eitaa logo
بیدهای بی‌مجنون / انصاری‌نژاد
964 دنبال‌کننده
521 عکس
97 ویدیو
4 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد . گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
| زمزمه‌ای تشنه | . . غرق در زمزمه‌ای تشنه به زمزم نرسیدم سعی در هروله کردم به محرّم نرسیدم ای رسولانِ عطش نوش! کجای عرفاتید تشنه تا تعزیه گردانیِ آدم نرسیدم نم‌نم اشک مرا بُرد به ظهرِ عطش اما مَشک بر دوش چو از علقمه نم‌نم نرسیدم می گذشت از شب کوفی به شهادت کسی اما من به گَردِ نَفسَش قدر مسلّم نرسیدم سر زد از مشرقِ نِی زلفِ پریشانِ مسیحا وقتِ پرپر شدن سوره‌ی مریم نرسیدم در دلم می‌شکند کوه از ادراکِ ابوالفضل پایِ آن کوه اگر با کمرِ خَم نرسیدم گفت بر نیزه کسی جامه‌دَران حُکمِ خدا را دست در شرح هزار آیه‌ی محکم نرسیدم گفتم از صبحِ حرم پل بزنم سمتِ محرّم در خودم ریختم اما به حَرَم هم نرسیدم سیب‌ها سرخ رسیدند در آن فصلِ تماشا سیبِ کالم به شهادت نرسیدم نرسیدم . . ۱۴۰۲/۵/۵ شیراز . آدرس کانال در پیارسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
| وضعیت نارنجی باغ | 🛑واکنشی به کتک خوردن بانویی در نارنجستان قوام شیراز . . شطرنجی نشان دهید با اسفنج‌های خونین نارنجستانِ قوام را و با چکه‌چکه‌ی ابرهای کبود تکه‌تکه درختان باغ را در باد شطرنجی نشان دهید بازوان ورم کرده‌ی باغ را و شتکِ خون را بر گونه‌های غنچه‌های هراسان تا مبادا تکثیر شود بال‌بالِ کفترانِ حرم در شبیخونِ پیاپیِ کفتارها شطرنجی نشان دهید زمین خوردنِ بانویی را در های‌وهوی شغالی گر در زیرِ لگدهایِ وحشیِ گرگ ناگاه نارنجی شد وضعیتِ باغ شطرنجی نشان دهید ساعتِ فاجعه در نارنج‌زار را انگار در گُل‌های ساعتی باغ بمب کار گذاشته بودند اما کسی نشنید یک سرِسوزن نبود انگار در مترسکان سبیلوی لَم داده بر مبلِ راحتی شطرنجی نشان دهید این آدینه‌ی بعد از شام غریبان زینب را هنوز قافله‌ی نیزه‌دارها چهل منزل فاصله دارند تا دروازه‌ی ساعت شام... و جشن خلیفه‌ی بوزینه باز حتی هنوز از کوفه رد نشده‌اند از بی‌شکوفه‌ترین باغستان‌های تاریخ چاووش حرمله ها را می‌بینی و شبح شبث‌ها را... در ازدحامِ مگس‌ها.. دارد زیاد می‌شود نوش‌نوش ابن زیادها شطرنجی نشان دهید صاعقه را در گیسوی گندمزارری مبادا بر آشوبد رویای ابن سعدها را شطرنجی نشان دهید زمانی که بانویی بر زمین افتاد در پیشِ چشم‌هایِ تماشا هر چند نارنجستان را بلندست دیوارِ حاشا اینجا شیرازست و از نارنجستان یک خیابان فاصله است تا چلچراغ‌های خونی شاهچراغ شطرنجی نشان دهید قیامِ گوهرشاد را در نارنجستان قوام و خونِ حمید الداغی را بر گُلدان‌هایِ شمعدانی و نارنجی بکشید گریه‌های باغ را شطرنجی نشان دهید خیمه‌های سوخته را در سُمکوبی بی‌شمار اسبان و هلهله‌ی وقیح شمر را در سیلی بر کودکان حرم و تاراجِ روسری‌ها شطرنجی نشان دهید صورتِ کریه شطرنج‌بازان شهر را در چشمِ پیادگان که مبادا شتکِ خونِ باغ به تریجِ قبایی بربخورد این آتش برمی‌خیزد از گورِ خاکستری‌ها به قولِ آن شاعر خسته فریاد کردن گناه است در شهر کاکُل زری‌ها . . ۱۴۰۲/۰۵/۱۱ . . آدرس کانال در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
