eitaa logo
دل نخواهی
826 دنبال‌کننده
466 عکس
83 ویدیو
2 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل برف۲🌨🌨❄️❄️🌩🌩 بنویس پشت سر هم...،بنویس از پشت سر برف ابری پراکنده درشهر،ببری سراسیمه دربرف بنویس باخط تیره،شعری سپید وکبودین ازلولی لاقبا-ابر-،از کولی دربدر -برف-! شاعرتر از این دقایق دیگر کجا می توان یافت بر میز صبحانه کودک،وقتی بگوید پدر!برف! در گرگ ومیش سحرگاه،در برف ریزان بیندیش همسایه ات راشب پیش،کرده ست خونین جگر برف این برف،حرف کمی نیست،دیوار همسایه کوتاه ست یاللعجب می نشیند بر بام او بیشتر برف دل می سپارد به جاده،مردی که پای پیاده.. می خواند امشب اگر سیل...،فردا بیاید اگر برف خم می شود خسته اما،دلواپس کوله بار ست تا می کشد بی ترحم،شلاق بر کوله بر برف درحسرت اسکناسی،سر می گذاردبه صحرا درداعلامات سرخی،خوابیده درپشت هربرف باشور کردی بخوانید ازغربت کوله برها وقتی به خون می نشیند،بریال اسب کهربرف
۲۰دی سالروز شهادت میرزا تقی‌خان امیرکبیر بوده است. مرد بزرگی که در صدارت بی‌نظیر بود. روحش شاد و یادش همیشه بر تاریخ مانا و ماندگار باد.
دل نخواهی
به نام خداوند جان و خرد 📝غزل باران قلم به دست،که یارب نوشت درباران خوشاورق ورق اردیبهشت درباران کدام دست،خدایاگشوده وقت سحر تمام پنجره های بهشت درباران خوشامعاشقه ی ابرهاازآن بالا میان خطبه ی اردیبهشت درباران فرشتگان کدامین سپیده دم ناگاه نوشته اندمراسرنوشت درباران به کارگاه ازل،دست نقشبند انگار غبارطینت ما راسرشت درباران خوش است زمزمه ی شامگاه درویشان به خانقاه وبه دیروکنشت درباران هزارنقش کشیدی وداده ای برباد مزن مزن عبث این قدر،خشت درباران! بیابه مزرعه برگرد،صبح زود،پدر! بیاکه اول کارست وکشت درباران! شیراز
. . عصر، عصرِ عاشوراست، راویِ معاصر کو؟ جوهرِ فرات این جاست، صاحبِ جواهر کو؟ قمریانِ خونین بال، از مدینه برگشتند چند فرسخ آن سوتر، قریه‌ی مجاور کو؟ گریه‌های پیری را در غبار می‌بویم جاده‌جاده می‌پرسم، جایِ پایِ جابر کو؟ رویِ خیزران‌ها خون، از تلاوتِ سَرهاست شیخ را از این مقتل، زخمه بر مَنابِر کو؟ وقتِ رجعتی سرخ‌ست، سبزهای عالَم را هجرتی‌ست دیگرگون، شاعرِ مهاجر کو؟ در قمارِ بوسفیان‌، شعله بر مسلمانی‌ست غیرِ آتش از گورِ این بنی مقامر کو؟ شبروانِ کوفی را، سنگ‌ها بر آیینه‌ست ناظرانِ شامی را درکِ این مناظر کو؟ کاخِ سبز را دیدی؟ مجلسِ یزید آن جاست روضه‌خوان چه می‌پرسی، شمرِ عصرِ حاضر کو؟ آخرِ سفرنامه، کربلای چندم بود؟ فصلِ لاله عباسی، در غروب آخر کو؟ . . ۱۴۰۱/۷/۱۷
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم @golchine_sher
🇮🇷 💚 محفلی مخصوص و عزیز ♦️ جهت دریافت لینک عضویت ؛ نام و نام خانوادگی خود و چند نمونه شعر یا دلنوشته ادبی تان را به آی‌دی زیر ارسال کنید. ╰┈⫸ @hoora_aa ╰┈⫸ @hoora_aa ╰┈⫸ @hoora_aa 🇮🇷 و بودن ؛ مزیت گروه ماست🌹 •••─✾࿐༅🌸༅࿐✾─•••
