eitaa logo
کانال رسمی دلنوشته شهید دهقان
217 دنبال‌کننده
991 عکس
215 ویدیو
4 فایل
#دلنوشته‌برای‌شهید‌ #نحوه‌آشنایی‌شماباشهید‌ #داستان‌تحول‌شما‌به‌واسطه‌شهید #عنایات‌شهیددهقان 📩ارسال آثاربه: @vesal_h213 ♻️تبادل: @shahid_m_dehghan صفحه اینستاگرام: Inastagram.com/hoseinvesali
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 📩2⃣ چند وقتی بود که خیلی اتفاقات عجیب و غریبی برایم پیش می آمد و دائم مشکلاتی باعث می شد که بی تاب شوم و ناراحتی کنم. شبی خواب شهید بزرگوار را دیدم که اتفاقا همان شب خیلی حال خوشی نداشتم؛ خواب دیدم ایشان یک قران به من هدیه دادن و آن را بازکردن و به من را نشان دادن. خیلی کنجکاو شدم که چرا چنین خوابی دیدم، که بعد سه شب دوباره همان خواب را دیدم. برایم خیلی مهم شد که بدانم چرا شهید بزرگوار به من قران هدیه کردن. با مادر شهید خانم طوسی بزرگوار در میان گذاشتم. پاسخ ایشان این گونه بود.👇 «من هر روز سوره ی حشر را تلاوت می کنم شهید محمدرضا هم این را خوب می دانست.» از آن روز به بعد تصمیم گرفتم هر روز سوره ی حشر را تلاوت کنم و نیز آن را هدیه به شهیدان بزرگوار کشورم و شهید محمدرضا دهقان می کنم. 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋8⃣ سلام داستان آشنایی من با شهید محمد رضا دهقان 🌱 بعد از یک تحول عجیب و بعد از اون اتفاقی که یهویی پیش اومد و حتی قابل گفتن هم نیست ، و با خوابی که یکی از شب های ماه رمضان همون روزا مامانم دید همه چی تغییر کرد ...... شدم یک ادم دیگه...... اون معجزه شاید اون روزا سخت بوم برام ولی همیشه دعا میکنم کاش اگه قراره آدمی خوب بشه از همین اتفاقات بد بیفته براش ولی مثل مال من حل بشه ان شاء الله بعد از تحولم هنوز مشکلاتی داشتم ....ولی نه در حد قبل .... ی روز که خونه مامان بزرگم بودم عمم یک کتاب خریده بود منم که علاقه زیادی به کتاب داشتم برداشتم و شروع کردم به خوندن خیلی قشنگ بود و نتونستم ولش کنم و اون کتاب یادت باشه خاطرات شهید حمید سیاهکالی 🌱بود چند روزی پیشم بود و مخخوندم تا به اخراش رسیدم و و با پایانش خیلی متحول شدم و واقعا تاثیر زیادی روم گزاشت 🕊 یک ماهی بود که اسباب کشی کرده بودیم و رفتیم ی شهر دیگه.... یک روز که رفتیم گردش و کار خاصی نداشتیم ناگهان به دلم افتاد بریم تخت فولاد( یکی از بزرگ ترین و معروف ترین و قدیمی ترین مکان هایی هست که انسان ها و عالم های خیلی بزرگی توش خاک هستن در استان اصفهان ) و بقیه هم قبول کردن و رفتیم اونجا اول رفتیم مقبره بانوامین ( یکی از عالمه های خیلی بزرگ هستن ) بعد از اونجا رفتیم گلزار شهدا یکم با بانو امین فاصله داشت و با ماشین رفتیم رسیدیم و پیاده شدیم جای خیلی قشنگی بود ✨ وارد شدیم ... کنار مامان بابام و داداشم وارد شدم از ورودی که میرفتیم جلو ی خانمی از دور میومدن برخلاف ما نگاهم به دستشون افتاد کتاب سلام بر ابراهیم دستشون بود سرمو سمت بابام بردم و گفتم بابا یادت باشه کتاب سلام بر ابراهیم ۲ رو بخریم حرفم که تموم شد سرمو که بالا آوردم دیدم که اون خانم