eitaa logo
بشارت وفتنه های آخرالزمان👹
1.7هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
7.6هزار ویدیو
75 فایل
⁦❇️⁩⁦❇️⁩ شواهد نشان میدهد در دوران پیش از ظهور قرار داریم بزودی خبرهایی مهمی جهان را شگفت زده خواهد کرد @deldadghann1401 ادمین کانال👇 @zeynab_ghanevatii 🌺🌺کانال فروشگاهی ام👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1782055167Ce2c04afb47
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزتان مزین و معطر به عطرصلوات بر محمد و آل محمد به رسم ادب السلام علیک یابقیةالله فی ارضه السلام علیک یافاطمه الزهرا السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا 🍃🌸
به زودی گریبان گیر شبهات خواهید شد، نه راهنمایی دارید و نه نشانه‌ی آشکاری! رهایی پیدا نخواهید کرد، مگر دعای غریق را بخوانید. بحارالانوار، جلد ۵۲، صفحه ۱۴۹، باب ۲۲ ✨یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ✨ 👇👇 ┏━━━🌷🌸🌼━━━┓ http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ┗━━━🌷🌼🌸🌷━━━┛
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ 🌥 مولای_مهـــــربانم ♥          نذر کردم تا بیایی هر چه دارم مال تو چشم های خسته پر انتظارم مال تو یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو 『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج🌱』 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹         😊سلام صبحتون بخیر 🌱 ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
‍ ☘خدایا دراین صبح بهترین ها و زیباترینها را برای دوستان و عزیزانم از درگاهت خواهـانم ☘خدایا قلبشان راخوشحال‌ و سرشار ازآرامش و خوشبختی‌ بفرما 🍃🌸
﷽❣فرج امام زمان(ع)صلوات یک_قرار_معنوی ☀️صبح خودرابا سلام به 14 معصوم علیهم السلام شروع کنیم☀️ ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤ 🍂ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ 🍃ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ 🍂ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ 🍃ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ 🍂ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ 🍃ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ 🍂ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪ 🍃ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮ 🍂ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ 🍃ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ 🍂ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪ 🍃ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ 💐السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالح المهدی ادرکنیﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ ✅هدیه به 14 معصوم علیهم السلام 💐اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ پیاده شدم سلام دادم گفت برو خونه وارد خونه شدم. نمیدونم داداشم چی به امیر گفت که انقدر طول کشید. وارد خونه شد اخم کرده بود گفت با ی مرد غریبه میای خونه؟ چشمم روشن، آقا خدا روحت و شاد کنه ببین من نتونستم از پس تربیت خواهرم بر بیام. شروع کرد به داد زدن:من دو ساعته جلو در منتظرم که چرا خانم دیر کرده نگو با مرد نامحرم... اومد جلو و دستش و برد بالا که مادرم دستش و گرفت من خیلی علی رو دوست داشتم از همون موقع ها که سیزده سالش بود تا الان کار کرده ازدواج نکرد تا ما تنها نباشیم مثل یه مرد واقعی مواظب من و مامان بود. سرمو انداختم پایین. بعد مادرم عصبی گفت:توضیح بده.من کل ماجرا رو از اول براشون توضیح دادم. امیر گفت از فردا خودم با موتور میام سراغت با این پسره هم حق نداری یک کلمه حرف بزنی. هر دو همو میشناسیم این همون پسره آقا جابره دوست بابا که با هم تصادف کردن مامانم متعجب بود من که چهارسالم بود اون زمانا چیز زیادی یادم نمیومد. مامانم ادامه داد :یادته خودش و مادرش چقدر اومدن همینجا دادو فریاد راه انداختن، انگار نه انگار ما هم عزادار بودیم. چون شوهر من پشت فرمون بوده کلی بد و بیراه بهمون گفتن. ناراحت بودم چون متوجه احساس خودمم نسبت به امیر شده بودم. 🌺ادامه دارد..... @deldadgann1401
۴ با علی میرفتم دانشگاه و میومدم یه روز موتور علی توی راه خراب شد و علی تا نصفه راه منو رسوندمنم دیرم شده بود تاکسی هم نبود مجبور بودم صبر کنم موتور درست شه ده دقیقه ای علی با موتور ور رفت تا دوباره روشن شد و حرکت کردیم. رسیدم دانشکده دیدم استاد رفته کلاس. استاد سخت گیری هم بود تا در زدم و درو باز کردم استاد داد زد برو بیرون خانم امیدی کسی بعد من حق نداره وارد کلاس شه. یهو امیر بلند شد استاد چه خبرته؟ سر یه دختر داد میزنی راهش ندی استاد منم با کل دوستام از کلاس میریم و انصراف میدیم یه اشاره کرد کل کلاس بلند شدن، استاد با عصبانیت گفت بیا اما دفعه آخره. امیر یه روز گفت میخواد قرار خواستگاری بذاره. من گفتم باید با خانوادم صحبت کنم. رفتم خونه وماجرا رو گفتم، شروع کردن به حرف زدن _این حرفا چیه میزنی؟مگه من برات توضیح ندادم ما باهم مشکل داریم _چی میگی تو یه کاری نکن نذارم بری دانشگاه ها _پسره اصلا موجه نیست _گول نخور تو خامی هنوز علی با صدای بلندتری گفت: اتفاقا همین دیروز جواد پسر همسایه باهام صحبت کرد برای خاستگاری منم گفتم برای آخر هفته بیان. شروع کردم به داد زدن اولین بار بود به داداشم بی احترامی میکردم:غلط کردی بگو نیان من فقط با امیر ازدواج میکنم میگم همین آخر هفته بیان. اگر مخالفت کنید منم طور دیگه برخورد میکنم. به خاطر مشکلات پونزده سال پیش کورکورانه اصلا نمیخواید پسره رو ببینید؟من کوتاه نمیام. 🌺ادامه دارد..... @deldadgann1401
۵ به امیر گفتم و تا آخر هفته مامان و علی هرچی گفتن گوش ندادم، آخر هفته شد و با کمال تعجب امیر تنها اومد کسی از خانوادش باهاش نبودن. منم که کور و کر بودم. امیر هم اصرار داشت یه هفته بعد عقد باشه، داداشم سعی می‌کرد نذاره اما حریف من نمیشد مامانم گاهی اوقات یواشکی اشک می‌ریخت.هفته بعد اومد و نوبت عقد شد قرار بود مراسم مختصری بگیریم اما باز تعدادی مهمون داشتیم. من از آرایشگاه زنگ زدم به امیر که گفت جایی کارش طول کشیده با داداشت برو تا منم بیام. زنگ زدم علی و تاکسی گرفت و اومد علی غمگین بود. ولی انگار من نمیدیدم. رفتیم محضر کل فامیلهایی که دعوت کرده بودیم هم اومده بودن. یک ساعت از وقت عقد گذشته بود و خبری از امیر نبود زنگ هم میزدم خاموش بود از نگرانی داشتم می مردم که برام پیام‌اومد: 🌺ادامه دارد..... @deldadgann1401