✅#خاطرات_شهدا
⭐️#شهید_مدافع_حرم
🌹🕊 شهید محمدرضا دهقان امیری
🌀 به روایت: مادر شهید
یه سری وسایل و لباسای اضافه که براش
اوردم همین جلو ساکش گذاشتم. بهش
گفتم: محمدرضا! امیدوارم سوریه بهت خوش
بگذره!
اینو که بهش گفتم انقدر تعجب کرد، اصلاً یه حالِ عجیبی شد! همون ساعت ۶ صبح بلند شد تو خونه شروع کرد هروله کردن. 🥲
هی میزد تو سر و صورتِ خودش. حسین حسین میکرد. زینب زینب میگفت. اصلاً حال عجیبی پیدا کرد.
رفت پای کامپیوتر 💻 نشست. یه سری مداحی ها رو با صدای بلند شروع کرد روشن کردن. یعنی میدویید دور اتاق و شعف و شادمانی خودش رو ابراز می کرد.
اصلاً باورش نمیشد که این جمله رو بخواد از من بشنوه ولی من که روی زمین نشسته بودم احساس کردم از درون دارم میشکنم، خرد میشم 💔
پرواز کردن محمدرضا رو همون لحظه داشتم احساس میکردم با تمام وجودم 😭 ...
#شهدا
💙 @deldadegi