🟢#حدیث_مهدوی
✍امام صادق علیه السلام فرمودند:
هنگامی عذاب و سختی بر بنی اسرائیل طولانی شد، در پیشگاه الهی دست به دعا برداشتند و چهل روز ضجه و گریه داشتند تا اینکه خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود تا آن ها را از دست فرعون نجات دهند و با این کارشان خدا از ۱۷۰ سال باقیمانده غیبت صرف نظر فرمود.
بعد امام می فرمایند: همچنین اگر شما (شیعیان) چنین کنید، خدای تعالی حتماً فرج ما را خواهد رساند[قبل از رسیدن به انتهایش] و اگر این کار را نکنید امر ظهور به انتهایش موکول خواهد شد.
📚بحار الأنوارج۵۲ص۱۳۱
@delneveshte_hadis110
دنیا محل گذره_۲۰۲۱_۱۰_۰۱_۲۰_۳۸_۲۳_۰۹۴.mp3
4.84M
•°🌱
دنیامحلگذرهولیازروضههانه
دنیامحلگذرهازتووکربلاتنه
#پیشنهاد_دانلود
رزق شبانه✨
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت130
بعداز ظهر به خانه که رفتم با خوشحالی خبر را به مادر گفتم عکسالعمل خاصی نشان نداد. چند دقیقه بعد هم صدف آمد. کمی خرید کرده بود. به مادر گفت که تقریبا چیدمان خانهی جدیدشان تمام شده. قرار بود آخر هفتهی دیگر سر خانه و زندگیشان بروند. البته بعد از این که یک سفر زیارتی رفتند. صدف وقتی خبر برنده شدن در مناقصه را شنید لبخند زورکی زد و تبریک گفت. یک تبریک خشک و خالی. کمی در چهرهاش دقت کردم انگار لاغرتر شده بود. کمی هم به نظرم آمد که استرس دارد.
پرسیدم:
–صدف حالت خوبه؟
احساس کردم از سوالم استرسش بیشتر شد.
–آره، چطور مگه؟
–هیچی، به نظرم ناراحت امدی.
دوباره همان لبخند مصنوعیاش را تحویلم داد.
–نه بابا، اتفاقا الان قراره امیرمحسن بیاد بریم خرید، خیلی هم خوشحالم.
به اتاقم رفتم. کمی جمع و جورش کردم. روی تختم نشستم. دلم میخواست خوشحالیام را با کسی تقسیم کند. بی هدف دوباره لباس پوشیدم و از خانه بیرون زدم. صدف را ندیدم حتما با امیرمحسن بیرون رفته بود.
همان طور در خیابان قدم میزدم و از دیدن برگهای رنگارنگ لذت میبردم که چشمم به یک گلفروشی افتاد. چطور است برای خودم گل بخرم. کسی که برای من گل نمیخرد حداقل خودم خودم را تحویل بگیرم. چند شاخه گل رز نباتی برداشتم و دادم تا گل فروش بپیچد. بعد که از مغازه بیرون آمدم تصمیم گرفتم یک مانتو و دامن پاییزه هم برای خودم بخرم. پاساژ سر چهار راه همیشه از این جور مدلها میآورد. از پلههای پاساژ که بالا رفتم صدف و امیرمحسن را دیدم که تقریبا روبروی من ولی در انتهای پاساژ روی نیمکت نشستهاند. امیرمحسن چیزی به صدف میگفت، انگار حرفهایش سرزنش بار بود چون با حرص دستهایش را هم تکان میداد. صدف هم سر به زیر حرفی نمیزد و فقط گوش میکرد.
نگران شدم. امیرمحسن همیشه خیلی آرام بود اصلا ندیده بودم اینطور با کسی حرف بزند.
خیلی با احتیاط طوری که مرا نبینند به قسمت پشتشان رفتم. تقریبا پشت به صدف روی صندلی نشستم. چون دو ردیف صندلی پشت به هم گذاشته بودند. دسته گل را هم طوری روی صورتم گرفتم که دیده نشوم.
