به من مىگفت:
چشمهاى تو مرا به اين روز انداخت. اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده. تاب و تحمل نگاههاى تو را نداشتم. نمىديدى كه چشم بر زمين مىدوختم؟
به او گفتم:
در چشمهاى من دقيقتر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست...
| #چشمهایش 📚 | #بزرگ_علوى |
@deli_ism ♥
به من مى گفت:
"چشم هاى تو مرا به اين روز
انداخت...
اين نگاهِ تو كارِ مرا
به اينجا كشانده
تاب و تحمل نگاه هاى تو را
نداشتم
نمى ديدى كه چشم بر زمين مى
دوختم!؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن
جز تو
هيچ چيزى در آن نيست..."
| #بزرگ_علوى |
@deli_ism ♥
- دختر! اینطور به من نگاه نکن!
این چشمهای تو، بالاخره مرا وادار به یک خبطِ بزرگ در زندگی خواهدکرد !
+ این خبطِ شما؛ آرزوی من است 💜
| #چشمهايش |
| #بزرگ_علوی |
@deli_ism ♥
به من می گفت:
چشم های تو مرا به این روز انداخت؛
این نگاه تو کار مرا به اینجا کشاند!
تاب و تحمل نگاههای تو را نداشتم
نمیدیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟
به او گفتم:
در چشم های من دقیقتر نگاه کن!
جز تو، هیچ چیزی در آن نیست
| #بزرگ_علوی |
@deli_ism ♥
به من مىگفت:
"چشمهاى تو مرا به اين روز انداخت! اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده
تاب و تحمل نگاههاى تو را نداشتم
نمىديدى كه چشم بر زمين میدوختم؟"
به او گفتم:
"در چشمهاى من دقيقتر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
| #بزرگ_علوی |
| #چشمهایش 📚 |
@deli_ism ♥
بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوییست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
| #بزرگ_علوی |
@deli_ism ♥
به من مى گفت:
"چشم هاى تو مرا به اين روز
انداخت..
اين نگاهِ تو كارِ مرا
به اينجا كشانده
تاب و تحمل نگاه هاى تو را
نداشتم
نمى ديدى كه چشم بر زمين مى
دوختم!؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن
جز تو
هيچ چيزى در آن نيست..."
| #بزرگ_علوى |
@deli_ism ♥