12.mp3
زمان: حجم: 1.96M
| زمزمه‌ای تشنه | . ⬅️شاعر: . ⬅️گوینده: سرکار خانم الهام سنجابی شیرازی . آدرس کانال در پیارسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
از شبِ شیراز تا صبحِ نشابور آمدم با تبِ نارنج‌ها در باغِ انگور آمدم دست در دستِ شبانِ وادیِ ایمن به کوه محو در اِنّی‌انااللّه از شبِ طور آمدم با همین شورِ مُردَّف ابرها دف می‌زدند پابه‌پای ابرها با تار و تنبور آمدم تابِ مستوری ندیدم در پَریرویانِ عرش دور از چشمِ پریرویان مستور آمدم ناگهان در یک شبِ شعرِ خراسان گُم شدم بعد از آن چون آفتابِ صبح، مشهور آمدم در همین نزدیکی آتش چیدم از نارنج‌زار تا به میقاتت به قَدْرِ چلّه‌ای دور آمدم می‌زنم بر سینه سنگِ کافری دلتنگ را عذرم از این کافری‌ها بس که معذور آمدم رد شدم با عرشیان از سنگفرشِ آسمان چشم بر گلدسته‌ی نورٌعلیٰ‌نور آمدم . . ۱۴۰۰/۱۲/۲۳ مشهد الرضا
سر سنگین (به بعضی یاران که از جفاهایشان باید به دشمن پناه برد!) سنگ ها را وا کنید ای قوم، سر سنگین نباشید برکه ای سنگی به پیش ماه فروردین نباشید عادت دیرینه ی سنگ است راه رود بستن سنگ راه ما به حکم عادت دیرین نباشید خرج تان را چون جدا کردید یکسر روز میدان وقت تقسیم غنایم با خر و خورجین نباشید بگذرد این چله ی میقات هم ای قوم موسی غرق حیرت خیره بر گوساله ی زرین نباشید تیشه ای مانده است از عشق بیابانگرد در کوه تشنه ی خون در گذار چشمه ی شیرین نباشید کسر شأن شاهبازان است صیدی کمتر از شیر در شکار پشه ای با جرات شاهین نباشید دست تان همچون طناب دار هر دم بر گلویی ست سنگ قبر زندگان را سوره ی یاسین نباشید ای کلاغان خبرچین کر شوید از فالگوشی این قدر موی دماغ شاعری مسکین نباشید از وزش های خدا هر شب خبرهایی ست بر بام چشم بر معراج، از این نردبان پایین نباشید پیرهن بیش از برادرهای یوسف پاره کردید تشنه ی خون برادر کاش، بیش از این نباشید حرمت منبر شکشتید ای شیوخ از تلخ گویی در خم محراب با این ابروی پرچین نباشید سایه ی امن خدا را از سر مستان مگیرید با دعای باده نوشان مانع آمین نباشید کی شما را می سزد این دعوی همسنگری ها دشنه بر کف در شهادتگاه زین الدین نباشید 1399/10/05 شیراز
صبحِ ستاره سوختگانِ خدا بخیر این صبحِ شرحه‌شرحه بر اهلِ ولا بخیر خونِ موذن‌ست به گلدسته‌ای شهید با ضربِ خون، تلاوتِ حی علا بخیر مُهرِ مدینه است به سجاده‌ی شما برکوفه‌تان سپیده دمِ کربلا بخیر گل‌های ساعتی چه به شیپور می‌دمند؟ جز این صلا که ساعتِ صبحِ جزا بخیر آن تابش از نواحیِ باب‌الجواد بود این بارش از حوالیِ باب‌الرضا بخیر همسایگانِ تشنه‌یِ شَطِّ فرات را ذکر گلوی حضرتِ روحی فدا بخیر دستی به زلفِ شامِ غریبان کشیده‌اید تا بگذریم از شبِ چشمِ شما بخیر این بال‌بال نیمه‌شب از ربّنایِ کیست؟ این بال‌بال نیمه‌شب ربنا بخیر محمدحسین انصاری نژاد
گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار @robaiiyat_takbait