🧡
❣یک همسر جذاب؛ همیشه یادش هست که مردها بیش از اون که همسر زیبا و خوشسیما رو دوست داشته باشن، همسر خوش زبون رو دوست دارن ..
و علاقه دارن تا با کلمات و جملات شیرین و جذاب و شیطنتآمیز، شادی و طراوت درونشون حفظ بشه. 💁🏻♀
پس براشون خوش زبونی کنید و تا میتونید در لابلای کلامتان حس مردانگیشون را مورد تاکید قرار بدهید تا آرامش پیدا کنن. 😌
❤️ @delbarkade
دلبرکده
#داستان #فیروزهی_خاکستری29 #شالیزار _یه جوری گوش میدی انگار دارم برات رمان میخونم. با این حرف
#داستان
#فیروزهی_خاکستری30
#شیرینیِ_گلوگیر
_فیروزه بیا برو چند تا سنگ بزن به شیشهی اتاقش بیدارش کن.
عمو جمال یکی میگفت و فرانک و زنعمو دو تا جواب میدادند:
_جمال نکنه پشیمونش کردی.
_من فکر کنم فهمیده داره چه بلایی به سرش میاد فرار کرده.
چشم غرهای به فرانک رفتم. به روی خودش نیاورد و ادامه داد:
_بنده خدا تقصیری نداره بزرگتراش همه طرف عروسن.
بابا گاهی لبخند میزد و گاهی دندانهایش از خنده پیدا میشد. سر سفره صبحانه امیر با نان سنگک و بربری آمد. قبل ازهمه، بابا گفت:
_آهان اینو میگن مَــــرد زندگی
صدای دست و هورا و کِل بلند شد. لبخند زدم و افتخار کردم به امیری که قرار بود مرد زندگیام بشود. امیر دستان پر از نانش را بالا برد و دور خودش چرخید. صدای جیغ و سوت همه بلندتر شد. دلم میخواست من هم مثل بقیه برایش دست بزنم اما این امیر، دیگر برایم پسرخالهای که با هم بزرگ شدهایم، نبود. سرم را پایین انداختم و فقط با یک لبخند شور جمع را همراهی کردم. نانها را سر سفره گذاشت. خاله سودی کنار من را خالی کرد:
_بیا مادر اینجا بشین.
امیر طوری با عجله خودش را کنارم جا داد که همه خندیدند. با اینکه با هم فاصله داشتیم اما از خجالت، خودم را جمع کردم.
صبحانه را نفهمیدم چطور خوردم. امیر گاهی به من نگاه میکرد و برایم لقمه میگرفت. من همچنان سرم زیر بود. سعی میکردم از گرفتن لقمههایش فرار کنم. مخصوصاً وقتی بابا به ما اشاره کرد و گفت:
_ببین خانم جلو جوونا غذا دهن من میذاری خب دلشون میخواد.
هنوز سفره را کامل جمع نکرده بودیم که امیر کنار بابا نشست و با صورت سرخ چیزی به او گفت. بابا دست به کمر امیر زد و با سر تأیید کرد. امیر بلند شد و مستقیم سراغ من آمد. سعی کردم او را ندیده بگیرم که صدایم زد:
_فیروزه... خانم
به سمتش برگشتم. او هم مثل من لبهایش را به دندان گرفته بود.
_حاضر میشید با هم بریم تا یه جایی؟
به بابا نگاه کردم. با لبخند چشمانش را روی هم گذاشت. برای آماده شدن پرواز کردم. جوری داخل نیسان آبی امیر نشستم که انگار سوار نیسان پاترول نسل چهار میشدم. سکوت بینمان سنگین بود. تا اینکه من آن را شکستم.
_ حالا کجا میریم؟!
فقط نگاهم کرد و لبخند تحویلم داد. خواستم به حرف وادارش کنم:
_می دونی که جرم آدمربایی خیلی سنگینه.
خندهی بزرگی کرد:
_بنده خدا دزدیدمت رفت.
