پر کرده است بوی تو دالان خانه را
عطر تنت تمامی این آستانه را
ای تکیه گاه شانهی من گیسوان تو
گیسو به هم بریز و بزن تازیانه را
حرفی برای از تو نوشتن نداشتم
دست تو داده است به دستم بهانه را
دست مرا بگیر که لبریز تر شوم
تا از تو پر کنم همهی این ترانه را
باید به چشمهای تو ایمان بیاورم
تا پر فروغتر کنم این عاشقانه را
| #سعید_ایران_نژاد |
@deli_ism ♥
یک شهر از شوقت به شور و اشتیاق افتاد
وقتی تو از راه آمدی عشق اتفاق افتاد
جاری شدی مثل بهاری در غزلهایم
انگار جانی تازه در رگهای باغ افتاد
دلبستهی چشم تو بودن اتفاقی نیست
آیینه عاشق شد به دنبال چراغ افتاد
از آتش عشقت ندارم هیچ پروایی
هیزم به رسم عشقبازی در اجاق افتاد
چیزی به جز این شعرها باقی نخواهد ماند
حتی اگر روزی میان ما فراق افتاد
تنها تو میفهمی چرا من دوستت دارم
تنها تو میدانی چرا این اتفاق افتاد
| #سعید_ایران_نژاد |
@deli_ism ♥