راز این داغ نه در سجدۀ طولانی ماست
بوسۀ اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
موج با تجربۀ صخره به دریا برگشت
کمترین فایدۀ عشق پشیمانی ماست
خانه ای بر سر خود ریخته ایم اما عشق
همچنان منتظر لحظۀ ویرانی ماست
باد پیغام رسان من و او خواهد ماند
گرچه خود بی خبر از بوسۀ پنهانی ماست..
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
آنکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد...
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود...
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است
خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم
بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است میبارد! فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس میدهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است!
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
ای عشق! چه در شرحِ تو جز عشق بگوییم؟
در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی...
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
هر روز بیشتر به تو دلبسته میشوم؛
عشق از شناخت میگذرد اتفاق نیست...
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه!
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر، نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بد خلقم و بد عهد و زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی
آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟
باید همه ی عمر، خودت را بفریبی
چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی!
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
از شوکت فرمانروایی ها سرم خالی است
من پادشاه کشتگانم، کشورم خالی است
چابکسواری، نامهای خونین به دستم داد
با او چه باید گفت وقتی لشگرم خالی است؟
خونگریههای امپراتوری پشیمانم
در آستین ترس، جای خنجرم خالی است
مکر ولیعهدان و نیرنگ وزیران کو؟
تا چند از زهر ندیمان ساغرم خالی است؟
ای کاش سنگی در کنار سنگها بودم
آوخ که من کوهم ولی دور و برم خالی است
فرمانروایی خانه بر دوشم، محبت کن
ای مرگ! تابوتی که با خود میبرم خالی است
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
خلاصه ی همه ی رنج های ما این است
پرنده ای که دل آورده بود، دل برده است...
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
من خود دلـم از مهر تو لرزید ،وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه!
دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است
ســـرخ است ولــی سرخ تر از خـــون جگـر، نه
با هرکـــه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بد خلقــم و بد عهد زبانبازم و مغـــرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر .....نــــه!
| #فاضل_نظری |
@deli_ism ♥
در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی
به بوسه گفتمش اما تو نیز چون دگرانی
به یوسف تو هزاران عزیز دست به دامان
تو مثل برده فروشان به فکر سود و زیانی
گل شکفتهء خود را سپرده ام به تو ای رود
به شرط اینکه امانت به آشنا برسانی
مرا در آینه می بینی و هنوز همانم...
تو را در آینه می بینم و هنوز همانی
هزار صبح توانستی و نخواستی اما
رسیدنی ست شبی که بخواهی و نتوانی
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم
عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم
تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی
پیلهای پیچیده از غمهای عالم برتنم
بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت
دست زیر شانهام مگذار! باید بشکنم
من که عمری دل برای دوستان سوزاندهام
حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم
گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال
بوی گیسوی تو را میجویم از پیراهنم
عاشقی با گریه سر بر شانهٔ یاری گذاشت
از تو میپرسم بگو ای عشق! آیا این منم؟
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥
به قدر پایه ی دار است اوج معراجم
اگرچه خلق گمان می کنند حلاجم
#فاضل_نظری
@deli_ism♥️
اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت
تقویم را بیهوده در تکرار میخواهی
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥
هزار صبح توانستی و نخواستی اما
رسیدنیست شبی كه بخواهی و نتوانی...
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥
پر میکشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده ست
#فاضل_نظری
@deli_ism♥️
ای نسیمِ بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
باد، پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥
گيسوانِ تو شبيه است به شب، اما نه
شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد...
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس!
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم...
#فاضل_نظری
@deli_ism♥️
آنکه یک عمر
به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست:))
#فاضل_نظری
غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند
رفیق های در آغوش هم گریسته را
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥️
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا بودن زمین ماه است
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥️
عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم؛
هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد
#فاضل_نظری
@deli_ism ♥️