من از شمشیر ابرویت، نوشتم شعر و فهمیدم
که روزی کشته خواهم شد، در این"بیت المقدس"ها
| #رسول_مختاری_پور |
@deli_ism ♥
"گرفتم دستهایت را" خیالی می شود گاهی...
و جایت پیش من بدجور خالی می شود گاهی...
نشستم بغض کردم، شعر گفتم، تازه فهمیدم؛
غزل های نبودت هم چه عالی می شود گاهی...
نوشتم آینه بعد از تو این را خوب می بیند؛
که بی تو لهجه ی چشمم شمالی می شود گاهی...
پس از تو هیچ دهقانی فداکاری نکرد و من؛
نوشتم ای ملخ ها خشکسالی می شود گاهی...
همیشه بارش باران، نصیب باغ و جنگل نیست!
که اشکم قسمت گلهای قالی می شود گاهی...
موفق می شوم بعد از تو خود را زنده بگذارم!
ولی مصراع قبلی هم سوالی می شود گاهی...!
| #رسول_مختاری_پور |
@deli_ism ♥
هدایت شده از ✦سفاࢪٺ بھشٺ✦
چنان از من بریدی دل و از خود مهر دنیا را
که من از ترس جانِ خود،
تو را "داعشق " پندارم!
#رسول_مختاری_پور
✦@sefarat_behesht✦