💑 نسبـت به ناراحتی همسرتان بیتفاوت نباشید
وقتی بحثتون میشـــه و دلخـــوری پیش میاد؛ نزاریـــد دلخــوری به روز بعد بکشه از دلش دربیارید و بیتفاوت نخوابید.
این حس بیتفاوتی، از تلخترین احساسهاست که روح و روان همـسرتون رو آزار میـده.💔
همون شب ناراحتی رو چال کنــید تا روز بعدتون رو با شادی و رضایت از هــم شروع کنــید وگرنه روزی که با ناراحتی از شب قبل شروع بشه، اون روز هم هدر میـــره.
اگر گذشت آدم رو کوچیک میکرد خــدا با این همـــه گذشتش انقــدر بزرگ نبود. چه خوشبختند زن و شوهـــر هــایی که حتی تو لحظات ناراحتی و دلخوری کنار هم هستن و جاشون رو از هـم جدا نمیکننـد.❌
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
دلبرکده
📋خلاصه بگم اجازه بده، 🧒🏻گاهی کودک درونت، کودک درون همسرت رو زنده کنه 👧🏻گاهی دختر خانم بلایی شو که
#زناشویی
#گرم_کنندههای_جنسی
🎬جلسهی پیش در مورد حرکات خانم ها حین رابطه صحبت شد.
اینکه
در لابلای رابطهی جنسی، مجموعهای از حرکات و رفتارها برای ارضای خودتون و آقای همسر نیاز دارید. 🤞
تا همهی مسئولیت ارضای جنسی به دوش آقا نباشه🥴
و
هم شما و هم همسرجان از اوج لذت برخوردار بشید. 😋
امروز
کمی از طبعهای مختلف حرف میزنیم تا شناخت بهتری در مورد نوع رابطه با همسر پیدا کنیم.📚
میدونید که 🔠 چهارتا طبع اصلی و خالص داریم (دموی، صفراوی، سوداوی و بلغمی)
و
8⃣هشت تا طبع ترکیبی:
(دم صفراوی،
دم بلغمی،
صفرادموی،
صفراسوداوی،
سوداصفراوی،
سودابلغمی،
بلغم دموی
و بلغم سوداوی)✅
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
قبلا هم گفتیم از نظر توان و میل جنسی تفاوتهایی با هم دارن💱
که
در طبعهای ترکیبی اثر هر دو طبع وجود داره 🔀
و
بر شدت و ضعف توان و میل جنسی خودش رو نشون میده📈
البته
باید توجه کنید که بیشترین تأثیر رو طبع پایه میذاره. 📊
پس
با دونستن اینکه
شما یا همسرتون دم صفراوی هستین
یا
صفرا دموی، توقع جنسیتون از همسر و خودتون مدیریت میشه.🧮
💪ترتیب توان جنسی (بنیهی جسمی) در طبایع خالص به این صورته:
دموی◀️ صفراوی ◀️ سوداوی ◀️ بلغمی
اما
🤩میل جنسی (میزان خواستن بدون در نظر گرفتن بنیه) به صورت زیر فرق داره:
صفراوی◀️ دموی◀️ سوداوی ◀️ بلغمی
☣در طبایع ترکیبی هم با درنظر گرفتن طبع پایه و اثر طبع دوم، توان و میل در فرد مشخص میشه. ✅
که
البته پیچیدگیهای خودش رو هم داره⚧
پس
💬 حتما برای دونستن طبع خودتون و همسرتون مشاوره بگیرید. 🗣
و
⏪ حتی بالاتر از اون دورههای طبع شناسی رو بگذرونید و خودتون مشاور خانواده باشید.👩💼
پس
بشتابید به سوی عمل نیک🏃♀
که
همسرداری جهاد در راه خداست. 😇
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
✨اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
🤲 خدایا، مرا در این ماه بر لغزشها مؤاخذه مکن و از خطاها و افتادن در گناهان من در گذر و و مرا هدف بلاها و آفات قرار مده، به عزّتت ای عزّت مسلمانان.
#دعای_روز_چهاردهم
#ماه_رمضان
به طبیبِ جان بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🌙✨✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬
دلبر جان سلام ..🌸
میدونی که توی ماه رمضان باید سعی کنی تا اخلاقت رو هم بهتر کنی ..🌱
🔹بعنوان مثال سعی کن تا بتونی به مرور خشمت رو کنترل کنی ..😡⛔️
هیچ فکر کردی وقتایی که حالت خوبه و سرحالی و هیچ موردی برای اعصاب خوردی وجود نداره ، دیگه فروبردن خشمم معنی نداره ⁉️🤷🏻♀
یعنی مواقعی که حالت خوبه ، فروبردن خشم هنر نیست ..