نزدیک ما شده بودن سرشون پایین بود نزدیک شدن و وقتی رسیدن به ما دستشو ناگهان اوردن جلو و کتاب رو سمتم گرفتن منم بدون هیچ حرفی دستمو بردم جلو و گرفتم و گفتم ممنون خیلی شوکه شده بودم رفتیم زیارت شهدا و بعدش رفتیم کتاب فروشی و چندتا کتاب مذهبی شهدایی خوب خریدم از اون شب برای بار دوم کتاب سلام بر ابراهیم رو خوندم چون بار اول فقط برای رفع تکلیف خوندمش و اولین رفاقتم با آقا ابراهیم شروع شد🌱 چند ماهی گذشت مشکلاتی برام پیش اومده بود و خستم کرده بود لبه پرتگاه گناه بودم چند دفعه ائمه دستمو گرفتن ولی واقعا خسته شده بودم مثل هر هفته پنجشنبه رفتیم خونه مامان بزرگم وارد اتاق شدم و وسایلم رو گزاشتم رو میز ناگهان چشمم به کتابی که رو میز بود افتاد ی پسر جوون بود با چشم هایی که انگار توی همون نگاه اول دلموشهدایی‌کرد کتاب رو برداشتم نوشته بود یک روز بعد از حیرانی 🕊شهید محمدرضا دهقان حالم عجیب بود به دختر خالم گفتم میشه این کتاب رو ببرم؟ گفت آره برا خودت اوردمش و از اونجا تحولم شروع شد 🌱 تنها کتاب و اولین کتابی که انقدر باهاش گریه کرده بودم همین کتاب شد خیلی روم تاثیر گزاشت لحظات شهادت داداش اصلا حال خودمو نمیفهمیدم یعد از تموم شدن کتاب ، کتاب داداش محمد رضا هم رفت پیش کتاب اقاابراهیم بالا سرم و هر شب و صبح با نگاه و سلام به اونا شروع و تموم میشد چند هفته بعدش وارد روبیکا شدم توی یکی از لایو های کانال شهید بابک نوری گفتم که میتونم از شهید حججی لایو بزارم و از اون به بعد شدم ادمین کانال شهید نوری روز به روز متحول تر و به قول شهدایی از این دنیا بیشتر دل میکنم و عاشق و مرید شهدا میشدم چند وقت بعدش ادمین کانال رسمی شهید دهقان توی روبیکا شدم و خادم داداش محمد رضا شدم 💐 همه چی به سرعت میگذشت و من مدیون مهربونی خدا ☘ ائمه و نگاه شهدا بودم چند ماه بعد رفتیم تهران و گفتم میخوام برم چیذر من که دقیق سال قبلش با اصرار به پدرم میخواستم برم کنسرت ی خواننده و همیشه آرزوی عکس گرفتم با اون رو داشتم حالا دیگه اون چیزا مهم نبود برام من بالاتر رو میدیدم قبلا نگاهش دنیایی بود الان دیگه دلمو شهدا برده بودم 🌼 و ازشون ممنونم برا همه چی رفتیم چیذر وقتی بین شهدا دنبال داداش محمد رضا میگشتم قلبم تند تند میزد اصن نمیدونستم باید چیکار کنم چشمم یهویی به عکس قشنگ بالاسرش افتاد لبخندش انگار داشت نگام میکرد قلیم تند میزد رفتم جلو سلام داداش محمد رضا 🥀 و این شد اولین دیدار ✨ از اون روز همه زندگیم تغییر کرد و هر روز با شهدا و رفقای جدیدی آشنا میشدم و لایق خادمی شهدا میشدم ....... امیدوارم رنگ و بوی شهدا به دل وقلب هممون باشه و نگاه شهدا از زندگی هیچ کس برداشته نشه التماس دعا التماس دعای شهادت اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بهم 🔰 •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 📩3⃣ حالم آشوب بود ... دیگــر به هر دری میزدم انگار نه انگار ک صدای بشنوم! چاه انقدر عمیق بود که هیچ اَحدی صدایم را نمیشنید ... آشفته بودم ... خجالت زده بودم از خدای خودم ... صدای مولایم را میشنیدم ... _راه ظهورم را بستی ... دیگــر نای ادامه دادن نداشتــم... وناگهان رسید ... روزی که امدی سـراغــم ... من دوباره متــولد شـدم ... شــرمنده شــدم... شـرمنده کسی که از همسن و سالای خودم بــود ... و برای دفاع از حــریم الله به جبهه مقاومت پیوست ... این بود مردانگــی ... مردانگــی از جنــس کرار ... و حــالا نوبت من اســت که زینبی وار بودن خودم را نشان دهــم ...