فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم؛
شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشم
| #سعدی |
@deli_ism ♥
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وان چنان پای گرفتست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم
که اگر راه دهم قافله بر گل برود
ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود
موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست
که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود
سهل بود آن که به شمشیر عتابم میکشت
قتل صاحب نظر آنست که قاتل برود
نه عجب گر برود قاعده صبر و شکیب
پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
گر همه عمر ندادست کسی دل به خیال
چون بیاید به سر راه تو بیدل برود
روی بنمای که صبر از دل صوفی ببری
پرده بردار که هوش از تن عاقل برود
سعدی ار عشق نبازد چه کند ملک وجود
حیف باشد که همه عمر به باطل برود
قیمت وصل نداند مگر آزردهی هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود...
| #سعدی |
@deli_ism ♥
هدایت شده از | تَبَتُّـل |
بازآ که در فـراق تــو چشـم امیـدوار
چون گوشِ روزهدار بر اللهاکبر است
#سعدی
بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است
آینهای پیش آفتاب نهادست
بر در آن خیمه یا شعاع جبین است
گر همه عالم ز لوح فکر بشویند
عشق نخواهد شدن که نقش نگین است
گوشه گرفتم ز خلق و فایدهای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه نشین است
تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
گر نفسی میزنیم بازپسین است
حسن تو هر جا که طبل عشق فروکوفت
بانگ برآمد که غارت دل و دین است
سیم و زرم گو مباش و دنیی و اسباب
روی تو بینم که ملک روی زمین است
عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء معین است
سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
گر ره دیگر رود ضلال مبین است
#سعدی
@deli_ism ♥