eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
مردم مكّه همه در تعجّب اند كه چرا امام با اين عجله، مكّه را ترك مى كند؟ چرا او در اين شهر نمى ماند؟ در اين جا كه هيچ خطرى او را تهديد نمى كند. اين جا حرم امن الهى است. اگر امام تصميم به رفتن دارد چرا صبر نمى كند تا اعمال حج تمام شود. در آن صورت گروه زيادى از حاجيان همراه او خواهند رفت. در حال حاضر، براى مردم بسيار سخت است كه اعمال حج را رها كنند و همراه امام حسين(ع) بروند. هر مسلمانى در هر جاى دنيا، آرزو دارد روز عرفه در صحراى عرفات باشد. اين سؤال ها ذهن مردم را به خود مشغول كرده است. هيچ كس خبر ندارد كه يزيد چه نقشه شومى كشيده است. او مى خواهد امام حسين(ع) را در حال احرام و كنار خانه خدا به قتل برساند. هيچ كس باور نمى كند كه جان امام در اين سرزمين در خطر باشد. آخر تا به حال سابقه نداشته است كه حرمت خانه خدا شكسته شود. از زمان هاى قديم تاكنون، مردم به خانه خدا احترام گذاشته اند و حتّى در زمان جاهليّت نيز، هيچ كس جرأت نداشته است كسى را كنار خانه خدا به قتل برساند، امّا يزيد كه پايه هاى حكومت خود را متزلزل مى بيند تصميم گرفته است تا حرمت خانه خدا را بشكند و امام حسين(ع) را در اين حرم امن به قتل برساند. امام حسين(ع) طواف وداع انجام مى دهد. مستحب است هر كس كه از مكّه خارج مى شود، طواف وداع انجام دهد. آيا موافقى ما هم همراه آن حضرت طواف وداع انجام دهيم؟ اشك در چشمان ياران امام حسين(ع) حلقه زده است. آيا قسمت خواهد شد بار ديگر خانه خدا را ببينند؟ آيا بار ديگر، دور اين خانه طواف خواهند كرد؟ يك نفر رو به امام مى كند و مى گويد: "اى حسين! كبوترى از كبوتران حرم باش". همه خيال مى كنند كه اگر امام در مكّه بماند در امن و امان خواهد بود. همان طور كه كبوتران حرم در امن و امان هستند، ولى امام مى فرمايد: "دوست ندارم به خاطر من حرمت اين خانه شكسته شود". آرى، اين جا شهر خدا و حرم خداست و امام نمى خواهد حرمت خانه خدا شكسته شود. يزيد مى خواهد بعد از كشتن امام حسين(ع)، با تبليغات زياد در ذهن مردم جا بيندازد كه اين حسين بود كه حريم خانه خدا را براى اوّلين بار شكست. كافى است كه ابتدا درگيرى ساختگى بين مأموران حكومتى و ياران امام ايجاد كنند. به گونه اى كه تعدادى از مأموران كشته شوند و بعد از آن، امام به وسيله مأموران به قتل برسد و در ذهن مردم اين گونه جا بيفتد كه ابتدا ياران امام با هواداران يزيد درگير شده و در اين درگيرى آنها از خود دفاع كرده اند و در اين كشمكش امام حسين(ع) نيز، كشته شده است. اكنون يزيد مى خواهد كه هم حسين(ع) را به قتل برساند و هم او را به عنوان اوّلين كسى كه در مكّه خون كسى را ريخته است، معرّفى كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
13_۲۰۲۱_۰۹_۰۳_۱۲_۰۷_۲۴_۴۲۰.mp3
5.74M
•°🌱 ‌‌ بدم المظلوم بدم العطشان بدم العریان خدا قسمت کن بتونم باشم اربعین امسال 🎙 کربلایی سید مهدی میر داماد @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🔴 آيا پزشک محرم است؟ 🔰 متأسفانه این فرهنگ غلط جا افتاده که پزشکان محرم هستند. ✍محرميت فقط از سه راه امكان دارد: ◀️ نسبت فاميلی: پدر، مادر، فرزند، برادر، خواهر ... ◀️ رضاع: شير دادن به بچه ای غير از فرزند خود با شرایط خاص ◀️ مصاهره: از طريق ازدواج به طور کلى با وجود پزشکِ هم جنس، رجوع به پزشک غیر همجنس در صورتى که مستلزم لمس یا نظرِ حرام باشد، جایز نیست. سوال: آیا معاینه افراد غیر بیمار براى کنترل سلامتى آن ها، توسط پزشک نامحرم جایز است؟ جواب: اگر ضرورت نباشد، جایز نیست. در مسأله مورد بحث، اگر نجات جان و یا درمان بیمار متوقف بر نظر و یا لمس پزشک نامحرم شد، او باید تنها به مقداری که لازم است و نه بیشتر، بیمار نامحرم خود را نگاه و یا لمس نماید و بیشتر از آن مقدار برای هر دو گناه محسوب می شود. @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
