با خاطری آزرده از دنیای شاعرها
کوچیدهام از هجمهی چشمان عابرها
من خستهام از فکرهای بستهی اینان
آزردهام از حرفهای این معاصرها
اینجا به حکم دین قلمها را قلم کردند
تا کیش ما این است، ای قربانِ کافرها!
درشعرِ خود زندانیام،چیزی شبیه سعد*
در شهرِ خود آوارهام، مثل مسافرها
اما دخیلم همچنان بر آستان عشق
بر موج اشکِ خود رها، مانند زائرها
این شعر تلخ است و همینجا حبس شد، دیگر
آسودهام از وعدههای پوچ ناشرها
وقتی برای من،برای عشق، جا تنگ است
باید بشویم نام خود از خیلِ خاطرها...
| #مریم_مقدم |
@deli_ism ♥