😔 در هر لحظه ،ثانیه،ساعت،ماه و....کنـارم بــودی💜 پشتیبانم بــودی ... برادری کــردی .... خوشبحــالت که سـر سـفــر اباعبدالله الحسین (ع)نشسته ایی ...😭 شفاعتمـان کــن برادر...💜 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 📩3⃣ حالم آشوب بود ... دیگــر به هر دری میزدم انگار نه انگار ک صدای بشنوم! چاه انقدر عمیق بود که هیچ اَحدی صدایم را نمیشنید ... آشفته بودم ... خجالت زده بودم از خدای خودم ... صدای مولایم را میشنیدم ... _راه ظهورم را بستی ... دیگــر نای ادامه دادن نداشتــم... وناگهان رسید ... روزی که امدی سـراغــم ... من دوباره متــولد شـدم ... شــرمنده شــدم... شـرمنده کسی که از همسن و سالای خودم بــود ... و برای دفاع از حــریم الله به جبهه مقاومت پیوست ... این بود مردانگــی ... مردانگــی از جنــس کرار ... و حــالا نوبت من اســت که زینبی وار بودن خودم را نشان دهــم ...😔 در هر لحظه ،ثانیه،ساعت،ماه و....کنـارم بــودی💜 پشتیبانم بــودی ... برادری کــردی .... خوشبحــالت که سـر سـفــر اباعبدالله الحسین (ع)نشسته ایی ...😭 شفاعتمـان کــن برادر...💜 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋9⃣ نحوه آشنایی من با شهید دهقان برمیگرده به دو سال پیش... اون روزی که برای اولین بار مستند این شهید از شبکه ی دو پخش شد... قبل از این شناخت من از ایشون فقط در حد اسم بود اما الان.... دوران راهنمایی من هم مثل بعضی از دخترا شل حجاب بودم خودم هم در این راستا تلاش میکردم چون الگوی من بازیگرایی بودن که از نظر پوشش درست نبودن و همچنین بعضی از همکلاسیام که باهاشون دوست بودم... اول دبیرستان رفتم راهیان نور... بااینکه درک زیادی نداشتم اما به خاطر علاقه ای که داشتم(ناگفته نمونه که قبلش بابام اصلا از راهیان نور خوششون نمیومد اما گویا شهدا دعوتم کردن... چیزی که اون موقع میگفتن و من خیلی درکش نمیکردم اما الان...) بعد از راهیان نور با اولین شهدایی که آشنا شدم شهید ابراهیم هادی و محمدرضا تورجی زاده بود... هرچند که باهاشون حرف میزدم و جواب میگرفتم اما انگار خیلی ازشون دور بودم... من از اون روز به بعد عاشق شهدا بودم اما اون شهیدی که بخوام به عنوان داداشم باشه .... گذشت و گذشت تا این که یک روز خیلی اتفاقی راهنمای الکترونیکی شبکه ی دو رو نگاه کردم و اون روز مستند از آسمان گفت و گو با خونواده ی شهید دهقان بود خیییییلی پاش گریه کردم دلم شکست! بعد از اون به گفتم من داداش بزرگتر ندارم تو بیا جای داداش بزرگترم باش ..... که خب خداروشکر همه چیز اون جوری که میخواستم پیش رفت. الان هم هرموقع میرم حرم امام رضا براش زیارت امین الله میخونم و خیلی کارهای دیگه...! دیگه کلا که الان مثل یک داداش بزرگتر هوامو داره حتی یه جاهایی هم احساس میکنم که از دستم ناراحته!