اصلا همین که شروع میکنی به عاشقی کردن، یک هول و ولای عجیب میاُفتد به جانت. یک حس خوب میآید به دلت و از دری دیگر هزار حس خوب میرود بیرون و جایش را به ترس و نگرانی میدهد.
اصلا همین که شروع میکنی به عاشقی کردن، انگار پای یک قرارداد را امضا کردی که بند اولش شامل یک دل نگرانی مادام العمر است. ترس و دلتنگی و بیقراری هم بندهای مخصوص به خودشان را دارند.
یک روز دلتنگی عجیبی داری، روز بعد دلنگران سلامتیاش هستی، فردایش ترس از دست دادنش میاُفتد به جانت... عاقبت به خودت میآیی و میبینی جای آن حس خوب اولیه، همهش داری ترس و دلتنگی و نگرانی تجربه میکنی. وقتی نیست، دلتنگی؛ وقتی هست، نگران... یک روز که بیحوصله باشد، میترسی و بعد زهرمار میکنی این عشق را به خودت و او.
صبر کن جانم... آرام!
دلتنگی تا جایی خوب است که وسط روز پیام بدهی و یادش بیندازی که به یادش هستی و عشق کند از حضورت. نگرانی تا جایی خوب است که مواظب باشی یک تار مو از سرش کم نشود؛ و ترس... تا جایی که به مراقبت از دو نفره هایتان کمک کند و جلوی حضور نفرات سوم...چهارم... و دهم را بگیرد. از آن بیشتر، شورش در میآید. تلخ میشود لحظاتتان، و همین شوری بیش از حد، تو را روز به روز به واقعی شدن ترسهایت نزدیکتر می کند.
اصلا همین که شروع میکنی به عاشقی کردن، تمام ترسها را ببوس و بگذار کنار و به خودت قول بده "فقط عاشقی کنی"
| #آنا_جمشیدی |
@deli_ism ♥
کنار تو که جای دیگهس دلت
نمیخوام مرور قدیمو کنم
برو سمت هر چی میخوای تا منم
با رویای تو زندگیمو کنم
| #آنا_جمشیدی |
@deli_ism ♥
یه روزایی هست که آدم خل میشه!
بهانه گیر میشه...
این وقتا فقط یه نفر رو میخواد که باشه و بهانه هاشو بفهمه و حالشو خوب کنه...
میدونی؟ این روزا و بهانه ها سریع میگذرن و تموم میشن...
اما حس و حالی که اون یه نفر تو اون روز به آدم داده هیچوقت فراموش نمیشه...
هیچوقت...
| #آنا_جمشیدی |
@deli_ism ♥
عشق این است که توی شیرینی فروشی چشمت دنبال شیرینی که عاشقش هستی باشد
اما بگویی نصف جعبه را با شیرینی مورد علاقه ی او پر کنند.
عشق این است که برای خرید لباس برای خودت بروی و با ساکی پر از لباسهایی که بنظرت او را زیباتر از همیشه می کنند از خرید برگردی.
عشق این است که وقتی دوتایی در ماشین نشسته اید همه ی آهنگ ها را رد کنی تا به ترک مورد علاقه ی او برسی.
عشق این است که وقتی خواب است صدای تلویزیون را کم کنی تا بیدارش نکند و خودت به سختی از هر جمله ای که میشنوی فقط دو کلمه را آن هم با هزار تلاش تشخیص دهی.
عشق این است که شبهایی که از شدت کارهایی که سرش ریخته نمی تواند بخوابد، در حالی که چشمان خودت از شدت خواب بسته میشوند، پا به پایش بیدار بمانی و نگذاری لیوان چایش خالی بماند و گه گاه با شوخی هایت سرحالش بیاوری تا کارهایش تمام شوند.
عشق این است که بعد از ده ها سال با هم بودن
باز هم اولویتت او باشد و او باشد و او باشد...
| #آنا_جمشیدی |
@deli_ism ♥