صدای امیرمحسن را شنیدم که میگفت:
–تو اگه از اول همه چیز رو میگفتی من خوشحالتر میشدم. این که میخواستی بعد از عروسیمون بگی خیلی ناراحت کنندس. بدتر از اون اینه که یکی دیگه امد این حرف رو بهم گفت کاش از خودت میشنیدم. اصلا نیازی به پنهون کاری نبود. اگر میگم این ازدواج اشتباهه برای اینه که تو یه جورایی انگار مجبور شدی...
صدف حرفش را برید.
–امیرمحسن به کی قسم بخورم باور کنی؟ من واقعا به خاطر خودت، به خاطر حرفهات خواستم باهات ازدواج کنم. من بهت علاقه دارم. باور کن این موضوع رو چندین بار خواستم بهت بگم ولی ترسیدم یه وقت من رو نخوای. از وقتی اون نامرد تهدیدم میکنه دیگه تصمیمم جدی شد برای این که بهت بگم. همون روز که اون بهت گفت خودم امده بودم رستوران که همه چیز رو بهت بگم. اون یه زمانی محرمم بود ما فقط یه محرمیت دوماهه داشتیم، به یک ماه نرسید که فهمیدم مرد زندگی نیست و ولش کردم. نمیخوام حالا بگم چه کارهایی که نمیکرد. اصلا نونی که درمیاورد حلال نبود. نمیخوام بگم من آدم مذهبی هستم. ولی دیگه این چیزا برام مهمه، وقتی هم اعتراض میکردم بهم میتوپید. میگفت همه دارن مملکت رو میخورن یه ذره به جایی برنمیخوره.
حرفها و رفتاراش رو نتونستم تحمل کنم.
💐💐💐💐💐💐💐
💕join ➣ @God_Online 💕
#اربعین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
✨﷽✨
❒پیر مرد دانایی به نوه اش گفت : فرزندم تا حالا دانسته ای که بهشت مجانی است و دوزخ را باید با پول خرید
❒نوه اش گفت : پدربزرگ چگونه بهشت مجانی است اما دوزخ رو باید با پول خرید ؟؟؟؟ پیرمرد گفت؟؟؟
❒پسرم نماز و روزه و کارهای نیک ، بابتشان هیچ پولی پرداخت نمیکنی و بهشت مجانی به دست می آید ؛ اما شراب و زنا و قمار و ربا بابتشان پول پرداخت میکنی پس جهنم را باید با پول خرید
✨قضاوت با شما؛: کدام بهتر است؛
♥️•☜بهشت ؟؟ ((مجانی ))
♥️•☜جهنم ؟؟ ((پولی))
#کانال_دلنوشته_حدیث
@delneveshte_hadis110
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🏴
صَـلَ اللهُ عـَلـیکَ یـا صـاحـبَ الـزَّمـان (عج)
آخـریـن بـاقـیـمـانـده از نـسـل حـسـیـن (ع)..
هـسـتـی کـنـارِ مـا و چـشـمِ دیـدارت نـیـسـت ..
#اربعین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحهچهلیکم
امروز شنبه بيست و ششم ذى الحجّه است.
ما ديشب را در اين منزلگاه كه "شَراف" نام دارد مانديم و اكنون قصد حركت داريم. بيش از سه منزل ديگر تا كوفه نمانده است.
اين جا آب فراوان است و درختان سرسبزاند. امام دستور مى دهد تا يارانش مشك ها را پر كنند و آب زياد بردارند.
اين همه آب را براى چه مى خواهيم؟ كاروان حركت مى كند. آفتاب بالا آمده است و خورشيد بى رحمانه مى تابد.
آفتاب و بيابانى خشك و بى آب. هيچ جنبنده اى در اين بيابان به چشم نمى آيد. كاروان آرام آرام به راه خود ادامه مى دهد. يك ساعت تا نماز ظهر باقى مانده است.
الله اكبر!
اين صداى يكى از ياران امام است كه سكوت را شكسته است. همه نگاه ها به سوى او خيره مى شود. امام از او مى پرسد:
ــ چرا الله اكبر گفتى؟
ــ نخلستان! آنجا نخلستانى است.