☺️ 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 💛1⃣ می‌خواهم برای سلامتی و فرج شما دعا کنم، اما، گفته‌اند گناهان مانع استجابت دعاست و من سرتا پا غرق در گناهم😔 و نیز گفته‌اند راه هیچ وقت بسته نیست، و اگر حر هم که باشی، و رو در روی امام زمانت هم بایستی، می‌توانی برگردی تا امام زمانت دستت را بگیرد و توبه‌ات را قبول کند، و این دلم را روشن می‌کند 🌹 یا صاحب الزمان! به شما پناه می‌آورم، از خودم، از نفسم و از شدت گناهام، و به درگاه خدا توبه می‌کنم، از عصیانم، از این که دل شما را شکستم و از بدی‌هایم، 😔 یا صاحب الزمان! حر نیستم، اما، راه را بر شما که نبسته‌ام! و شما تنها پناهگاه امن من هستید! مرا بپذیرید! یا صاحب الزمان!💔✋ 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor ••┈••┈••┈••ꕥ•💠•ꕥ••┈••┈••┈•• @Delneveshte_shahid_dehghan ••┈••┈••┈••ꕥ•💠•ꕥ••┈••┈••┈••
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 📩4⃣ تاهستم به دنبالتان میایم تا عشقتان هدایتم کند...هروقت مادرم را دیدید سلامم را برسانید و بگویید«امیرحسین»توی سیم خاردار نفس گیر کرده بیا کمکش کن وگرنه همونجا تلف میشه و دیگه برای شما نمیتونه فایده ای داشته باشه... اللهم الحقنی بالشهداء 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 📩5⃣ دلنوشته برای او برای کسی که می تواند هر کسی باشد رفیق آسمانی، برادر یا بهتر بگویم برادر آسمانی« محمدرضا دهقان امیری». امروز بی شک باید به خودم تبریک بگویم برای داشتنت برای بودنی که تمامی ندارد همیشه بمان تا با بودنت به خدا برسم که شاید اینطور شود نه پرواز بلدم نه بال و پرش را دارم دامهای دنیای اسیرم کرده ولی من می خواهم اسیر نگاه تو شب و بس... اولین روزی که تو را به عنوان یک برادر انتخاب کردم با خودم گفتم آیا این قضیه ماندگار است ماندگار تا... همیشه شنیده بودم رفیق شهید شهید می کند اما وقتی به گناه های چند وقت پیش فکر می کنم با اینکه احساس کردم ازم ناراحت شدی دوستیتو باهام قطع نکردی و هنوز کمک می‌کنیم و دارم فکر می کنم دوستی با شما خوشبختیه. ولی با تمام این گناه ها و کثیفه ها هنوز تنهام نداشتیم حق دوستی را ادا کردیم و کاش از یاد بگیرم همه چیز را و شهادت و از خدا می خوام مثل خودت باشم ازت می خوام همونجور که آقا رسول«شهید رسول خلیلی» برای شهادت از کمکت کرد منم کمک کنی تا لایق شهادت باشم 💔😔 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 📩6⃣ دل نوشته ای از من به شهید: ...گاهی دیوانه وار دلتنگ صحبتم....همان گونه که تو فقط تو منتظر شنیدن هستی..... بطلب حضرت ماه اسمانِ شب های دلتنگی! بطلب حرف نگفته زیاد است و حوصله های دل اندک... 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 😇1⃣ بِسْم اللّٰه الرَحـمٰن الرَحیـم سلام به عزیزای دل مهدۍ"عج" ان شاءالله حال دلتون خوب باشه🦋 امشب لیاقت اینو پیدا کردم که بیام راجع به رفیق شهیدم و ماجرای تحولم بگم. میدونین من یه جوارایی میانه بودم...