✍آیت الله العظمی بهجت(ره): صلوات را به ‌عنوان دعایی مستجاب برای ذواتِ مقدس چهارده معصوم علیهم‌ السلام که واسطۀ نزول فیوضات الهی ‌اند ، می ‌دانستند و آن را بزرگ ‌تر و مهم ‌تر از دعاهای شخصی برمی ‌شمردند، لذا می ‌فرمود ترک صلوات و دعا کردن به دعاهای شخصی ، مانند رها کردن سرچشمه و به دنبال جوی آب و یا حوض گشتن است، زیرا وقتی برای وسعت مقام و درجه واسطه فیض دعا می ‌شود ، دعاهای شخصی هم در آن گنجانده شده است. 📚در محضر بهجت @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
!! 🍃آیت الله بهجت ره: اگر بی تفاوت باشیم وبرای رفع گرفتاری ها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم ،آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود. 📗 در محضر بهجت ج1ص97 @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🔴 حق گوش ✍ امام سجاد علیه السلام: اما حق گوش بر تو آن است که: منزه و پاک کنی از این که راهی به سوی قلب تو باشد، مگر برای شنیدن مطالب خوب و مفیدی که در قلب تو خیری ایجاد نماید. یا آن که سبب کسب خُلق نیکی گردد؛ زیرا گوش دروازه سخن به سوی قلب است و موجب انتقال انواع و اقسام معانی به قلب می باشد با تمام خوبی ها یا بدی هایی که در آن وجود دارد. 👂و قوت و قدرتی نیست مگر قوت و قدرت پروردگار. 📚 رساله حقوق امام سجاد علیه السلام @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🌹💖🦋 حرفای یه دل تنگ بی گمان روزی خواهی آمد. این را از ردپای به جای مانده ات در پس کوچه های تنهایی دریافته ام. دلنگران بودم از نیامدنت، آخر جز تو کسی نیست که بتوان جان را فدایش کرد. می آیی و می دانم که همه دلتنگی ها را خواهی کشت، همه غربت هارا، حتما تمام غریبه ها قوم و خویشت خواهند شد، بدا به حال من که به غریبه ها هم غریبه ام. می دانم در روز ظهورت هم در کوچه ما باران خواهد آمد، آخر آسمان هم می خواهد در آب و جاروی پیش از عید حضورت سهیم باشد.خدا کند که آن روز هم مثل دیروز و امروز خواب نمانم. آخر آقا جان زنگ ساعتم مدتیست که زنگ زده مثل زنگ خیلی های دیگر... جانم به فدایت این روزها مردم همه به دنبال غریبه ای می گردند که بگوید من منجی شما هستم و من به دنبال آشنایی. خوب می دانم که تو از هر آشنایی ، آشناتری.آشنا با دردو تنهایی، آشنا با تاریکی بیابان، آشنا با سردی زمستان ، آشنا با ما... ما که بی تو در روشنایی هم کوریم و در تابستان سرمازده ، غافلیم از زیبایی پاییزو دلخوش به زیبایی بهار. ما که بی تو گاهی عاشقیم و گاهی معشوق، گاهی بت و گاهی بت پرست ، ما که بی تو یادمان رفته تورا . ما که بی تو هیچ چیز نیستیم. یادگار یاس و زاده نرجس ، چشمانم به راه است و به زیر پایت، زودتر بیا.   @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
بعضےوقتاخداروفراموش‌میکنے میرےسمت‌بندھ‌خدا🚶🏿‍♂.. بعدفکر‌میکنےاین‌بندھ‌خداچقدر خوبہ‌چقدرفکر‌میکنےهمیشہ‌هست گاهےازنمازخدامیزنےمیرسےبہ‌بندھ )))'! بعدیهو‌همون‌بنده‌خدا‌تنهات‌میزاره... الان‌نہ‌خدارودارےنہ‌بندھ‌خدا ولےنہ‌رفیق‌خداخیلےمهربون‌ترازاین حرفاست‌هست‌فقط‌میخواست بهت‌بگہ‌دیدےرفت‌!؟دیدےبندھ خدامثل‌خدانیست‌ازخدات‌زدےرفتے سرا‌‌غ‌بندھ‌فکرکردےهمیشہ‌هست!! دیدےکه‌رفت‌ولےمن‌هستم🙂 @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام_زمانی_ها_ان_شاءالله_فرج_امضا_میشه 2.mp3
5.62M
•°🌱 ان شاءالله فرج امضا ميشه اين آقا منجي دنيا ميشه شبتون حسینی 🖤🌟✨🌙🖤
