eitaa logo
دلداده‌ انقلاب
3.7هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
21.3هزار ویدیو
196 فایل
✅به کانال #دلداده_انقلاب [دلدادگی سابق] خوش آمدید شعار کانال:عشق و دلدادگی را در نوکری اهلبیت و اربابمون سیدالشهدا (علیهم السلام) بیاموزیم که عشق، همان ایثار جان است در راه معشوق 👈دلداده‌ اربابمون حسینیم ودیانت ما عین سیاست ماست 🧲پل ارتباطۍ: @admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 امیری حسین و نعم الامیر ... 🍃 نوکرِ درباری‌ام ؛ دربار ، مأوای من است زیر سقف عرشی هیئت فقط جای من است نان خورِ ارباب ، با ارباب همسفره شده این هم از رعیت نوازی‌های آقای من است نسبتم با شاه ؟! ؛ او آقاتر از این حرف‌هاست بچه‌ی این خانه‌ام ؛ ارباب ، بابای من است هر چه آقایم بگوید ؛ هر چه که باشد قبول «چشمِ» بی چون و چرا تفسیر تقوای من است «مَن مَنم» را در حریم نوکری «مِن مِن» بخوان اصلا اینجا «هیچ بودن» اوج معنای «من» است بی سوادم ؛ می‌نویسم عشق، می‌خوانم حسین «حا و سین و یا و نون» کل الفبای من است غیرِ جمعِ نوکرانِ او نرفتم هیچ جا روز محشر سربلندم ؛ شاهدم پای من است ابر رحمت قطره قطره می‌خرد اشک مرا بارشش در خشکسالی‌های فردای من است آرزوهایم فقط یک جا خلاصه می‌شوند «کربلا» رویای قصر آرزوهای من است هر کسی حاجات خود را گفت و از آقا گرفت «نوکر ارباب ماندن» هم تقاضای من است رضا_قاسمی دلدادگی💙 https://eitaa.com/deldadegi
🌷 حسین جانم ... 🍃 نوکر همیشه روزیِ ارباب می خورد نان و نمک ز سفره ی نایاب می خورد دریای اشک هستی و این ماهیِ حرم صدها گره به این نخ قلاب می خورد ای کشتی نجات ، رهایم اگر کنی ... راهم به باتلاق و به مرداب می خورد یک سوره از کلام خدا می شود حسین !!! وقتی که روی نام تو اِعراب می خورد بین تمام جاذبه های روی زمین ... تنها به کربلای تو "جذاب" می خورد هر روز ، نوکر تو پس از حسرتِ حرم از دوری تو داروی اعصاب می خورد بیچارگیِ این دل حسرت کشیده ام از گنبد طلایی تو آب می خورد فکری بحال این دل وامانده هم بکن وقتی که پرچمِ حرمت تاب می خورد بعضی برای اصلِ حرم بی قرار و ... این ... ... نوکر همیشه حسرتِ یک خواب می خورد شب زیارتی اربابمون سیدالشهداست ان شاالله اربعین کربلا باشیم همگی امسال ،وعده گاه نوکران سالار شهیدان . برای ما هم دعا کنید اربعین تو لیست دعوتیهای سیدالشهدا باشیم دلدادگی💙 https://eitaa.com/deldadegi
🌷 نوکرانه ... من نوکرم ... یک نوکر ساده مشهور ، به کارگر روضه کارگری که مُزد او چای است یک استکان ... در آخر روضه خوشحال هستم از همین تقدیر روی لبم لبخندِ خشنودی ست یک لحظه دور از روضه ها باشم تقدیرِ من مرگ است ، نابودی ست قانونِ خوشبختی من این است خوشبخت یعنی نوکر ارباب بدبخت یعنی آنکه در کاخش دور است ، از خاکِ در ارباب خوشبختی محض است اینکه من جایی میان روضه ها دارم بالاتر از آن را بگویم ... که ... یک عکس در کرب و بلا دارم در بهترین جای اتاق من قابی پُر از رویاست بر دیوار زیرش نوشتم که من و ارباب انگار یک دنیاست بر دیوار من خاطره بازِ حرم هستم آن خاطرات خوبِ بارانی یک لانه دارد بر روی گنبد این کفتر دلتنگِ ایرانی دنبال جنت نیستم اصلا زیرا بهشتی در زمین دارم به کوله بارم قول دادم که ... قصد سفر در اربعین دارم 📝رضا قاسمی https://eitaa.com/deldadegi دلدادگی💙