در واقع وقتی ارزش داره و تورو به خدا نزدیک میکنه که واااقعا اعصابت خورد باشه و بتونی کنترلش کنی ..😌
مگه نه !؟☺️
✨یک حدیث هم از امام موسی کاظم علیه السلام در این رابطه داریم بخونید و کِیف کنید 😇
مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللّه ُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة
هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز می دارد.
الکافی، ج ۲، ص ۳۰۵
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
علت طولانی بودن صحبت خانم ها:
حنانه رو میشناسی خواهر فاطمه دختر خاله نوره
که میشه زن پدر شوهر مریم دختر نسرین
خواهر محمد پسر اشرف همسایه سپیده دختر منیره!
نه نمیشناسمش…!!
ای بابا حنانه که دیدیمش تو عروسی ندا دختر محمد که باباش میشه دایی منیره
و خواهرش پسر عمشونو گرفته مادربزرگش و مادربزرگ ساره دختر کلثوم میشن
آهاااا چش شده ؟؟
لاغر شده😂😂
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رهبر انقلاب: اگر منکری دیدید تذکر زبانی بدهید اما نه با زبان گزنده
🔹لازم هم نیست سخنرانی کنید؛ یک کلمه بگویید این کار گناه است.
#حجاب
#مقام_معظم_رهبری
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
#ایده_متن مناسب
#ماه_مبارک_رمضان 😍😅
ای لبت شیرین تر از انگور و احلی مِن عسل!
بوسه میخواهد لبم، حی علی خیر العمل! 😉
#افطاری
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
آقای مهربون عزیزم حسن 💚
برا امام حسن سنگ تموم باید بزاریم دیگه
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای روز پانزدهم ماه رمضان 💠
🔆 اللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَ
┅═══••✾❀✾••═══┅
🍃 خدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش هراسندگان
التماس دعا 🙌
#ماه_رمضان #دعای_روز_پانزدهم
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌿🌿
🎥امر به معروف از نوع #ژاپنی
آموزنده،خیلی جالب بود،حتما گوش بدین،بعضی از این کلیپ ها یه توفیقه که شامل حال هر کس نمیشه🌹
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
💞 صمیمیت و احترام 💞
❇️ مهم نیست که چند وقت از ازدواج شما میگذرد، صمیمیت و به هم احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند. 💯
در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و کلماتی که نشانهی احترام گذاشتن است استفاده کنید. 👌
در رفتارهای خود، #احترام به همسرتان مشهود باشد.🔆
❇️ طرز گفتار و رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان #ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.
نتیجه #تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و #تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن #صفات_رذیله در انسان است.♻️
همیشه برای همسرتان یک همسر بانشاط و گرم و صمیمیِ مودّب باشید تا #محبوبیت و #جذابیت شما روز به روز بیشتر شود.😇😌
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
دلبرکده
#داستان #فیروزهی_خاکستری3 #ناشناس همان جا، بین چهارچوب در هال خشک ماندم. هزار فکر از سرم گذشت. «ح
#داستان
#فیروزهی_خاکستری4
#غیره_منتظره
پشت در هال گوشم را به درِ نیمه باز چسباندم. بعد از سلام و احوالپرسی گرم دو زن و جوابهای سرد مامان، زنِ چاقتر گفت:
_ماشالله هزار الله اکبر فهمیدیم دختر مجرد دارید، اگه اجازه بدین چند دقیقه مزاحمتون بشیم.
مامان با لحنی بی احساس پرسید:
_خواهش میکنم فقط کی معرفیتون کرده؟
بعد از مکثی بلند، زنِ جوانتر به حرف آمد:
_حاج خانم ماشاالله خانواده شما شُهرهی شهرن از کمالات. یه خدا خیردادهای گفت شما دختر دارین یکی از یکی خانمتر و کدبانوتر.
صدای مامان آمد که گفت:
_عجب!... البت من حاج خانم نیستم ولی تا اینجا اومدین، دیگه بفرمایید.
_خوبه صدبار گفتم ازین خواسهگار بیکلاسا راه ندین.
صدایِ بم و آهستهی فهیمه از پشت سر تمام تنم را لرزاند. یکی از گردی نانها سُر خورد. فرانک از زیر نان را در هوا قاپید. چشمانش به در هال گرد شد و شانههایش را بالا داد. با صدای خفهای گفت:
_بدو اومدن...