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهـــی به نام تو که بی نیازترین تنهایی... با تکیه بر لطف و مهربانی ات روزمان را آغاز می کنیم: سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💖🌹🏴🏴🇮🇷🇮🇷🇮🇷
نفسم سخت می‌آمد! قلب من را بردی، که کمی صیقل بدهی! قلب من را بده آقا، به خودم! می‌خواهم بتپد قلب سیاهم، به تمّنای ظهورت! من منتظرم!! @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🕰 –نه بابا، این حرفها همش پوششه، برای این که اگر زیر نظره پای تو هم گیر باشه، البته اون الان خوب میدونه که زیر نظره پس اگر می‌خوای به درد سر نیوفتی جوابش رو نده، اصلا هر شماره ناشناسی بهت زنگ زد فعلا جواب نده تا ببینیم چیکار می‌کنیم. پرسیدم:–حتی اگر شماره داخلی بود؟ مکثی کرد و گفت: –فعلا جواب نده، چون ممکنه آشنایی اینجا داشته باشه و از روی لج‌بازی بخواد از طریق اون تو رو اذیت کنه. –شما چطوری متوجه شدید؟ –من خیلی وقته می‌دونم. از همون بار اول که تعقیبش کردم و جلوی در خونه‌ی شما ماشینم رو پارک کرده بودم، یادته؟ با لبخند سرش را به طرفم چرخاند و ادامه داد: –اولین برخوردمون. اون روز اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم یه روز با هم همکار بشیم. اون روز یکی از بدترین روزهای زندگیم بود. البته به قول حنیف روزها مشکلی ندارن اشکال خود ماییم. بلند شد و دستهایش را در پشتش گره زد و به دیوار تکیه داد و دنباله‌ی حرفش را گرفت. –یکی از همون روزا برادرم بهم زنگ زد و گفت که برم یه جایی و ببینم یه موسسه‌ایی وجود خارجی داره یانه. وقتی آدرس رو داد بهش گفتم پری‌ناز همینجا کار می‌کنه، اگر بخواد می‌تونم از اون کمک بگیرم. از همونجا حنیف حدسیاتش رو برام توضیح داد و گفت حواسم به اطرافم باشه. با تعجب پرسیدم: –برادرتون اون سر دنیا چطور متوجه این موسسه شده بودن؟ –خیلی اتفاقی، از طریق یکی از کسایی که به محل کارش امده بوده و براش از فعالینهای اون موسسه تعریف کرده. یه کسی که همونجا با هم آشنا شده بودن و قبلا یه چند ماهی تو ایران به عنوان روان شناس تو این موسسه کار می‌کرده.ولی چون اونها بهش دیکته می‌کردن که در راستای چیزی که اونا میخوان مشاوره بده آبشون تو یه جوب نمیره و روان شناسه اونجا رو ترک میکنه، وقتی حنیف حرفهاش رو می‌شنوه اول باورش نمیشه، میگه توی ایران مگه میشه تو روز روشن اینقدر راحت با آینده‌ی یه سری دختر جوان بازی کنن و به فساد بکشوننشون. وقتی کم‌کم مطمئن میشه و تحقیق و بررسی بیشتری انجام میده، البته خیلی زیر پوستی و نامحسوس، متوجه‌ی خیلی چیزها میشه و از طریق یکی از دوستهاش تو ایران به پلیس خبر داده میشه، تازه بعد از اون معلوم میشه که اصلا این موسسه زیر نظر سازمان اطلاعاته و کارشون خیلی بدتر از این حرفهاس. دارن یه سری وطن فروش تربیت میکنن که در مواقع ضروری بریزنشون تو خیابون. با اضطراب گفتم:–احتمالا پری‌ناز نمی‌دونسته و برای کار وارد اونجا شده و ... حرفم را برید. –آره اولش نمی‌دونسته ولی بعد که فهمیده خودش به میل خودش خواسته ادامه بده، من متوجه میشدم که روز به روز رفتارش تغییر میکنه و بدتر میشه، وقتایی که با هم بودیم انگار همش دنبال یه بهونه بود که همه چیز رو ببره زیر سوال، با گرون شدن هر چیزی یا به بن بست خوردن تو هر کاری همش غر میزد و می‌گفت اینجا هیچ کس به فکر مردم نیست، اینجا هیچ کس پیشرفتی نمیکنه و خلاصه از این مدل حرفها و سیاه نماییها، فقط می‌کوبید و حرف از رفتن از اینجا میزد. حرفهاش خیلی عجیب شده بود. –آخه چرا؟ شروع به بالا رفتن از پله‌ها کرد. –به خاطر پول، همون چیزی که همیشه سرش دعوا داشتیم. اولین و آخرین اولویت زندگیش پول بود. درضمن این اواخر خیلی از موسسه حرف میزد، خیلی تحت تاثیر افکار اونا بود. یه جورایی حرفهای اونا انگار براش تقدس پیدا کرده بود. اگر کسی برخلاف اون حرفها می‌گفت متهم به بیسوادی و عقب موندگی میشد.