❤️ حسین جانم ❤️ زیر باران؛ در شب و مهتاب، حس کردم تو را نوکری تا داد زد «ارباب»، حس کردم تو را صیدِ دریای توام با ریشه‌های پرچمت بین روضه در نخِ قلّاب، حس کردم تو را قبل از آنی که بگویم «آه، آقا بی کسم ... نوکر بیچاره را دریاب»، حس کردم تو را لحظه‌های تشنگی گفتم «سلام ای تشنه لب !» قبل از آنی که بنوشم آب، حس کردم تو را روی دیوارِ اتاقم شعبه‌ای از کربلاست زُل زدم هر وقت، بر آن قاب، حس کردم تو را بالشم شد هر شب از رویای خیسم خیسِ اشک گوشه‌ی شش‌گوشه‌ات در خواب، حس کردم تو را بوی سیبِ جانمازم مال مُهر تربت است بارها ارباب! در محراب، حس کردم تو را بین صحنِ سینه‌ام داری مزاری؛ چونکه من در تپش‌های دلِ بی‌تاب، حس کردم تو را 📝رضا_قاسمی https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙 https://eitaa.com/deldadegi
❤️❤️❤️ سفرنامه‌ی اربعین با کوله‌بارم ایستادم اول جاده گفتم پس از یک وقفه‌ی کوتاه، بسم الله با «یا حسینم» گریه کردم؛ راه افتادم گفتم به پایم ای رفیق راه، بسم الله ! دل کندن از ایوان طلا هر چند، مشکل بود اما به شوق گنبدِ ارباب، می‌رفتم چون تشنه‌ی یک بوسه بر شش‌گوشه‌اش بودم با سیلِ زائرها به سمت آب، می‌رفتم موکب به موکب مستیِ من بیشتر می‌شد با جرعه‌ای از چایِ شیرینِ عراقی‌ها شرمنده می‌کردند، هر موکب مرا؛ انگار ... مهمان پرستی بود، آیینِ عراقی‌ها دیدم بساط کودکی را گوشه‌ی جاده با التماسِ گریه‌اش خرما به ما می‌داد تا ایستادم پیش او دیدم رفیقش داشت با واکس، روی کفش‌هایم را جلا می‌داد حالم دگرگون شد؛ به خود گفتم که منصف باش ای مدعی؛ نوکر تویی یا این پسر بچه ؟! دیدم که کلی راه، پیش روی خود دارم تا نوکری؛ تا عاشقی؛ تا این پسر بچه رفتم جلوتر دختری شیرین زبان آمد تا ناز کردم صورتش را؛ گفت، «اِشرِب مای» یاد سه ساله دخترِ ارباب، افتادم یاد عطش؛ یاد حرم؛ تا گفت، «اِشرِب مای» نزدیکِ مغرب پیرمردی با «هَلَبیکُم» انداخت، بر جانِ دلم سوزِ صدایش را آمد جلوتر گفت، امشب میهمانم باش با گریه دیدم التماسِ چشم‌هایش را از آسمانِ خانه‌ی او فقر می‌بارید اما برایم سفره‌ی رنگین کمان انداخت انگار، آن شب گوشه‌ای از عرش خوابیدم تا رختِ خوابم را میان آسمان انداخت فردا دوباره روز از نو روزی از نو بود شد هر عمود انگار یک پله برای من با پای خود در هر قدم پرواز، می‌کردم بین مسیرِ «پله پله تا خدا رفتن» زائر شدم بعد از هزار و چارصد پله عرشِ خدای اربعین را؛ کربلایش را من نیز، بین «کاروانی بیست میلیونی» دیدم سلامِ پرچمِ گنبدْ طلایش را ... 📝رضا_قاسمی https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
مولا مدد کن با شما باشیم و بعدش در لشکرِ خونِ خدا باشیم و بعدش مانندِ اطفالِ غریبش در اسارت بر غصه ی او مبتلا باشیم و بعدش رأسِ قرارِ عاشقی، موکب به موکب همچون پرستویی رها باشیم و بعدش در پیشِ چشمِ ما حرم گردد نمایان مشغولِ بر حمد و ثنا باشیم و بعدش ای آخرین نورِ خدا ما را دعا کن این اربعین در نینوا باشیم و بعدش... https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی http://Sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ دارم از رابطه‌ی شاه و گدا می‌گویم پشتِ این در «بده در راه خدا» می‌گویم تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ... «هر که دارد هوس کرب‌و‌بلا» می‌گویم فطرس از راه برس؛ راه بلد می‌خواهم ! از پرِ نامه‌رسانِ تو مدد می‌خواهم آسمان‌جُل‌تر از آنم که کبوتر باشم آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم من فقط آمده‌ام دربدرِ در باشم پشت این قافله ما را بدوانید فقط دست ما را به ضریحش برسانید فقط دستِ عرشی شده‌ی تربت او بر سرم است هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است