گفتم جمشید ما که هیچوقت نداشتیمش پس چرا ترسه از دست دادنشو داریم؟ گفتش مهم نیست که نداشته باشیش هر چی نباشه اون دیگه کنج دلت جا خوش کرده حالا چه داشته باشیش چه نداشته باشیش.گفتم کاش میشد بندازیمش تو یه کیسه درشم ببندیم بندازمیش تو چاهِ دلمون تا دست هیچکسی بهش نرسه اصن کاش میشد دست بندازیم چشای بقیه رو در بیاریم تا نگاش نکنن گفتش خب تهش که چی؟ با دلش که برای تو نمیتپه میخای چیکار کنی؟ گفتم این بی جواب ترین سواله دنیاست. @deli_ism ♥

دلمان تنگ می‌شود برای تمام چیزهایی که داشتیم، چیزهایی که داشتیم و قدرشان را نداشتیم. حالا این ماییم؛ در عصر فاصله‌گذاری میان آدم‌ها، با قلب‌هایی از همیشه نزدیک‌تر... حالا این ماییم که امیدواریم به پایانِ روزهای سختی و بازشدن مسیرها به سمت خوشبختی، این ماییم که مستقل بار آمده‌ایم و از کسی جز خودمان توقعی نداریم! که روی پای خودمان ایستادن، اصلی‌ترین قانون ناگزیر زندگی‌هامان شده، که آنقدر بحران از سر گذرانده‌ایم که مدیریتش را بلد شده‌ایم، که دیگر با هیچ بحران و اندوهی غافل‌گیر نمی‌شویم! که از یک جایی به بعد، منتظر هیچ‌کس نماندیم و به محض ورود سپاه سختی‌ها، شمشیر به‌دست، ایستادیم و بدون سپر جنگیدیم. تفاوت ما با تمام دنیا همین بود که چشم امیدمان به هیچ‌کس نبود!!! ما درد را در زندگی‌هامان پذیرفته‌ایم و سال‌هاست کنارش زندگی می‌کنیم، عاشق می‌شویم، به موفقیت می‌رسیم، لبخند می‌زنیم و دوام می‌آوریم... ما درد را به رسمیت شناخته‌ایم... | #نرگس_صرافیان_طوفان | @deli_ism ♥

شکستن دل، به شکستن استخوان دنده میماند؛ از بیرون همه چیز رو به راه است اما هر نفسی که میکشی دردی ست که میکشی... | #گرک_برنت | @deli_ism ♥

از تو بَر کندنِ دل ممکن اگر بود مرا.... به تمنای تو کِی این همه جان می‌کَندم؟ | #ثنایی_هروی | @deli_ism ♥

دلی دارم ڪه پروانه‌اش، گِردِ شمعِ وجودِ تو می‌چرخد... دیوانه ‌وار و حیران از معجزه‌ی نیلوفریِ چشمانت، ذڪرِ یادِ تو را دَم گرفته‌است... اینجا، جایِ دل‌های سرگردان است... چون... «بـےنشانیم» دراین وادیِ سرگردانی... بـه ما بپیوندید👇🏻👇🏻🌺 https://eitaa.com/joinchat/1815543843C6ed8257522 🌿 معرفی کانال #ارزشی 🌿

مرا دوباره به آن روزهایِ خوب ببر سپس رها کن و برگرد؛ من نمی‌آیم! | #احسان_پرسا | @deli_ism ♥

باید سری ‌می‌زدم به دست‌هاش. هم دلتنگ بودم، هم دلواپس. اتاق تاریک بود. خودم را کشیدم سمتش. آرام خوابیده بود. آنقدر آرام که در تاریکیِ اتاق نمی‌شد حرکت بدنش را فهمید، آن جریانِ زیبای تنفسش را. بر بازویش دست کشیدم، سرد بود، دلم ریخت. باید مطمئن می‌شدم. بوسیدمش. بیدار شد و نگاهی تلخ به من انداخت. از این پهلو به آن پهلو شد و باز خوابید. عشق، همین است. نگرانِ معشوق بودن، در جستجوی او بودن، مسخِ زیبایی‌اش شدن، صدایش زدن و تنها ماندن. | #سید_محمد_مرکبیان | @deli_ism ♥

تو همان جرعهٔ آبی که نشد وقت سحر بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند...! | #محمد_شیخی | @deli_ism ♥

کاش یکی بود به قول عباس معروفی بهش می‌گفتم: لازم نيست مرا دوست داشته باشی من تو را به اندازه‌ی هر دومان دوست دارم. @deli_ism ♥

همین که تو هر صبح در خیالِ منی؛ حالِ هر روزِ من خـوب است... | #لیلا_مقربی | @deli_ism ♥

ﺧﺐ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ؟ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﯾﮑﯽ ﻣﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﺕ ﺁﻣﺪ، ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻋﺰﯾﺰﻣﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻋﺸﻖ ﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺻﺪﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺧﺎﮎ ﻭﺳﻂ ﺳﺎﻟﻦ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ... ﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔِﻞ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻨﮓ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺸﮑﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﻧﺸﮑﻨﺪ ﻧﺮﻭﺩ ﺑﻤﺎﻧﺪ، ﻫﯽ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻐﺾ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﯾﻢ. ﻣﺜﻞ ﺍﺣﻤﻖ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ. ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ... | #حسین_وحدانی | @deli_ism ♥

خودمو میشناسم @deli_ism ♥