او با اشاره دست آن طرف را نشان مى دهد. راست مى گويد، يك سياهى به چشم مى آيد. آيا به نزديكى هاى كوفه رسيده ايم؟ يكى از ياران امام كه اهل كوفه است به امام مى گويد:
ــ من بارها اين مسير را پيموده ام و اين جا را مثل كف دست مى شناسم. اين اطراف نخلستانى نيست.
ــ پس اين سياهى چيست؟
ــ اين لشكر بزرگى از سربازان است.125
ــ آيا در اين اطراف پناهگاهى هست تا به آنجا برويم و منزل كنيم؟
ــ پناهگاه براى چه؟
ــ به گمانم اين لشكر به جنگ ما آمده است. ما بايد به جايى برويم كه دشمن نتواند از پشت سر به ما حمله كند.
ــ به سوى "ذو حُسَم" برويم. آنجا كوهى هست كه مى توانيم كنار آن منزل كنيم. در اين صورت، دشمن ديگر نمى تواند از پشت سر به ما حمله كند. اگر كمى به سمت چپ برويم به آنجا مى رسيم.
كاروان به طرف ذو حُسَم تغيير مسير مى دهد و شتابان به پيش مى رود.
نگاه كن! آن سياهى ها هم تغيير مسير مى دهند. آنها به دنبال ما مى آيند.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#نهمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔔 مراقب رفاقت های فضای مجازی باش
#حديث
💝 اميرالمومنين حضرت علی علیه السلام فرمودند
💠 هرگز به دوستی با كسی كه او را خوب نشناخته ای رغبت مكن
📚ميزان الحكمه ج ٦ص ٢٠٩
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 سفارش علامه حسنزاده آملی به فرزندش در مورد "رفتار با همسر و فرزندان"
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
#ما_خودمان_عامل_شر_هستیم
🌸آیتالله العظمی بهجت:
❗️خداوند
❗️❗️ما را از شر
❗️❗️❗️خودمان حفظ کند.
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدای مداح ۱۲
مداحی شهید حاج مجید سیب سرخی در مدح مولا علی (ع) در دوران دفاع مقدس
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
Misaq-Payambar&ImamHasan1392[02].mp3
6.21M
▪️لحظات آخرعمر شریف رسول خدا و جملات امیرالمومنین هنگام غسل پیامبر اکرم (ص) (روضه)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 ویژهرحلت #پیامبر_اکرم (ص)
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
.
◾️ امام علے ؏ ؛
خداوند انسانى بهتر از محمّد
صلى الله عليه و آله نيافريدھ است...
#الکافے ۴۴۰/۱ 🥀
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
به تو دل خوش کردم_۲۰۲۱_۱۰_۰۴_۱۸_۵۸_۱۰_۹۷۴.mp3
12.77M
حسین میگہ حسن..
زینب میگہ حسن💔
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
کانال عشاق الحسین.mp3
12.77M
🎼دلخوشی...مگه دنیا چی داره بجزدلشکستن....
🎙کربلایی سیدرضا نریمانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
🏴💠🏴
@Aksneveshteheitaa
🏴💠🏴
♦️♦️♦️
♦️آیـــت الله حـــق شناس:
♦️توصیه می کردنـــد که ترکـــ گناه را با ترک کـردن گناهان زبـــان آغاز کنید و ابتدا با ترک مطلق غیـبت کــردن🔴
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
همه جا روشن شد و از دور درخشید مهتاب!
نکند آمدهای؟ بیخبرم!
برخیزم!
نکند آمدهای منتظَرم؟!
من منتظِرم!!
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
#دلنوشته
#صاحبنا 🌱
تسبیحم را بر میدارم
یک به یک دانه های عقیق از زیر انگشتانم رد میشود.
میشمارم
۱.ندارمت
۲.ندارمت
۳.ندارمت.......
و
۱۰۰.نخواستمت...
نه به یقین من نخواستمت...
فارق از حالت گفتیم
اگر خدا بخواهد می آید
مگر دعای من هم اثر دارد؟!
وای بر قلبم و
سالهای عمری که بی امامم گذشت...
که یقیناً هدر شد و
سیاه شد .
اینبار
تسبیحم را برمیدارم
میخوانمت
به عظمتت میخوانمت...
۱.میخواهمت
۲.میخواهمت
۳.میخواهمت
و
۱۰۰.یقین دارم که تو می آیی...
