مطمئنم که دوستت دارم؛
مطمئنی که دوستم داری...؟!
| #محمد_شریف |
حالم بد است، با تو فقط خوب میشوم
خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم...
| #اصغر_معاذی |
@deli_ism ♥
قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی
شوقت درون سینه ی من بود سالها
آغوش بازکردی و در جانم آمدی
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی
پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی
این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست
انگار تا حوالی گلدانم آمدی
انگار سالهاست کنارم نشسته ای
هرچند سالهاست که می دانم آمدی...!
| #اصغر_معاذی |
@deli_ism ♥
قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی
شوقت درون سینه ی من بود سالها
آغوش بازکردی و در جانم آمدی
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی
پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی
این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست
انگار تا حوالی گلدانم آمدی
نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود
شاید کنار بستر عریانم آمدی
انگار سالهاست کنارم نشسته ای
هرچند سالهاست که می دانم آمدی
| #اصغر_معاذی |
@deli_ism ♥
ای دل...برای آنکه نگیری چه میکنی
با روزگار دوری و دیری چه میکنی
بی اختیار بغض که می گیردت بگو
در خود شکست را نپذیری چه میکنی
بااین اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ
تو جای من...جز اینکه بمیری چه میکنی
ای عشق...ای قدیم ترین زخم روزگار
در گوشه ی دلم سر پیری چه میکنی
دست تو را دوباره بگیرم چه می شود
دست مرا دوباره بگیری چه میکنی...
| #اصغر_معاذی |
@deli_ism ♥
با شعرهایم آمدی یک شب به دنیایم
دنیا مرا گم کرد و چشمان تو پیدایم
شوق تو دشت سینه ام را می دود تا صبح
آهوی من، کی می گذاری سر به صحرایم
گم می کنم هرشب خیابان های دنیا را
تا دست هایت نیست طولانی ست شب هایم
انگار دست عشق، بی تو حلقه ی مرگ است
بر گردنم افتاده یا پیچیده بر پایم
آنقدر با من مهربان بودی که بعد از تو
یک لحظه حس کردم که صد سال است تنهایم...
#اصغر_معاذی
@deli_ism ♥