چشمش اگرچه مثل غزلهای ناب بود
چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود
معجون "جنگ" و "صلح" و "سکوت"
و "غرور" و "غم"
بانوی نسل سومی انقلاب بود
مغرور بود، کار به امثال من نداشت
محجوب بود - گرچه کمی بد حجاب بود!
با چشم می شنید، صدایم سکوت بود
با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود
کابوس من ندیدن او بود و دیدنش
آنقدر خوب بود که انگار خواب بود
| #محمدمهدی_سیار |
@deli_ism ♥
از پریشانی اش پشیمان نیست
دل شیدای ما از آن دل هاست!
| #محمدمهدی_سیار |
@deli_ism ♥
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
من به قد قامت یاران نرسیدم ای کاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
آه مادر! مگر از من گناهی سر زد
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم
طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم
سیب سرخی سر نیزه است دعا کن من هم
این چنین کال نمانم به شهادت برسم
| #محمدمهدی_سیار |
@deli_ism ♥
جا مانده ام در این شب یلدا بدون تو
راهم نمیدهند به فردا بدون تو
"دل" میکشم فقط به سر انگشت یخ زده
بر شیشه پر از مهِ دنیا بدون تو
دردی ست بیشکایت و مرگی ست بیشکوه
این زنده ماندنِ منِ تنها بدون تو
حسرت گدازِ یک نفس راحتم که آه...
قسمت نبود با تو و حاشا بدون تو!
حق داشتی ندیده بگیری تو هم مرا
دنیای من نداشت تماشا بدون تو
زار و نَزار میگذرد روزگار من
تقویم روزهای مبادا... بدون تو...
| #محمدمهدی_سیار |
@deli_ism ♥