🌴🌾🌷🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🔴🔴🔴 یادی از سردار# شهید جواد دل آذر (●ولادت: ۱۳۳۷،# قم ☆ ○شهادت: ۱۳۶۴، عملیات والفجر۸، فاو)
✅ هر جا که منکری را از کسی میدید،
به نصیحت طرف اقدام
و نسبت به رعایت حقوق همسایهها بسیار سفارش میکرد.
🌷 با دوستان، #رئوف و مهربان
و در مقابل دشمنان،# شیری قوی پنجه بود.
♦️ هر کس که با امام طرف بود،
با جواد طرف بود،
و در این مسأله ملاحظه هیچ مقامی را نمیکرد.
🔺# عزت نفس عجیبی داشت.
گاه که قول و فعل ناخوشایندی از ما میدید،
با کمال متانت و احترام،
به نصیحت میایستاد
و هرگز داد و هوار نمیکرد.
❤️ هنگامی که به شهادت رسید،
در برابر پیکر مطهرش ایستادم
و چنین با او درد دل کردم:
✅《بابا! درست است که من پدرت بودم،
ولی حقیقتاً تو برایم پدری کردی!
تو به ما عزت دادی!
ما باید افتخار کنیم به تو!
ما پنجاه شصت سال مسجد رفتیم، نماز خواندیم، به خیالمان که کاری کردهایم،
اما وقتی شماها آمدید، ما هیچ نیستیم! ما هیچ...》
🎤 راوی: مرحوم حاجآقا دل آذر پدر سردار شهید
🌴🌾🌷🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🌹نثار ارواح مطهر سردار شهید "جواد دل آذر" و پدر مرحومش صلوات🌹
https://eitaa.com/deldadegi
دلدادگی💙
هدایت شده از پلاک خاکی
🔻 خاطره ای از برخورد #شهید ابراهیم هادی با یک معلول
🔅بخوانید:
🍂حوالی میدان #خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم #سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی⁉️
☘همینطور که آرام #حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من #برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی #زمین می کشید و آرام را میرفت.
🍃ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی #آهسته برویم تا او ناراحت نشود.
🍁گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این #معلول رد نشیم.
🌱آنچنان قلب #رئوف و مهربانی💗 داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند!
📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