فدایِ سالهای اضطرار و تنهایی تو
فدایِ سالهای انتظار تو
برایِ منِ سیاه دل و غافل تو منتظر ماندی حضرت صاحب دلم...
فدایِ غربتت...
#اينبار_تو_ندبه_كن_كه_ما_برگرديم
اللّٰهُم عجل لِولیک الفَرج...
@delneveshte_hadis110
#دلنوشته
شَـرمنده مـُولا..
عـادَت کـردم هـَر وقَـت
دیگـہ کـارے نداشـتم یاد شُـما بیـوفتَم
الان کجـایے گـل نرگـس?!!
شـاید در سـجده اے?!!
شـاید در حـال گریہ?!!!
شـاید در بین الحـرمین قـدم میزنے?!!!
شـاید در کـویرے و بیـابانے!!!
جـایے هِق هِق گـریہ هایتـ بلـند شده
قـربونت بِرم
پرونده اعمـالمو بزار زمین
مال مَن از اول تا اخَرش گریَس↯
آخہ بہ چہ اٌمـیدے هر
دوشَـنبہ و پنجشَـنبہ مُرورش میکـنے↻
چـیزے ندارم✖
لِلهً خودمَم از کارام خَستَم➣
شـرمندَم ولے خیلے دوسِتـــ دارَم خدایے
دلِتـــــ اومد دُعامون کن بلکہ آدم شیــم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@delneveshte_hadis110
#اصحاب_المهدی
#حدیث_روز✍
نبی مکرم اسلام (ص) میفرمایند:
«لاَ تَسَبُّوا الدَّهرِ، فَاِنَّ اللهَ هُوَ الدَّهر»
زمانه را ناسزا نگویید که خدا، در زمانه است.
بدین معنا که خداوند گردانندهی زمانه است و به اعتقاد برخی «دَهر»، یکی از اسماءالحسنیِ خداوند است و کسی که میگوید: تف بر زمانه! «لعنت بر این دنیا»، حتی اگر مؤمن هم باشد و به نشانِ بیزاری و نفرت از دنیا بگوید، غیرمستقیم، خدا را مورد مؤاخذه قرار داده است.
پس انسان باید بسیار مراقب باشد، چنین جملاتی بر زبان نیاورد.
#نهجالفصاحه
@delneveshte_hadis110
امام زمانیم:
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت131
صدف ادامهداد:
–اون از نظر اخلاقی هم بیقید و بند بود. اولین بار که میخواست من رو به دوستا و آشناهاش معرفی کنه دعوای بدی بینمون شد. اون میخواست منم مثل خواهرش تو اون مهمونی لباس بپوشم، ولی من مخالفت کردم و همین باعث شد کمکم اختلافهامون بالا بگیره. توی همون مدت یک ماه چندتا مهمونی رفتیم که من چندتاش رو وسطش پاشدم امدم. چون واقعا یاد طویله و حیوونها افتادم که تو هم میلولن. زندگیشون فقط مهمونی دادن و مهمونی گرفتن بود. عجیبتر از خودش خانوادش بودن. خواهرش یه سگ داشت. براش تولد گرفته بود کلی پسر و دختر دعوت کرده بود، فکر کن کیک رو گذاشته بودن جلوی سگه میگفتن شمعهاش رو فوت کنه. بعد سگه شمعها رو لیست زد. اونا کلی کیف کردن و خندیدن. بعد اون کیک رو هم بریدن خوردن. وقتی خواهرش سهم کیک من رو جلوم گرفت همین که به کیک نگاه کردم یه تار مو دیدم که خیلی شبیهه موی سگش بود. همونجا روی کیک بالا آوردم. خواهرش گفته بود من از قصد اون کار رو کردم. من از سگها بدم نمیاد ولی نمیتونم قبول کنم تو خونم باشن.
امیر محسن خندید و گفت:
–یعنی تو خودت قبلا مهمونی نمیرفتی؟
–معلومه که میرفتم، اما نه اینجوری، توی مهمونیهای اونا حس بدی بهم دست میداد وقتی بهش از حسم میگفتم میگفت عادت میکنی یه بار یه دختری رو بهم نشون داد گفت دوست خواهرمه، اونم اولش مثل تو ادا درمیاورد ولی ببین الان چقدر متجدد شده. وقتی دختر رو دیدم دیگه همه چی بینمون تموم شد. از همون روز دیگه باهاش کات کردم.
