در مدینه مردی بود
كِ هر بار به چارچوبِ دَر خیره میشد
شانه هایش میلرزید . .💔!
هر چی فضه میگفت بگو توی کوچه چیشده؟!
میگفت : مادرم گفته ؛ نگم . . 💔
وای مادرم وای مادرم وای مادرم 😭😭🖤🖤
اوضاع این شبای خونه امیرالمومنینع
اینجوریه که ؛😭
بابا و #حسین و زینب زانو بغل گرفته اند ،😭
ذکرِ مصیبت می خواند #حسن . . (:💔😭😭😭😭😭😭😭🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