هدایت شده از گلچین شعر
مسافر از اتوبوس
پیاده شد:
"چه آسمان تمیزی!"
وامتداد خیابان غربت اورا برد
سهراب سپهری
______________
"قصیده ی مسافر"
رد شد از این کوچه شامگاه مسافر
پنجره ای دید رو به ماه مسافر
پنجره ای دید باز و دست تکان داد
بر افق سرخ شامگاه مسافر
با هیجان ایستاد محو در آن سو
داد به باد آن میان کلاه مسافر
گستره ای دید بر ستاره که می خواند
دست ببر در مدار ماه، مسافر
برده ای امشب به غرفه های فلک راه
زمزمه اش بود یا اله مسافر
این به فرا سو گشوده پنجره ی کیست ؟
ریخت فقط حیرت از نگاه مسافر
این جذبات کدام عارف شرقی است؟
چشم به فانوس خانقاه مسافر
کوچه ای ازآسمان برابر چشمش
کرد درنگی به شاهراه مسافر
بر سر هر کوچه ایستاده رسولی
برد به پیغمبری پناه مسافر
این منم آیا به عرش؟ پلک به هم زد
تا به خود آمد از اشتباه مسافر
دید همان جا گشوده پنجره تا دوست
دید و فرا رفت عذر خواه مسافر
دید گلستانه ای به چشم،دگرگون
چید از آن گونه گون گیاه مسافر
ارفت از آنجا صدای آب بنوشد
در گذر فیض گاه گاه مسافر
بر سر آن کوچه بود چشم به بالا
بر سر آن کوچه تاپگاه مسافر
پلک زد و دید پای بند زمین است
رفت پیاپی کشید آه مسافر
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
شهریست شلوغ با هیاهویی چند
بازار سیاه چشم و ابرویی چند
هر گوشهی این شهر، بساطی پهن است
ای عشق! دل شکسته کیلویی چند؟!
#جلیل_صفربیگی
#عضوکانال
@golchine_sher
کجایِ وسعتی از آفتاب گردانها
نشستهای به تماشای ما پریشانها؟!
کجای این شبِ مهتاب میزنی لبخند
به رویِ مزرعهی آفتاب گردانها
شهیدِ باغِ اشاراتِ چشمهای تواَند
که ماندهاند در اوصافشان غزلخوانها
تمامِ جاده چراغانیِ نفَسهایت
نشستهاند به پا بوسیات خيابانها
زمین قلمروِ گُلهای آفتابیِ توست
زمان پُر از هیجانِ شکوفه بارانها
دوباره دست تکان میدهی از آن سو ها
دوباره شورِ شگفتیست در نیستانها
کنارِ تپهی نرگس مسافری میخواند
خوشا هوایِ تو و جشن گُل به دامانها
درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگانِ پراکندهاند انسانها!
بهار میرسد از راه تازه مثلِ ظهور
خوشست فرصتِ گُل چيدن از فراوانها
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
@golchine_sher
دستمالی سفید در دستم ،آمدم سیبی ازحرم ببرم
چشم برشمع وشمعدانی ها ،یک بغل یاس -دست کم-ببرم
آمدم با مسافران حرم ،بتکانم تمام چشمم را
سیزده بندگریه بنویسم ،باخودم سوز محتشم ببرم
درمسیر رواق آیینه، دارم از دل غبارمی چینم
تا درین روضه بااجازه ی تان، ناگهان دست برقلم ببرم
ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجا به چرخ آمده ام
تا که درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم
دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند
اصلن اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم
درقمم یامدینه؟حیرانم،یاکه درمشهدم نمی دانم
مانده ام ای کریمه ای بانو! چه ازاین ساحت کَرم ببرم؟!