امیرمحسن پرسید:
–مگه دختره چطور بود؟
صدف با ناراحتی گفت:
–هیچی، فقط زیادی های کلاس بود.
امیرمحسن اون الان از روی لج بازی میخواد زندگی من رو به هم بریزه، چون اون موقع همیشه با کاراش مخالف بودم.
گفته بود اگر باهاش ازدواج نکنم نمیزاره با کس دیگهایی زندگی کنم.
از حرفهایی که شنیدم شوکه شدم. احساس کردم گوشهایم اشتباه میشنوند. ولی این صدای خود صدف بود. مگر میشود، یعنی صدف قبلا نامزد داشته؟ پس چطور من خبر نداشتم. چرا به من هیچوقت چیزی نگفته بود؟ من رو باش که فکر میکردم از همه چیز صدف خبر دارم. امیر محسن گفت:
–یعنی بدون تحقیق جواب مثبت دادی؟ پدرت که کلی از ما زیرو رو کشید.
–پدرم وقتی ماشین مدل بالا و تیپ و حرف زدنشون رو دید خام شد. پدرها فکر میکنن خوشبختی یعنی پول. من وقتی باهاش بهم زدم، اولین کسی که مخالفت کرد پدرم بود. اصرار میکرد که باهاش زندگی کنم. فقط به خاطر این که پول داشت. وقتی شما امدید خواستگاری من به پدرم گفتم قضیهی نامزدیم رو به تو گفتم. برای همین کسی حرفش رو پیش نکشید.
بینشان سکوت شد تا این که امیرمحسن پرسید:
–دوسش داشتی؟
سوالش حالم را بدتر کرد. باید از آنجا میرفتم اصلا من چرا به حرفهایشان گوش میکنم. همین که تصمیم به بلند شدن گرفتم. حرفی که از صدف شنیدم توان را از پاهایم گرفت.
–آره، بعد از مکث کوتاهی ادامه داد:
–برای همین بهش جواب مثبت دادم. یه دوست داشتن احمقانه و سطحی، ما هیچیمون به هم نمیخورد.
امیرمحسن گفت:
–اون گفت که عاشقته. گفت چون تو رو تهدید کرده از ترس خواستی زود ازدواج کنی و اصلا هم برات مهم نبوده که طرفت کی هست.
صدف با صدای لرزانی گفت:
–دروغ گفته، عشق هم باید بین دو نفر سنخیت داشته باشه، اصلا باید هر دونفر یک جور عشق رو معنی کنن وگرنه عاقبتش میشن مثل من. اون اینجوری گفته که تو رو عصبی کنه. البته تهدید که میکرد ولی اصلا برام مهم نبود، چون میدونستم ترسوتر از این حرفهاست. اون فقط فکر خودش بود حتی یک بار هم به خاطر من کاری نکرد مگر با جیغ و دعوا.
امیر محسن گفت:
–خب تو به خاطر اون چیکار کردی که میگی اون به خاطر تو هیچ کاری نکرده؟
صدف گفت:
–اون میخواست من مثل گاو زندگی کنم، چرا باید یه عمر به سبک اونا زندگی میکردم. من تا آخر عمرم خودم رو سرزنش میکنم که چرا نتونستم اون موقع جلوی احساساتم رو بگیرم. اصلا تصورم از عشق اشتباه بود.
امیرمحسن پرسید:
–اونوقت الان از عشق تصورت چیه؟
صدف آهی کشید و گفت:
–عشق یعنی هم مسیر بودن. یعنی هر دو طرف باید یه هدف از زندگی داشته باشن. باید مقصدشون یکی باشه، البته منظورم هدف ظاهری نیست در باطن باید یکی باشن. اینجوری روز به روز عشقشون بیشترم میشه. بعد اشکش را پاک کرد و ادامه داد:
#ادامهدارد...
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
💕join ➣ @God_Online 💕
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>