جنسِ گهواره‌ی ارباب، ضریحی از چوب بندِ قنداقه‌اش از ریشه دخیلِ حرم است شعر نه؛ واژه‌ای از دفتر شاعرهایم زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست آجرِ روضه‌ایِ بزمِ عزایش اینجاست دست‌بوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست هر کجاییم، کنار حرم اربابیم خاک پاییم، غبار حرم اربابیم خبری هست، همه عرش خبردار شده «فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ... ... در دلِ قصه‌ی آزادیِ خود می‌گوید ... «باز هم حیدر کرار، پسردار شده» ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم بوی یار آمد و ما نیز، به قربان رفتیم مادر آب به دامان؛ سر دریا دارد پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد مادرِ آب، عطش را به بغل می‌گیرد اشک می‌آید و لبخندِ لبش می‌میرد روضه نازل شد و در میکده باران آمد صحبت از آب شد و آیه‌ی عطشان آمد مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ... به تسلای دلِ مادر گریان آمد مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» می‌گفت از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» می‌گفت خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد مادری ضجه‌ای از داغِ پسر خواهد زد لشکری می‌رسد و بر بدنِ تشنه لبی ... خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد روضه‌خوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد ✏️رضا قاسمی http://Sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
🌷 یا اباعبدالله الحسین (ع) ❤️❤️❤️ زائری دیدم که دارد چشمِ تر می‌آورد یک نفر هم نذر پاهای تو سر می‌آورد کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت نذر چوبِ جاروی صحن تو پر می‌آورد مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان بین صحن تو زبانِ نوحه‌گر می‌آورد خواب ، چشمم را که می‌بندم به پابوسی تو می‌برد روح مرا ؛ وقتِ سحر می‌آورد من یقین دارم نسیمی که به پرچم می‌خورد از دلِ تنگم برای تو خبر می‌آورد رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد بوی خاک کربلا هم گریه در می‌آورد دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست با طنابِ روضه‌ات خونِ جگر می‌آورد نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زاده‌ایم می‌رود دیوانه‌ای ؛ دیوانه‌تر می‌آورد شاد خواهد شد؛ چرا که سینه‌زن آورده است از تبارِ نوکران هر کس پسر می‌آورد زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ... باد ، از خاکم غباری مختصر می‌آورد ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️❤️❤️ امیری حسین و نعم الامیر همیشه توبه شکستم، ولی زمان دادی میان روضه‌ی اَمنت به من امان دادی رفیق‌هام، زمینم زدند، اما تو ... به بال‌های زمین خورده آسمان دادی بساطِ نوکری‌ام را به هم نزن دیگر ! خودت جوازِ گدایی به این دکان دادی چقدر زار زدم؛ التماس‌ها کردم ولی براتِ حرم را به دیگران دادی سلام دادم و دادم به باد، تا برسد و در جواب، تو هم پرچمی تکان دادی نبود، لایق این حرف‌ها؛ ولی آخر ... به چشمِ غرقِ گناهم حرم نشان دادی میان روضه نمُردم ببخش؛ اما تو ... برای اینکه نمیرم به من توان دادی برای اینکه بدُزدد عقیقِ سُرخت را خودت اجازه به دستانِ ساربان دادی به سینه‌ی احدی دستِ رَد نزد جسمت لباس‌های خودت را به این و آن دادی هزار مرتبه مُردم میان گودالت از اینکه لحظه‌ی آخر چگونه جان دادی ! ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 امیری حسین و نعم الامیر ... 🍃 همیشه توبه شکستم، ولی زمان دادی میان روضه‌ی اَمنت به من امان دادی رفیق‌هام، زمینم زدند، اما تو ... به بال‌های زمین خورده آسمان دادی بساطِ نوکری‌ام را به هم نزن دیگر ! خودت جوازِ گدایی به این دکان دادی چقدر زار زدم؛ التماس‌ها کردم ولی براتِ حرم را به دیگران دادی سلام دادم و دادم به باد، تا برسد و در جواب، تو هم پرچمی تکان دادی نبود، لایق این حرف‌ها؛ ولی آخر ... به چشمِ غرقِ گناهم حرم نشان دادی میان روضه نمُردم ببخش؛ اما تو ... برای اینکه نمیرم به من توان دادی برای اینکه بدُزدد عقیقِ سُرخت را خودت اجازه به دستانِ ساربان دادی به سینه‌ی احدی دستِ رَد نزد جسمت لباس‌های خودت را به این و آن دادی هزار مرتبه مُردم میان گودالت از اینکه لحظه‌ی آخر چگونه جان دادی ! ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 نوکرانه ... من نوکرم ... یک نوکر ساده مشهور ، به کارگر روضه کارگری که مُزد او چای است یک استکان ... در آخر روضه خوشحال هستم از همین تقدیر روی لبم لبخندِ خشنودی ست یک لحظه دور از روضه ها باشم تقدیرِ من مرگ است ، نابودی ست قانونِ خوشبختی من این است خوشبخت یعنی نوکر ارباب بدبخت یعنی آنکه در کاخش دور است ، از خاکِ در ارباب خوشبختی محض است اینکه من جایی میان روضه ها دارم بالاتر از آن را بگویم ... که ... یک عکس در کرب و بلا دارم در بهترین جای اتاق من قابی پُر از رویاست بر دیوار زیرش نوشتم که من و ارباب انگار یک دنیاست بر دیوار من خاطره بازِ حرم هستم آن خاطرات خوبِ بارانی یک لانه دارد بر روی گنبد این کفتر دلتنگِ ایرانی دنبال جنت نیستم اصلا زیرا بهشتی در زمین دارم به کوله بارم قول دادم که ... قصد سفر در اربعین دارم 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 رویای سفر اربعین ... 🍃 خواب دیدم که در نجف هستم بر سرم دست لطف مولا بود ابتدای مسیر کرب و بلا جاده‌ای پیش روی رویا بود کوله بار گناه را دادم عوضش کوله‌ی حرم دادند پشت من آب ریخت یک مادر آب نه ... اشک‌های زهرا بود دل خود را زدم به جاده ی عشق جاده نه ... پلّکانِ عرش خدا پله‌هایش عمودها بودند چقدَر این مسیر ، زیبا بود با زبان فصیح اَعرابی یک نفر داد زد "حَلَبیکُم" اصلا انگار همزبان همیم کلماتش عجیب ، شیوا بود آن طرف‌‌تر بساط مستیِ ... چای ایرانی و عراقی بود مست می‌شد هر آنکه لب می زد غِلظت این شراب ، بالا بود یک پسربچه آن طرف‌تر بود با بساطی شبیه کفاشی واکس می‌زد به کفش زائرها تکه‌ای از بهشت ، آنجا بود با تعجب نگاه می‌کردم به کسی که صلیب ، دستش بود وسط لشکر مسلمان‌ها کهنه سربازی از کلیسا بود در مسیر نجف به کرب و بلا شعبه‌ای از بهشت را دیدم "موکب حضرت امام رضا " ساحل امن خستگی‌ها بود پا به پای مسیر ، طی کردم یک هزار و چهارصد پله تا رسیدم به عرش و دیدم که ... گنبد از راه دور ، پیدا بود تا پریدم به سمت پرچم سرخ با صدای اذان شدم بیدار دیدم از اشک ، بالشم خیس است چشم‌ها کاسه‌های دریا بود گفتم آقا چه خواب شیرینی مثل یک قاب عکس رویایی و و با هم روی لبهام ، این تقاضا بود ... جان هر کس که دوستش داری برگه‌ام را بگیر ، از دستم کلّ حاجات ، را زدم به کنار همه‌ی خواهش من امضا بود ... @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ برای تشنگی‌های لبت؛ باران بگیر از من به جای ابرهای آسمان تاوان بگیر از من بخوان با «شیعَتی مَهْما شَرِبتُم ...» تشنگانت را سلامِ آب را هم با لبِ عطشان بگیر از من مرا بالا ببر؛ آنجا