😍❤️واووووو چ رمانیییی اونم مذهبی 😳
مگه میشه؟؟؟
گوشیام را برداشتم و نوشتم:
–سلام. میشه بعد از کلاس بیایید جای همیشگی حرف بزنیم.
از دور نگاهش می کردم تا عکس العملش را ببینم.
وقتی مکالمهاش تمام شد متوجه پیامم شد. بعد از خواندنش، دستش را عصبی داخل موهاش بُرد و نشست روی جدول کنار باغچه و چشم دوخت به گوشیاش.
کارهایش نگران ترم می کرد.
دیدم چیزی تایپ می کند. به دقیقه نکشید که پیامش آمد.....
رمان جذاب و عاشقانه ...و مذهبی 😍
😉عبور از سیم خاردار های نفس 😉
در کانال✨🍃 خادم الزهرا 🍃✨
@khademalzahra4
✍#بهقلملیلافتحیپور