به جلوی در که رسید برگشت. –صبر کن الان سوئچ رو میارم می‌رسونمت. از جایم بلند شدم. –نه، ممنون خودم میرم. کمی مکث کرد و به صورتم زل زد. –پس بیا بالا یه شربتی چیزی بخور برو. فکر کنم فشارت افتاده. دامنم را تکاندم و گفتم:–نه، ممنون، خوبم. همین که راه افتادم که بروم. نوچی کرد و گفت:–من مامانت نیستما ناهار نیاری چیزی بهت نگم. از تنبلی هم خوشم نمیاد. با اون یه لقمه ناهاری که تو خوردی و این رنگ پریده فکر نکنم تا سر خیابون برسی. زود بیا بالا. فکر کردم کلی مورچه روی گونه‌هایم رژه میروند. نگاهم را زیر انداختم. –آخه الان بیام بالا، خانم ولدی میخواد سوال پیچم کنه، من که حالم خوبه، ولی چون شما میگید میرم از همین جاها یه چیزی میخرم میخورم بعد میرم خونه. –مطمئن باشم؟ جرات نکردم سرم را بالا بگیرم. احساس کردم اگر نگاهش کنم همانجا قالب تهی خواهم کرد. سرم را تکان دادم و فوری خداحافظی کردم و پله‌ها را به سرعت پایین آمدم.کلید را داخل قفل انداختم و وارد خانه شدم. آنقدر سروصدا بود که کسی متوجه‌ی آمدن من نشد.آریا در حال باد کردن بادکنک بود. آنقدر بادش کرد که با صدای بلندی ترکید و یک لحظه سکوت شد. همه یکدیگر را نگاه کردند. صدف با دیدن من گفت:–عه، اُسوا امد. مادر گفت:–چه پاقدمی! 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
💠هيچ عبادتى به اندازه نماز تبليغات ندارد ✍در هر شبانه‏ روز پنج نماز واجب داريم و در هر نمازى سفارش به اذان و اقامه شده است. در اين دو نداى آسمانى جمعاً: بيست مرتبه‏ «حىّ على الصلوة» بيست مرتبه‏ «حىّ على الفلاح» بيست مرتبه‏ «حىّ على خيرالعمل» و ده مرتبه‏ «قد قامت الصّلوة» مى ‏گوئيم. با توجّه به اينكه مراد از «فلاح» و «خيرالعمل» در اذان همان نماز است، هر مسلمانى در هر شبانه روز هفتاد مرتبه با كلمه «حىّ» و «قد قامت» به خود و ديگران، تلقين شتاب به سوى نماز مى‏ كند و براى انجام هيچ عبادتى اين همه هياهو و تشويق وارد نشده است. به خصوص كه سفارش شده اذان را بلند بگوئيد و با صداى زيبا بگوئيد. 📚حجت الاسلام قرائتى @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🔴 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌟بخشی از زيباييهاي وقايع کربلا: 🔴زيباترين خواهش يک زن { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش} 🔴زيبا ترين بازگشت { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)} 🔴زيباترين وفا داري { نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام) } 🔴زيبا ترين جنگ { نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن} 🔴زيبا ترين واکنش { پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن} 🔴زيبا ترين پاسخ {احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)} 🔴زيبا ترين هديه {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)} 🔴زيبا ترين نماز { نماز ظهر عاشورا در زير باران تير} 🔴زيبا ترين جانثاري { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو } 🔴زيبا ترين سخنراني { سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم } 🔴از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم ا‌للّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
