#طنز_جبهه😅
چفیهی یه بسیجی رو دزدیدن؛
داد میزد: آهای سفره، حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک، کلاه، کمربند، جانماز، سایهبون، کفن، باندِ زخم، تورِ ماهی گیریم... همه رو بردن!!!
(شادی روحشون که دار و ندارشون همون یه چفیه بود صلوات)
@deldadegi
💙دلدادگی
#طنز_جبهه
🍉 هندوانه ای که نصیب ما نشد!!
زیر باران خمپاره های دشمن بودیم که خودرو تدارکات با بار هندوانه های قرمز و شیرین از راه رسید. خوردن هندوانه در آن شرایط سخت جنگی آنقدر ارزش داشت که بخاطرش جان را به خطر بیاندازم. لذا بدون تامل به سمت ماشین رفته و با نگاهی متخصصانه یکی را انتخاب کرده و راهی سنگر شدم.
چنان محکم در آغوش کشیده بودمش که گویی معشوقه ای بود از راه رسیده.
چند قدمی برنداشته بودم که سوت خمپاره ای تمام افکار شیرینم را در هم ریخت. بر سر دو راهی خوابیدن و ایستادن مانده بودم. باز حد وسط را انتخاب کرده و تنها نشستم. با هر زحمتی بود همچون فاتحان بزرگ، به سنگر رسیدم و آن را در کناری قرار دادم تا خنک شود و در وقت مناسب از خجالتش بیرون بیایم.
شب را با خیال صبحانه ای تمام عیار به خواب رفتم ولی چشمم را از آن بر نمی داشتم.
صبح که شد سفره ای انداختیم و پنیر و نان را از جعبه های معروف درآوردیم.
حالا نوبت هندوانه ای رسیده بود که تا پای جان حفظش کرده بودم.
از یکی خواستم تا هندوانه را بیاورد و کنار سفره بگذارند. او هم همین کار را کرد ولی از چیزی که می دیدم متعجب شده بودم.
او هندوانه را سبکبار، فقط با دو انگشت گرفته و تحویلم داد. ناباورانه چشمم به سوارخ تعبیه شده در گوشه ای از هندوانه افتاد که موش های سنگر در آن ایجاد کرده و جز پوستی نگذاشته بودند.
چه می شد کرد هندوانه قسمت موشها بود و بنده هم مامور پذیرایی از آنها.
راوی: علی اصغر مولوی
دوران جنگ تحمیلی
•دلــــــــــداده انــــــــــقلاب👇
🆔@deldadegi
🆔@deldadegi
#طنز_جبهه
❇️ وقتی که ورقه های امتحانی شهید شدند
🔹️ مقطع سوم راهنمایی که آن موقع میگفتند سیکل درس میخواندم.
◇ قرار شد همراه تعداد دیگری از رزمندگان امتحان بدهیم امتحان به اصطلاح امروز دانشجویان به صورت «اُپِن بُوک» به معنی اجرای آزمون جزوه باز بود.
◇ البته جبهه معلم نداشت و بچه های قدیمی و کلاس بالایی در سنگرها برای سال پائینی ها کلاس درس میگذاشتند
◇ خلاصه با این سلیقه های مختلف تدریس و معلم های جورواجور ، امتحان را دادیم و ورقه ها را جمع کردند و بردند .
◇ موقعی که می خواستند ورقه ها را به پشت جبهه به مدرسه ای در اهواز منتقل نمایند، یک خمپاره روی ماشین حامل ورقه ها اصابت میکند و ورقه ها آتش می گیرند .
◇ وقتی برای گرفتن نتیجه به مدرسه مراجعه کردیم ، گفتند ورقه های شما همگی شهید شده اند و همانجا امتحان دیگری از ما گرفته شد.
شب زیارتی سیدالشهداء حضرتِ امامحسین علیهالسلام، دست به سینه رو به قبله:
صلیالله عَلَيْكَ یٰا أَباعَبْدِاللّٰه
در شب جمعه امام راحل(رحمةاللهعلیه) و شهدای عزیز را با ذکر صلوات و فاتحهای یاد کنیم تا شهدا هم نزد حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) یادمان کنند🌷
#درس_خواندن_در_جبهه
#شهدا
•دلــــــــــداده انــــــــــقلاب👇
🆔@deldadegi
🆔@deldadegi