به نام خالق طراوت محض 🔷غزل گنجشک ها بادی می آشوبد انگار رویای گنجشک ها را حس می کنم جور دیگر غوغای گنجشک ها را صبح ست صبحی دگرگون با خود بیندیش و بشنو ازسنجد وبیدمجنون آوای گنجشک ها را حس می کنم آسمان را باخود صمیمی ترازپیش دل می سپارم دوباره سرنای گنجشک ها را از لای در ناگهانی گنجشککی سر بر آورد بنگر بر این شعر حتی امضای گنجشک ها را بالای سیم دکل ها هر صبح مست نسیمند بنگر بر آن برج ها نیز جا پای گنجشک ها را آب از سرچشمه گل بود، گنجشک ها مرده دیدم این کوه دیگر ندارد گنجای گنجشک ها را تیرو کمان کی می افتد از دست همسایه ی من کاش آفتابی ببینم فردای گنجشک ها را
با تمام بغض با تمام بغض ، یک شب پشت در می بینی ام در به رویم می گشایی ، شعله ور می بینی ام در نگاهم خوب میفهمی شکوه ایل را بعد از این چاووش بر اسب کهر می بینی ام مقصدم آن سوتر از کوه است ، می دانی چرا با تفنگ برنو این ارث پدر می بینی ام خوب می دانی از این دشت سترون خسته ام چون غزال وحشی کوه و کمر می بینی ام گرگ باران دیده ای شاعر به گوشم گفته ای گرگ و میش صبح ، همپای خطر می بینی ام خسته ام از شهر ، حتی از درختانی که نیست تک درختی نیمه جان پای تبر می بینی ام پلک بر هم میزنم ، آیینه تر می بینمت پلک بر هم میزنی ، آشفته تر می بینی ام شیهۀ اسبم می آشوبد سکوت ایل را ایلیاتی تمام از هر نظر می بینی ام 12/02/1389 - بوشهر محمد حسین انصاری نژاد
این باغ... بر قامتِ باغِ تو اگر تیشه می‌آید صد سروِ جوان باز از این ریشه می‌آید دیده‌ست سیاووش تو را دشنه به پهلو سیمرغ سراسیمه بر این بیشه می‌آید ای چله‌نشینان خدا! گوش به چاووش شب‌خوانیِ این باغ پس از تیشه می‌آید می‌بینم از این پنجره آن تیغ به کف را در پای تَرَک‌خورده‌ترین شیشه می‌آید این زمزمۀ خونِ چهل سالگیِ توست این برگ و بَر از سرخیِ اندیشه می‌آید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🔴🔴🔴 پیج شاعر،نویسنده،پژوهشگر و منتقد ادبی، محمدحسین انصاری نژاد، به ایتا پیوست. . شعرها، یادداشت‌ها و دغدغه‌های شاعر . کانال با عنوان (( دل‌نخواهی )) در پیام‌رسان ایتا . ⬅️به کانال بپیوندید➡️ . لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
دل نخواهی
🔴🔴🔴 پیج شاعر،نویسنده،پژوهشگر و منتقد ادبی، محمدحسین انصاری نژاد، به ایتا پیوست. . شعرها، یادداشت‌ها
| شورِ فرات | . . بر سرِ نِی آمده‌ست، ماه به لیل‌البرات جامه‌دَران از حجاز، تشنه‌ی شورِ فرات ماه به خیزابِ خون، همنفسِ خیزران زخمه‌ی خونینِ اوست، بر جگرِ کائنات باز به دستانِ شمر، برقِ امان‌نامه است غیرتِ عباسی است، یکسره شرطِ نجات نِعم حُسینی اَمیر، نِعم حُسینی اَمیر از شکرستانِ کیست، این همه شهد و نبات؟ " اسلم ترکی" هنوز، گرمِ سر افشانی‌ است از نفَسش شعله‌ای‌ست، پرده‌ی کُرد و بیات گفت از این عرصه "جون"، جان ببَرد مُرده است سوخته‌ام تا مگر، پَر بزنم پیشِ پات شارحِ اوصافِ او، نیست به جز مصطفی مانده مَلَک تا دهد، شرحِ کدامین صفات قافله‌ی سر به نِی، آمده‌اید از کجا؟ ای شبِ گیسویتان، شرحِ دعایِ سمات خوانده به منبر سَنان، خطبه‌ی فقه‌الجهاد مانده به منبر شُریح، دست به شرح‌الصلات حرمله‌ها در پِی‌اند، دست به تیر و کمان زنده همین کُشتگان، جمله جهان در ممات جز که از این جاده نیست، راه به عین‌الیقین خاکِ شهیدانِ اوست، معنیِ عین‌الحیات . .