eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
می گویند رمضان ماه مهمانی خداست، و "همه" در این ضیافت دعوتند... در پوست خود نمی گنجم! قرار است یک ماهِ تمام با تو سر یک سفره بنشینم...! | | @deli_ism
هدایت شده از ،،سِ|👑
✿ کپشن خاص ✿ - خاطراتی که آدم‌هایش رفته‌اند دردناکند ولی خاطراتی که آدم‌هایش حضور دارند اما شبیه گذشته نیستند، به مراتب دردناک‌ترند... 🌧|@threepointt
اگر روزی روزگاری یک نفر در زندگی‌تان پیدا شد که همه‌چیزش و همه‌ی رفتارهایش را دوست دارید ، یعنی راه رفتنش را دوست دارید ، حرف زدنش را دوست دارید ، صدایش را دوست دارید ، چشمانش مست‌تان کرد، دستانش بهتان امنیت داد ، شانه‌هایش برای سر گذاشتن جای امنی بود ... با خندیدن‌اش قند در دل‌تان آب شد و حتی گریه‌اش دل‌تان را برد... واقعا مراقب‌تان بود ، نگرانی‌های‌تان نگرانش کرد ، غم‌تان طوفانش کرد ، شادی‌تان آبادش کرد ... بودن‌اش معنای بودن بود و حتی وقتی که نبود باز هم بود ... اگر چنین کسی را پیدا کردید ، تردید نکنید ، عاشقش شوید ، عاشقش شوید و برایش بجنگید و حتی اگر لازم شد برایش بمیرید بمیرید. زمین هفت میلیارد نفر جمعیت دارد ، هفت میلیارد جمعیت زیادی‌ست ، اما در قیاس با طول عمر ما هیچ است ،. وقت برای اشتباه کردن نیست ، وقت برای عاشق زندگی کردن و عاشق مردن تنگ است و زندگی هم گوش شنوای خوبی برای حسرت‌های‌‌مان نیست... | | @deli_ism
دلبر من هربار که دستمو میزارم رو قلبم صدای نفس‌هات میاد! @deli_ism
| #استوری 📱 | @deli_ism ♥
عشق مثل پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه... به خیالت هیشکی نمی‌فهمه، اما بوی خنکِ پرتقالیش می‌پیچه همه جا و عالمو پر می‌کنه از عطرِ عاشقی و لبخند.‌ عشق مثلِ پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه... خودشم که نمونه، خاطره ی بوی پرتقال و بهشتش، تا ابد یادگاری می‌مونه توی حافظه ی دستات! | | @deli_ism
همیشه چای کم رنگ مینوشید. اگر چای پررنگ میشد، از طرف دیگر لیوان نمیتوانست مرا ببیند اینطور میگفت... @deli_ism
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی پیله‌ای پیچیده از غم‌های عالم برتنم بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت دست زیر شانه‌ام مگذار! باید بشکنم من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال بوی گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم | | @deli_ism
يكي از روزهای چهل‌سالگی‌ات، در ميان گير و دار زندگی ملال‌آورت لابه‌لای آلبوم عكس‌هايت، عكس دختری مو بلند را پيدا می‌كنی زندگی برای چند لحظه متوقف می‌شود و قبض‌های برق و آب برايت بی‌اهميت تازه می‌فهمی بيست سالِ پيش چه بی‌رحمانه او را در هياهوی زندگی جا گذاشته‌ای... @deli_ism
بیا قسمت کنیم تنهایی مونو. @deli_ism ♥
‏يكى باشه كه وقتى دلت از همه دنيا گرفت، سرتو بغل كنه و بگه ديوونه تو منو دارى بيخيال بقيه…! @deli_ism
زمانی که برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، عاشق دختر صاحبخانه می شود. صحبتی بین مادران آنها مطرح می شود و یک حالت نامزدی بوجود می آید. قرار بر این می شود دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند. بعد از دوره پزشکی متوجه میشود پدر دختر او را به یک سرهنگ داده و با هم ازدواج کرده اند. شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می شود و حتی مدتی هم بستری می شود و در این دوران غزل های خوب شهریار سروده می شوند. بهجت آباد سابق بر این تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش به آنجا می رفت. بعد از اینکه دختر ازدواج می کند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا می رود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو می شود و این غزل را آنجا می سراید: یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم @deli_ism