که مضمون، خاکِ پای توست سرِ هر پله از این راه، یک دیوان بگیر از من اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من سرِ شوریده می‌خواهد سفر تا نقطه‌ی پابوس برای زائرت بودن سر و سامان بگیر از من مرا تکثیر، در آیینه‌کاری کن؛ فدایم کن به جای یک مزار ارباب، گورستان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️❤️❤️ ❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤️ سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم پُر است، از بتِ طاغوت، کعبه‌ی دل من به دستِ بت‌شکنت انقلاب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم؛ از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت، می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم حسابِ نوکری‌ام قُربةًاِلی‌العشق است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 حسین جانم ... 🍃 دور تو می‌گردم آقا در مدار روضه‌ات عمر من طی شد میان روزگار روضه‌ات هر کسی هر جا دلش بند است ، آنجا می‌رود من فقط هستم دچار تو ؛ دچار روضه‌ات هیچ کس باریدنم را جز برای تو ندید ابرم اما ؛ ابرِ باران بهار روضه‌ات بر لبم لبخند هست و در دلم بزم عزا ظاهرا شاد از درونم غصه دار روضه‌ات من یقین دارم که در هیئت دَم شش گوشه‌ام یک زیارت آی ، می‌چسبد کنار روضه‌ات !! اوج خوشحالی من آنجاست که در هیئتم زندگی زیباست ، زیر سایه سار روضه‌ات روزهایی که بدون روضه‌های تو گذشت ثانیه در ثانیه بودم خمار روضه‌ات من رفیقم با رفیقت ؛ دشمنم با دشمنت پس بصیرت دارم از شعر و شعار روضه‌ات جنگ خواهم کرد با هر کس که بدخواه شماست دستِ خالی نیستم با ذوالفقار روضه‌ات زیر چوب پرچمت می‌میرم آقا عاقبت میثم تمّار هستم پای دار روضه‌ات سلام ارباب جان❤️❤️❤️ @deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ دارم از رابطه‌ی شاه و گدا می‌گویم پشتِ این در «بده در راه خدا» می‌گویم تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ... «هر که دارد هوس کرب‌و‌بلا» می‌گویم فطرس از راه برس؛ راه بلد می‌خواهم ! از پرِ نامه‌رسانِ تو مدد می‌خواهم آسمان‌جُل‌تر از آنم که کبوتر باشم آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم من فقط آمده‌ام دربدرِ در باشم پشت این قافله ما را بدوانید فقط دست ما را به ضریحش برسانید فقط دستِ عرشی شده‌ی تربت او بر سرم است هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است جنسِ گهواره‌ی ارباب، ضریحی از چوب بندِ قنداقه‌اش از ریشه دخیلِ حرم است شعر نه؛ واژه‌ای از دفتر شاعرهایم زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست آجرِ روضه‌ایِ بزمِ عزایش اینجاست دست‌بوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست هر کجاییم، کنار حرم اربابیم خاک پاییم، غبار حرم اربابیم خبری هست، همه عرش خبردار شده «فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ... ... در دلِ قصه‌ی آزادیِ خود می‌گوید ... «باز هم حیدر کرار، پسردار شده» ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم بوی یار آمد و ما نیز، به قربان رفتیم مادر آب به دامان؛ سر دریا دارد پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد مادرِ آب، عطش را به بغل می‌گیرد اشک می‌آید و لبخندِ لبش می‌میرد روضه نازل شد و در میکده باران آمد صحبت از آب شد و آیه‌ی عطشان آمد مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ... به تسلای دلِ مادر گریان آمد مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» می‌گفت از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» می‌گفت خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد مادری ضجه‌ای از داغِ پسر خواهد زد لشکری می‌رسد و بر بدنِ تشنه لبی ... خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد روضه‌خوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد ❤️❤️❤️ ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
