eitaa logo
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
19.4هزار دنبال‌کننده
379 عکس
208 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
●- - - - - - -<🔗🤍>- - - - - - -● نگاهش را به من دوخت و با نیشخندی عمیق و تلخ گفت: - تا حالا ندیده بودم کسی نگرانم بشه. احساس می‌کردم زندگی او هم به من شباهت دارد، در میان جملات او هم احساس بدبختی می‌بارید چیزی که برای من اصلا غریبه نبود. - خیلی ناراحت به نظر میای، به خاطر وجود منه؟ سرش را بالا آورد و به صورتم نگاهی انداخت نفسی عمیق کشید و گفت: - نه، به خاطر سیاوشِ. یعنی او هم چون من مجبور به ماندن بود و از وجود سیاوش رنج می‌کشید؟ از حرف‌های که بین او و سیاوش رد و بدل شد فکرکردم نسبت یا علاقه‌ی بهم دارند...! - مجبور شدی تو این خونه بمونی نه؟ لبخندی تلخ به لب آورد و غمگین گفت: - آره مجبور شدم، مجبورم تا ابد توی این خونه بمونم حتی با وجود کنایه‌ها و بی‌توجه‌ی‌های سیاوش. ●- - - - - - -<🔗🤍> کپی؟راضی‌نیستم.