مجلس نامحرمان مکان دادند
حسین من!
جماعتی که نمک خوردهی علی بودند
به خواهرت سر بازار کوفه نان دادند
*یه طوری بگو حسین برا محرممون بمونه بگو حسین جان..!*
#وعده_صادق
#عاشورا
#مرگ_بر_اسرائیل