آب و گِلیم، گریه‌ی خاکیم، آدمیم جوشیده از تلاطمِ اشکیم، زمزمیم از کاسه‌های پُر شده سرریز می‌شویم دریای پشتِ پرده‌ی بارانِ نم‌نمیم ما قطره‌های ریخته از ابرِ رحمتیم در پیشگاهِ شعله‌ات انبارِ هیزمیم آتش بزن به خشک و تر ما که دَرهمیم در سینه آتشی‌ست، که سرماپذیر نیست از بسکه در حرارتِ دل نوحه می‌دمیم مثل هلالِ ماهِ عزاییم روز و شب تا زیر بارِ منتِ اربابمان خمیم بر شانه‌های ما دو مَلَک زار می‌زنند مقتل‌نویس‌های تو را شانه‌ی غمیم سیلیم، در مسیرِ نجف تا به کربلا خونِ غدیر، در رگِ ماه محرمیم 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) برای تشنگی‌های لبت؛ باران بگیر از من به جای ابرهای آسمان تاوان بگیر از من بخوان با «شیعَتی مَهْما شَرِبتُم ...» تشنگانت را سلامِ آب را هم با لبِ عطشان بگیر از من مرا بالا ببر؛ آنجا که مضمون، خاکِ پای توست سرِ هر پله از این راه، یک دیوان بگیر از من اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من سرِ شوریده می‌خواهد سفر تا نقطه‌ی پابوس برای زائرت بودن سر و سامان بگیر از من مرا تکثیر، در آیینه‌کاری کن؛ فدایم کن به جای یک مزار ارباب، گورستان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ برای تشنگی‌های لبت؛ باران بگیر از من به جای ابرهای آسمان تاوان بگیر از من بخوان با «شیعَتی مَهْما شَرِبتُم ...» تشنگانت را سلامِ آب را هم با لبِ عطشان بگیر از من مرا بالا ببر؛ آنجا که مضمون، خاکِ پای توست سرِ هر پله از این راه، یک دیوان بگیر از من اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من سرِ شوریده می‌خواهد سفر تا نقطه‌ی پابوس برای زائرت بودن سر و سامان بگیر از من مرا تکثیر، در آیینه‌کاری کن؛ فدایم کن به جای یک مزار ارباب، گورستان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️❤️❤️ امیری حسین و نعم الامیر سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم؛ از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت، می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم حسابِ نوکری‌ام قُربةًاِلی‌العشق است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️❤️❤️ امیری حسین و نعم الامیر سلام ارباب جان❤️❤️❤️ زیر سقف عرشی هیئت فقط جای من است نان خورِ ارباب ، با ارباب همسفره شده این هم از رعیت نوازی‌های آقای من است نسبتم با شاه ؟! ؛ او آقاتر از این حرف‌هاست بچه‌ی این خانه‌ام ؛ ارباب ، بابای من است هر چه آقایم بگوید ؛ هر چه که باشد قبول «چشمِ» بی چون و چرا تفسیر تقوای من است «مَن مَنم» را در حریم نوکری «مِن مِن» بخوان اصلا اینجا «هیچ بودن» اوج معنای «من» است «حا و سین و یا و نون» کل الفبای من است غیرِ جمعِ نوکرانِ او نرفتم هیچ جا روز محشر سربلندم ؛ شاهدم پای من است ابر رحمت قطره قطره می‌خرد اشک مرا بارشش در خشکسالی‌های فردای من است آرزوهایم فقط یک جا خلاصه می‌شوند «کربلا» رویای قصر آرزوهای من است هر کسی حاجات خود را گفت و از آقا گرفت 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