با ابرو به داشبورد ماشین اشاره کرد:
_بازش کن
یک بسته کادو پیچ خوشکل آنجا بود.
_راستش خیلی وقت پیش خواستم بهت بدم اما خجالت کشیدم... یعنی بیشتر میترسیدم!
_حالا به چه مناسبت؟!
اخمهایش در هم رفت:
_دقیقاً از همین میترسیدم!
منظورش را فهمیدم. با محبت تشکر کردم و با احتیاط بازش کردم. چشمانم باز شد. دو جلد قطور که روی آنها نوشته شده بود: «برباد رفته». خندیدم.
_الان دیگه واقعا دلم میخواد بخونمش ببینم این تو چی نوشته که دلت میخواد من بفهمم.
ابرویش را بالا داد. کنار زد. ماشین را خاموش کرد و نگاهم کرد:
_چیزی که میخوام بفهمی صفحه اولش نوشتم.
در اولین صفحه نوشته بود: «خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دست رسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند. ویکتور هوگو.
🙄 پس من از هر دو جهت خوشبختم. امیر بهادری»
انتظار یک متن عاشقانه را داشتم. نگاهش کردم. زد زیر خنده. به من اشاره کرد:
_خب من به هر دوش دسترسی دارم.
همچنان نگاهش کردم. چشمکی زد و گفت:
_ بزن صفحه بعد.
هنوز ورق نزده بودم که صدای ترکیدن چیزی آمد. صدای جیغم در صدای دست و خواندن ترانه محو شد:
«امشوی شوره صد سال بوینم
همهٔ فصل ره من بهار بوینم
عروس ره داماده کنار بوینم
همدیگر ره دله قرار بوینم...»
کارگرهای روی شالی به خاطر نامزدی ما جشن گرفتند. چای ذغالی خوردیم و کمی گپ زدیم. هوای شالیزار شاعرانه و مطبوع بود. یاد دورانی افتادم که پا در چکمههای بزرگترها بین شالی بازی میکردیم و سوار نیسان، تا خانهی ننه جان شعر میخواندیم و دست میزدیم. موقع برگشت به یاد گذشتهها، پشت نیسان ایستادم. امیر ابروهایش را بالا برد:
_من آبرو دارم دختر بیا پایین.
_آبروریزی نداره کارگرای شالی هم پشت وانت میشینن.
نگاهی به سر تا پایم کرد:
_الان شما با این لباسا سرِ شالی بودی؟!
گره روسریام را مرتب کردم و مانتوی بلند مشکیام را نگاه کردم. ادامه داد:
_درضمن از الان دیگه بنده کارگر شمام.
سوءاستفاده کردم:
_پس بهت دستور میدم حرکت کن.
اخم کرد و همانجا ماند. سر کج کردم و التماسش کردم:
_فقط تا سر جاده.
خندید و پشت فرمان نشست.
اولین روز نامزدیمان، شیرینترین روز عمرم بود. شیرینی که وقت رسیدن به تهران در گلویم گیر کرد.
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 سید حسن نصرالله:
عدهای گفته بودند، سید میخواهد وارد جنگ شود، ما مدتهاست وارد نبرد شدهایم🔥
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#غزه
❤️ @delbarkade
🛑🎥 ۱۳ آبان، سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی گرامی باد.✌️🇮🇷
🔰 تصاویر جمعی از دانشآموزان و دانشجویان سراسر کشور با رهبر انقلاب، در آستانه سیزدهم آبانماه، روز دانشآموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی.
ماشاالله و خدا قوت به مادرهایی که چنین فرزندان انقلابی تربیت کردند و پرورش دادند ..✌️💪
۱۴۰۲/۸/۱۰
#روز_دانش_آموز
#سیزدهم_آبان
❤️ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این دوخت میتونیدبه یقه ،آستین و پایین لباستون یه مدل جذاب بدید👌🤩🎀 🧚
#کدبانوی_هنرمند
❤️ @delbarkade
.