سه خواهر، برای فرار از صحنه، به طرف اتاقمان هجوم بردیم. موهای بلندم از حرکت ناگهانی توی صورتم ریخت. زیر پایم را ندیدم و روی پای فرانک رفتم. فرانک دستش را برای کمک گرفتن از فهیمه بلند کرد. فهیمه غافل از افتادن او، برای فرار قدم برداشت. دست فرانک محکم به کمر او خورد. خودش هم با صورت پسِ پای فهیمه افتاد. فهیمه با صورت زمین خورد و جیغش بلند شد. فرانک روی او افتاد و با حرکت پشت پای فهیمه زبانش را گاز گرفت. من هم پشت سر آنها، نتوانستم خودم را جمع کنم و روی آنها افتادم و نانها هم پهن زمین شدند.
هر سه، بدون لحظهای تأمل از جا پریدیم. فهیمه با یک حرکت نانها را برداشت.
لحظهی ورود مهمانان ناخوانده، با کوبیدن در اتاق ما همزمان شد.
نفسزنان، پشت در به هم نگاه کردیم. فرانک با دست دهانش را محکم گرفته بود. چشمانش بسته و اخم کرده بود. من دست روی قلبم گذاشتم. نفس عمیقی کشیدم و روی زمین نشستم. فهیمه با نانهای مچالهی توی دستش به در تکیه داد. ابروهایش را درهم کرد و با دندانهای فشرده گفت:
_کدوم خری منو انداخت؟
فرانک چشم باز کرد و بدون اینکه حرفی بزند نگاهش کرد. من یاد سوتیهای چند دقیقه پیشمان افتادم.
با خنده گفتم:
_سه کله پوک...
و با صدایی که از کنترلم خارج بود؛ پـــوفی زیر خنده زدم. بعد از من فرانک از خنده پهن زمین شد. حتی توان گفتن یک کلمهی دیگر هم نداشتیم.
فهیمه با لبهای بالارفته نگاهمان کرد. سرش را تکان داد. با صدای نازک کردهای گفت:
_چه خواستگارایی هم اومده برا کله پوکهای خـــوشکلــــــم!
با این حرف فهیمه هر سه از خنده رودهبر شدیم. دیگر تَرَک روی دیوار و حرکت مورچه روی زمین هم باعث خندهی ما بود.
بعد ازچند دقیقهی غیر قابل کنترل، در اتاق به داخل هول داده شد. فهیمه با هیکل درشتش پشت در، مانع باز شدن در بود. در با شدت بیشتری هول داده شد. فهیمه به زور خودش را کنار کشید. مامان داخل اتاق ظاهر شد. اخم مامان خندهی ما را کور کرد.
_رو آب بخندین...
با صدای خشمگینی ادامه داد:
_جمع کنید خودتونو.
با چند جملهی پشت سر هم تکلیف هرکداممان را روشن کرد:
_فهیم پاشو یه لباس درستی بپوش. فیروزه بدو چای. فرانک ظرف میوه رو آماده کن.
همینکه صورت مامان پشت در رفت، ما پـــــوفی زیر خنده زدیم. مامان با اخم برگشت و به صورت تک تکمان خیره شد.
_بسه دیگه
با دست جلوی دهانمان را گرفتیم اما برای اینکه جلوی خندهمان را بگیریم، کافی نبود.
من و فرانک با همان پوف پوف خنده به آشپزخانه رفتیم. آشپزخانه توی هال اُپن بود و مهمانها در اتاق پذیرایی که با یک در سه لنگه از اندرونی خانه جدا بود، نشسته بودند. سعی کردیم کمتر به هم نگاه کنیم. بعد از پنج دقیقه، سینی چای آماده شد. همینکه چشممان به فهیمه خورد، صدای خنده از کنترلمان خارج شد.
فهیمه موهای مجعد مشکیاش را روی کمرش ریخته. یک گیرهی مهره بافت سفید گوشهی موهای از فرق باز شدهاش زده بود. با شومیز سفید و دامن مشکی فون بلند مثل عروسکی زیبا جلوی ما قد علم کرد. از دیدن خندهی ما با اخم نگاهی به خودش انداخت و دوباره مقابل آینه رفت. حتی نتوانستیم به او اطمینان دهیم که تیپ و قیافهاش خوب و خندهی ما مرض واگیردار بی معنایی است. از خودش که مطمئن شد، دنبال سینی آمد. با خندهای که دندانهایش پیدا بود؛ به ما که وسط آشپزخانه ولو بودیم، نگاه کرد:
_کـــــوفت!
از صدای کشدار او بیشتر خندهمان گرفت و به طرف اتاق دویدیم.
چند دقیقهی بعد را هم به مرور سوتیهای بی مزهمان گذراندیم.
ناگهان در اتاق باز شد و فرشتهی زیبایمان با اخم و غرولند وارد شد.
_یه مشت آدم بیشعور بیفرهنگ، بدون هماهنگی اومدن زر اضافه هم میزنن.
http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