#محمد_حسين_انصارى_نژاد
#عضوکانال
#حضرت_معصومه_س
@golchine_sher
بهار مي رسد از راه تازه مثل ظهور
خوش است فرصت گل چيدن از فراوان ها
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
@robaiiyat_takbait
می شود شبخوانی ماه رجب را بشنوی
گریه ی گل های مست نیمه شب را بشنوی
پشت دیوار بلند تاک ها بنشین خموش
تا که ساقی نامه ی بنت العنب را بشنوی
مستی است و راستی یکباره مستان را مرام
مست باش و راست تا رمز طرب را بشنوی
واعظ شهر از رطب خوردن مگر افتاده است
باید از او حکمت ترک رطب را بشنوی!
نسبت ما چیست با آیینه؟جادارد اگر
گریه ی آیینه سازان حلب رابشنوی
مست باید در مفاتیح الجنان هم بنگری
تا در این ماه خدا، سر ادب را بشنوی
در سماع رنگ رنگ باغ باید بنگری
تا خروش العجب ثم العجب را بشنوی
پیش رویت باد می آشوبد این تقویم را
تا ورق گردانی ماه رجب را بشنوی
گوش کن بانگ شباهنگ است بین کاج ها
تا که از هر برگ، ذکری مستحب را بشنوی
پارسایی بوده رسم شاعران پارسی
شیشه در دست آ که تا شعر عرب را بشنوی
در فلق بنگر شکوه مسجد آدینه را
تا که از سجاده ها "فزت و رب" را بشنوی
صبح نخلستان پرست از گریه ی شط فرات
تا در آن شور شهیدی تشنه لب را بشنوی
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#رجبیه
@golchine_sher
کجایِ وسعتی از آفتاب گردانها
نشستهای به تماشای ما پریشانها؟!
کجای این شبِ مهتاب میزنی لبخند
به رویِ مزرعهی آفتاب گردانها
شهیدِ باغِ اشاراتِ چشمهای تواَند
که ماندهاند در اوصافشان غزلخوانها
تمامِ جاده چراغانیِ نفَسهایت
نشستهاند به پا بوسیات خيابانها
زمین قلمروِ گُلهای آفتابیِ توست
زمان پُر از هیجانِ شکوفه بارانها
دوباره دست تکان میدهی از آن سو ها
دوباره شورِ شگفتیست در نیستانها
کنارِ تپهی نرگس مسافری میخواند
خوشا هوایِ تو و جشن گُل به دامانها
درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگانِ پراکندهاند انسانها!
بهار میرسد از راه تازه مثلِ ظهور
خوشست فرصتِ گُل چيدن از فراوانها
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
@golchine_sher
Jamae-Mastan-E39.mp3
3.29M
کدام چله نشین است این چنین که منم
علم به دوش در این ظهر اربعین که منم
اویس،دست تکان می دهد بر اهل یمن
چهل عمود بیایید از یمین که منم
چهل عمود نرفتم که دست حرمله ای
کمان به دست فرود آمد از کمین که منم
ببین در آینه ی شط شکوه ساقی را
خدا که دست برآرد از آستین که منم
چهل عمود،شبی ازفرات رد شده ام
به روی دست،ورق های یاسمین که منم!
سکوت تشنه لبانیم ساقیا مددی
أَدِر، و ناوِلُني مثلَ ساتكين كه منم
امام خوانده تو را "نافذالبصیره" و بس
برآر دست ازآن چشمه ی یقین که منم
علم به دوش،شهیدان کیستند به دشت؟
به لاله پوش ترین قسمت زمین که منم
کجاست سوره ی یاسین سربریده به طف
به نیزه می شنوم شرح یا و سین که منم
میان معرکه "هل من معین"کیست به دشت؟
به نیزه ،شعشعه ی ماه بی معین که منم
نشسته جلوه ی ثاراللهی به پیرهنش
نشسته نقش هوالله برنگین که منم
خموش رد شدی از خیمه گاه سوخته ای
شکسته بشنو از این تار بی طنین که منم
کنار علقمه ساعت به وقت مرثیه است
در این قصیده ببین داغ بر جبین که منم
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#صدا_محمدجواد_الهی_پور
@golchine_sher