✨ خبرهای بد را هیچ وقت در خانه نگویید؛
💯 تا به خانه میرسد، میگوید تصادفی را دیدم! نمیخواهد بگویید.
⚠️ اصلا خبرهای منفی را در منزل نگویید. شما را به خدا قسم میدهم اینها را رعایت کنید؛
ضربههایی به خانواده زده میشود که جبران نمیشود. چیزهای پریشان کننده نگویید. به همسر و بچهها آرامش دهید.💞
#استاد_فاطمی_نیا
#معرفت_النفس
❤️ @delbarkade
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
وقتی شوهرم میگه انقدر رو اعصابم راه نرو 😁
@delbarkade
.
⭕️مضرات عدم تخلیه جنسی
✍🏻 در زنان موجب کسالت، سردی تن و نهایتا خفگی رحم میشود !
در مردان باعث متراکم وسمی شدن مایع مردانه میشود و بخارات آن به قلب و مغز میرسد..!!
مردان بسته به سن، وضعیت سلامت، شرایط روحی و رژیم غذایی بطور متوسط هر 24 تا 72 ساعت به تخلیه جنسی نیاز دارند..🔻
#زناشویی
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ زیبا بود اما حقیقتا دلم گرفت
همه ی زیبایی ها از بین میره .. 😔
وفقط ما می مونیم و پرونده ی اعمالمون !
زندگی خیلی کوتاهه.. قدر خوبی ها و قشنگیای زندگیتون رو بدونید ✨
@delbarkade
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 بالاتر از رفاه ..
⚜بیشتر ماها توی زندگی فقط دنبال رفاه هستیم .. !!
اما بالاتر از اون چی میتونه باشه ⁉️
🎙 عینصاد
استاد #علی_صفائی_حائری
❤️ @delbarkade
.
🚫#پویش_تحریم_کالاهای_اسرائیلی
⬅️ به پویش معرفی و تحریم کالاهای اسرائیلی بپیوندید.
بالاخره اسرائیل از یه جایی پول در میاره و تبدیل به موشک میکنه و میریزه روی سر بیماران و بیمارستان و... 🇵🇸
نکنه بدون اینکه بدونیم ما داریم با خرید کالاهای اسرائیلی ، هزینه حمله به مردم مظلوم غزه رو تامین میکنیم!
پناه بر خدا ...
❌لیست برخی از محصولات برندهای رژیم صهیونیستی و حامیانش❌
محصولات غذایی برند های:
۱.سرلاک (CereLac)
۲.شیرخشک های گیگوز (guigoz)
۳.کافی میت (Coffee mate)
که زیرمجموعه شرکت (Nestle) هستند.
۴.کوکاکولا (Coca Cola)
۵.پپسی (pepci)
۶.سپرایت (Sprite)
۷.فانتا (Fanta)
۸.سون آپ (7up)
۹.دسانی (DASANI)
۱۰.دنت (Danet)_(Danone)
۱۱.تانگ (TANG)
۱۲.نسکافه (NESCAFE)
۱۳.نستیا (NESTEA)
۱۴.سان (SUN)
۱۵.پتوس (Patos)
۱۶.سیپسو (Cipso)
۱۷.کیت کت (KitKat)
۱۸.مگی (Maggi)
محصولات شوینده وبهداشتی برندهای:
۱۹.دامستوس (Domestos)
۲۰.سیف (Cif)
۲۱.صابون های لوکس (LUX)
۲۲.محصولات داو (Dove)
۲۳.گوشی های برند نوکیا (Nokia)
۲۴.گوشی های برند موتورولا (Motorola)
۲۵.محصولات الکترونیکی برند اینتل (intel)
۲۶.عطر وادکلن های برند شین ولد (shein vald)
۲۷.پوشاک و محصولات ورزشی برند کَت (CAT)
محصولات آرایشی وپوستی برند های:
۲۸.آهاوا (Ahava)
۲۹.لورآل (Loreal)
۳۰.ویکتوریا سکرت (Victoria secret)
.