نه اونقدر خوب بودم که خدا با دیدنم لبخند بزنه و اونقدر بد بودم که نشه برگردم.... اصن همین وسط بودن همین ن رومی ن زنگی بودنه عذابم میداد همیشه پریشون بودم و آشفته...اینو همه میگفتن آشفتگیم همییییشگی بود یعنی لحظه ای نبود که آروم و قرار داشته باشم ؛ اما یه بار نشد بشینم با خودم حرف بزنم ببینم گره ی کارم کجاست؟ دلیل پریشونی و سردرگمیم چیه؟ اصن انگاری عادت کرده بودم که ثانیه ای آروم نباشم! ... 🔻 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋0⃣1⃣ یکی از دوستام چندین بار عکس این شهید رو استوری کردن حدودا یک ماهه پیش با همین دوستم به مشکل خوردم خیلی بد دلمو شکست فقط میتونستم ب شهدا پناه ببرم بدترین شب زندگیم بود شب تا صب واقعا نمیدونم تو عالم خواب و رویا بودم یا بیداری اما تا صبح فقط با این شهید بزرگوار صحبت کردم و شکایت دوستمو بردم پیشش آرومم کرد چند روز بعد توی اینستا خیلی اتفاقی یکی از پست یا استوریای شما که عکس این شهید بود رو دیدم بلافاصله فالو کردم ..نمیدونم اگه اون شب این شهید و لبخندش نبود چه بلایی سرم میومد .. من تا سال 93 از شهدا متنفر بودم فک میکردم خودخواه ترین آدمای روی زمینن آخه بعد از شهادت داییم مادربزرگم دق کرد مامانم مریض شد .. بخاطر همین دوسشون نداشتم تا اینکه سال 93 از سمت دانشگاه من و دوستام رفتیم راهیان البته میخاستیم به اسم راهیان بریم شمال یه هفته باهم باشیم اما هر سه تامون یادمون رفت و وقتی رسیدیم اندیمشک تازه یادمون افتاد تصمیمون چی بود ولی راه برگشتی دیگه نداشتیم .. بماند که تو این سفر چه معجزه هایی دیدیدم .. من همونجا با شهدا معامله کردم و غیرممکن ترین خواستم به اجابت رسید.. و از اون تاریخ تا الان مهرشون توی دلم هست و بهشون ارادت خواستی دارم .. 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 😇1⃣ نمیدونستم دلیل بی قراریام چیه اما همون بی قراریام مسبب خیر شدن🙂😇 حدودا دو ماه پیش بود یه روز نزدیکای ظهر تقریبا ۲ و خرده اینا خیلیییییی دلم شکست اصن دلم گرفت از خودم؛ از زمین و از زمان....زیاد پیش اومده بشکنه دلم؛ خب بالاخره آدمیزادم! اما اینبار فرق داشت... اصن ت خیابون گریم گرفت وقتی دیدم انقد بی کسم که بین ۴۰۰؛ ۵۰۰ تا مخاطب ت گوشیم حتی یه نفرو ندارم که بتونم در حد ی احوال پرسی زنگش بزنم تو همین حالم بودم که بعد چند روز اتفاقی به یکی از دوستام که حالمو پرسیده بود گفتم خوب که نیسم هیچ؛ بدم هستم💔🙃 جا خورد...مگه میشه من حالم بد باشه و به زبونم بیارم؟ اما اوردم... نمیدونم چرا ولی گفتم جالب اینجاست که اونقدرا هم نزدیک نبودیم بهم. یه دوستی ساده بود فقط... میشه گفت صمیمی نبودیم اصن اما خب گفتم و خدا رو هزاراااااان مرتبه شکررررررکه گفتم دوستم بعدها گفت که اصن جا خوردم وقتی تو به این غدی اومدی حرف زدی باهام😶 ولی بازم خداروشکــر که غدیتمو واس ی شب گذاشتم کنار.... ... 🔻 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•