به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سربه تایید تکان دادی و گفتی آری!
(عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش می داری)
ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به -غزل گریه- ی هر روز..به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری...
| #سیده_تکتم_حسینی |
@deli_ism ♥
باز وا کرده نگاهت به حرم پای مرا
به ضریحت برسان دست تمنای مرا
چیست خاصیت این عشق که با جاذبه اش
می کشد سوی حرم خلوت شب های مرا
مثل من خسته ی دور از وطنی، می فهمی
بهتر از هر کس دیگر دل تنهای مرا
راستش غربت قم مثل خودش سوزان است
بنشاند مگر الطاف تو در سایه مرا
به گمانم خودش این غسل زیارت باشد
اشک شوقی که گرفته است سراپای مرا
دل من کاشی صحن است، که معمار ازل
کرده محدود به دیوار تو دنیای مرا
باید ای خوب، ببخشی به بزرگیّ خودت
غصه پر می کند از آه اگر نای مرا
آمدم سوی ضریحت، بسپار امشب هم
خادمت باز کند پیش خودت جای مرا..
| #سیده_تکتم_حسینی |
@deli_ism ♥
آمد..!به چشمهام جهان خوش قیافه شد
یک خاطره به خاطره هامان اضافه شد
وقتی که دست بر سر تنهایی ام کشید
موهای زیر روسری ام بافه بافه شد
سلطان قلب من که به تختش جلوس کرد
کنج اتاق گوشه ی دارالخلافه شد
خندید و غم که در دل من خانه کرده بود
از دست خنده های من و او کلافه شد
باور نداشت هیچکس اینقدر عاشقیم
باور نکردنی شد و باور خرافه شد
عشق آمد و زبان به تسلای ما گشود
باقی حرف ها همه حرف اضافه شد!
| #سیده_تکتم_حسینی |
@deli_ism ♥
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به _غزل گریه_ی هر روز...به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری...!
| #سیده_تکتم_حسینی |
@deli_ism ♥
آمد..! به چشمهام جهان خوشقیافه شد
یک خاطره به خاطره هامان اضافه شد
وقتی که دست بر سر تنهایی ام کشید
موهای زیر روسری ام بافه بافه شد...
سلطان قلب من که به تختش جلوس کرد
کنج اتاق گوشه ی دارالخلافه شد
خندید و غم که در دل من خانه کرده بود
از دست خنده های من و او کلافه شد
باور نداشت هیچکس اینقدر عاشقیم
باور نکردنی شد و باور خرافه شد
عشق آمد و زبان به تسلای ما گشود
باقی حرف ها همه حرف اضافه شد
| #سیده_تکتم_حسینی |
@deli_ism ♥
تنها نه منافتاده ام در چنگ چنگیزت
غارتگر دلهاست چشم فتنه انگیزت...
چیزی به جز آوارگی در سرنوشتش نیست
برگی کهافتاده است در دستان پاییزت
زیر و بم تاریخ را بی ساز می رقصم
شعر دَری می خوانم از لحنِ دل انگیزت
تا پر شود خاک تو از آوازه ی شعرم
شوری به پا کندر من از طرف غزل خیزت
وسعت بده جغرافیای واژه هایم را
از ماهتاب قونیه تا شمس تبریزت
در گوش من امشب بخوان از رستم زالت
با من بگو از خسروانی های پرویزت..
یک بار شیرین می شوم یک بار تهمینه
چشم انتظار رخشم و دلتنگ شبدیزت
از عشق تو هرگز مرا راه گریزی نیست
من بلخم و افتاده ام در چنگ چنگیزت...
| #سیده_تکتم_حسینی |
@deli_ism ♥