eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
راز این داغ نه در سجدۀ طولانی ماست بوسۀ اوست که چون مهر به پیشانی ماست شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست موج با تجربۀ صخره به دریا برگشت کمترین فایدۀ عشق پشیمانی ماست خانه ای بر سر خود ریخته ایم اما عشق همچنان منتظر لحظۀ ویرانی ماست باد پیغام رسان من و او خواهد ماند گرچه خود بی خبر از بوسۀ پنهانی ماست.. | | @deli_ism
ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد» به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت «بال» تنها غم غربت به پرستوها داد آنکه مردم نشناسند تو را غربت نیست غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟! نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد... ⁣ | | @deli_ism
فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درددل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی باخبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذار گفتگو به زبان هنر شود... | | @deli_ism
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است خلق دلسنگ‌اند و من آیینه با خود می‌برم بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد هفتصد سال است می‌بارد! فراوانی بس است نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم سفره‌ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است! | | @deli_ism
ای عشق! چه در شرحِ تو جز عشق بگوییم؟ در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی... | | @deli_ism
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق پیله رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق | | @deli_ism
هر روز بیشتر به تو دلبسته میشوم؛ عشق از شناخت میگذرد اتفاق نیست... | | @deli_ism
من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه! دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر، نه با هرکه توانسته کنار آمده دنیا با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه! بد خلقم و بد عهد و زبانبازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه! | | @deli_ism
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی این نیز نگاهی است به افتادن سیبی در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟ باید همه ی عمر، خودت را بفریبی چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا جز سیلی امواج نبرده است نصیبی آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی! | | @deli_ism
از شوکت فرمانروایی ها سرم خالی است من پادشاه کشتگانم، کشورم خالی است چابک‌سواری، نامه‌ای خونین به دستم داد با او چه باید گفت وقتی لشگرم خالی است؟ خون‌گریه‌های امپراتوری پشیمانم در آستین ترس، جای خنجرم خالی است مکر ولیعهدان و نیرنگ وزیران کو؟ تا چند از زهر ندیمان ساغرم خالی است؟ ای کاش سنگی در کنار سنگ‌ها بودم آوخ که من کوهم ولی دور و برم خالی است فرمانروایی خانه بر دوشم، محبت کن ای مرگ! تابوتی که با خود می‌برم خالی است | | @deli_ism
خلاصه ی همه ی رنج های ما این است پرنده ای که دل آورده بود، دل برده است... | | @deli_ism
من خود دلـم از مهر تو لرزید ،وگرنه تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه! دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است ســـرخ است ولــی سرخ تر از خـــون جگـر، نه با هرکـــه توانسته کنار آمده دنیا با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه! بد خلقــم و بد عهد زبانبازم و مغـــرور پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد یک بار دگر، بار دگر، بار دگر .....نــــه! | | @deli_ism
در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی به بوسه گفتمش اما تو نیز چون دگرانی به یوسف تو هزاران عزیز دست به دامان تو مثل برده فروشان به فکر سود و زیانی گل شکفتهء خود را سپرده ام به تو ای رود به شرط اینکه امانت به آشنا برسانی مرا در آینه می بینی و هنوز همانم... تو را در آینه می بینم و هنوز همانی هزار صبح توانستی و نخواستی اما رسیدنی ست شبی که بخواهی و نتوانی @deli_ism
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی پیله‌ای پیچیده از غم‌های عالم برتنم بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت دست زیر شانه‌ام مگذار! باید بشکنم من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال بوی گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم عاشقی با گریه سر بر شانهٔ یاری گذاشت از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم؟ @deli_ism
به قدر پایه ی دار است اوج معراجم اگرچه خلق گمان می کنند حلاجم @deli_ism♥️
اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت تقویم را بیهوده در تکرار می‌خواهی @deli_ism
هزار صبح توانستی و نخواستی اما رسیدنی‌ست شبی كه بخواهی و نتوانی... @deli_ism
پر می‌کشی و وای به حال پرنده ای کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده ست @deli_ism♥️
ای نسیمِ بی قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی باد، پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی @deli_ism
گيسوانِ تو شبيه است به شب، اما نه شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد... @deli_ism
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس! شعری که سزاوار تو باشد نسرودم... @deli_ism♥️
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست:))
غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند رفیق های در آغوش هم گریسته را @deli_ism ♥️
به جای سرزنش من به او نگاه کنید دلیل سر به هوا بودن زمین ماه است @deli_ism ♥️
عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم؛ هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد @deli_ism ♥️