روضه خوان از غم های بی پایانِ سبطِ ارشدِ نبی می گفت و دلم آتش گرفت برای غریبیِ آن روزهای حسن بن علی..
وقتی تنها بود میانِ سِیلی از دشمنان، و قطره های دوستانش!
وقتی از خصمش بغض ونفرت می دید و از محبّانش بی وفایی وحماقت!
و آن زمان که مخالف، تیغ می کشید برای دریدنِ تنش و موافق، زبان می چرخاند برای زخم زدن به دلش!
ناله ام برای تنهاییِ امامِ بی ضریح وایوانم بلند شد! چقدر دلم می خواست آن زمان بودم و به پایش می افتادم، و میانِ طغیانِ اشک ها عرضه می داشتم "فدای غریبی ات آقااا! می دانم چه ها به روزت آورده اند! دیگران را رها کن فدای نَفَس های پر از آهت! خودم سلام ات می کنم یا معزّالمومنین!! و یا ملجأ الدّین! اصلاً بگو چه می خواهی تا بی معطّلی انجام دهم! بگو تا آسمان وزمین را زیر ورو کنم! مولای شُرفا و اُمرا، کور شَوَم تا نبینم تنهایی وبی یاوریت را! خودم بنده ی حلقه به گوشِ حسین وعباس ات می شوم تا چشمِ بدخواهانت را کور کنیم!"
و سرِ تبدارم را روی دامنش بگذارم تا پدرانه آرامم کند، در حالی که از دیدنِ غیرتِ کودکانه ام لبخندی به لبش نشسته است!
افسوس، که دروازه ی زمان بسته است برای بازگشت به گذشته و این آرزویی بس محال..
اما تاریخ، عادتِ غریبی دارد! قصّه هایش را برای دنیا مدام تکرار می کند..
امروز هم من امامی دارم حی و غریب، تا آرزو به دل نمانم! ابن مجتبی؛ مهدیِ زهرا فی الحال روی زمینِ پهناور به دنبالِ یاورانی می گردد که یادِ او باشند! آری هنوز از پیِ ماه ها وسال ها..
نباید در حسرتِ آرزویی محال ماند! باید غربتِ امامِ زمانم را دریابم و هر چه غیرت ومحبّت دارم به او نشان بدهم!
باری حرف های نگفته را به او باید گفت! کارهای نکرده را برای او باید کرد!
#کارهای_نکرده_را_برای_او_باید_کرد
#امام_عصر_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام 🖤
@deldadegi
دلدادگی💙