📚متنى بسيار زيبا و خواندنى دیشب خواب دیدم که مرده بودم ... روز اول یه فرشته اومد بم گفت: چی میخوای؟ بهش گفتم:آب گفت برو بالای اون تپه آب بخور ... وقتی رفتم دیدم یه چشمه بزرگی بود، دل سیر آب خوردم روزسوم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟ بازم گفتم: آب ... گفت برو بالا اون تپه آب بخور ... درحالی ک چشمه کوچکترشده بود،دل سیر آب خوردم ..... روز هفتم، همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟؟ بازم گفتم آب .. گفت برو بالا اون تپه ... درحالی که چشمه کوچک وکوچکتر شده بود..آب خوردم.... بعد چهلم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟ ... با عطش فراوان گفتم : آب ... گفت برو بالا اون تپه ... درکمال تعجب دیدم قطراتی مدام در حال ریزش هستند ...برگشتم و به فرشته گفتم : چرا اینطوری شده؟؟؟... گفت : روز اول ، همه دوستات ، فامیلات ، عشقت و مادرت برات اشک ریختند ، روز سوم فقط عشقت ، رفیقات و مادرت برات اشک ریختن ... روزهفتم فقط عشقت و مادرت برات اشک ریختن ولی روز چهلم فقط این مادرت بود که برات اشک میریخت و همین قطرات همیشه پاپرجاست... وقتی بیدار شدم پای مادرمو بوسیدم وفهمیدم عشق فقط مادر است وبس سلامتی همه مادرا🌹 @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
او كيست كه چنين سراسيمه به سوى امام مى آيد؟ به گمانم يكى از پسر عموى هاى امام حسين(ع) است كه خبردار شده امام مى خواهد به سوى كوفه برود. او خدمت امام مى رسد و سلام كرده و مى گويد: "اى حسين! به من خبر رسيده كه تصميم دارى به سوى كوفه بروى، امّا من خيلى نگرانم. زيرا هنوز نماينده يزيد در آن شهر حكومت مى كند و يزيد پول هاى بيت المال را در اختيار دارد و مردم هم كه بنده پول هستند. من مى ترسم آنها مردم را با پول فريب بدهند و همان هايى كه به تو وعده يارى داده اند، به خاطر پول به جنگ با تو بيايند". وقتى سخن او تمام مى شود امام مى گويد: "خدا به تو جزاى خير دهد. مى دانم كه تو از روى دلسوزى سخن مى گويى، امّا من بايد به اين سفر بروم". هيچ كس خبر ندارد كه يزيد چه نقشه اى براى كشتن امام حسين(ع) كشيده است. براى همين، همه دلسوزان، امام را از ترك مكّه نهى مى كنند. ولى امام مى داند كه در مكّه هم در امان نيست. پس صلاح در اين است كه به سوى كوفه حركت كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از 🌷دلنوشته و حدیث🌷
او كيست كه چنين سراسيمه به سوى امام مى آيد؟ به گمانم يكى از پسر عموى هاى امام حسين(ع) است كه خبردار شده امام مى خواهد به سوى كوفه برود. او خدمت امام مى رسد و سلام كرده و مى گويد: "اى حسين! به من خبر رسيده كه تصميم دارى به سوى كوفه بروى، امّا من خيلى نگرانم. زيرا هنوز نماينده يزيد در آن شهر حكومت مى كند و يزيد پول هاى بيت المال را در اختيار دارد و مردم هم كه بنده پول هستند. من مى ترسم آنها مردم را با پول فريب بدهند و همان هايى كه به تو وعده يارى داده اند، به خاطر پول به جنگ با تو بيايند". وقتى سخن او تمام مى شود امام مى گويد: "خدا به تو جزاى خير دهد. مى دانم كه تو از روى دلسوزى سخن مى گويى، امّا من بايد به اين سفر بروم". هيچ كس خبر ندارد كه يزيد چه نقشه اى براى كشتن امام حسين(ع) كشيده است. براى همين، همه دلسوزان، امام را از ترك مكّه نهى مى كنند. ولى امام مى داند كه در مكّه هم در امان نيست. پس صلاح در اين است كه به سوى كوفه حركت كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
میزنی؟ قدری تأمّل کن ببین افتاده‌ام...! زجر.. بدجوری در این صحرا کمین افتاده‌ام ضربه‌ای با پا زدی و سینه‌ام تنگ آمده... یک نظر کن بی‌حیا..آخر زمین افتاده‌ام صبر کن تا که نَفَس تازه کنم.. بعداً بزن زیرِ پاهایت ببین مثلِ نگین افتاده‌ام دست بر معجر نزن بدجور نفرین می‌کنم رحم کن نامرد..! من که دل غمین افتاده‌ام 🏴 @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
آقا ببخش اگر دلتان را شکسته ام💔 از من بریده ای که صدایم نمی کنی😔 🕗 💔 ‌ @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>