eitaa logo
دلنوشته های حکیمانه✍️
440 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
از نظر ما علت سختی ها دور شدن ما از سبک زندگی درست و اصولی است تلاش داریم به مدد الهی در این مسیرگام برداریم 😍 ارتباط با مدیر @Hakim313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر   فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر   قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق» که پر شده است جهان از حسین سرتاسر   نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر   سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر   هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر   همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر   سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر   زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر   سپس به معرکه عابس «اجننی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر   بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر   خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر   در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر   سری  که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر   پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر   امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر   میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طاها سر   حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر   تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر   نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -   جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر   صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر   بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر   چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر   عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر   دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 اهمیت و ضرورت شرکت در انتخابات مجلس در بیان استاد رحیم پوراغدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شکر خدا که تو شدی ارباب ما خالق این زیبایی ها تولدت مبارک🌺🙂 هدیه محضر امام حسین(ع) و اولاد امام حسین و چهارده معصوم 5 صلوات🌸 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
. به بهانه روز میلاد امام حسین ع جانمان🥹 . . . کاچی پختن را دوست دارم، تعریف از خودم نباشد... کاچی هایم هم خوب می‌شود.... ما رسم داریم آن را برای مادرهای تازه زایمان کرده می پزیم.... من هم گاهی به نیت مادر ائمه در روز میلاد شان، کاچی میپزم! امروز هم به نیت مادر حسین جانمان ع کاچی ام را هم میزدم..... در فکر مادرش بودم... که حسینش ع را دنیا آورده... در حالیکه حسنش ع تنها یازده ماه سن دارد، لابد طفل نوپایی است شیرین و پر تلاطم.... مادرش خدیجه س هم که سالهاست به جوار رحمت حق رفته.... زائویی کم سن و سال بدون مادر..... طبق تاریخ اسما که همان اوایل عروسی حضرت زهرا س بوده و بعدا شوهر کرده و رفته.... فضه هم سال‌های بعدتر به آنها ملحق شده..... پس کنیز و کمکی هم نداشته بانوی ما..... همسرش هم که سخت مشغول کار بیرون از منزل بوده، ولیِ خدا بوده حتما کارهای فرهنگی زیادی هم بر دوشش بوده .... اصلا همان سال‌هایی بوده که تازه از جنگ احد گذشته بوده و تعداد غزوات، درگیری های اجتماعی و جهاد زیاد بوده..... بوی آرد تفت خورده ام بلند شده..... بازهم مرا در فکر بانوی زائویم، می‌برد اصلا نمی‌دانم کسی برای بانوی ما غذای گرمی برده آن روزها؟ آسیاب که خودش میچرخیده..... شاید دل سنگ اوهم از دست تنهایی بانوی ما نرم شده بوده.... کاش ما بودیم و میرفتیم کمک.... مثلا با حسنش ع بازی میکردیم، یا حسیشنش ع را میخواباندیم تا او کمی بخوابد..... اسم حسین ع که می آید بی اختیار دنبال زینب س می‌گردم در خانه ی بانو.... باورش برایم سخت است، تنها نه ماه بعد..... زینبش س هم دنیا آمده..... آب را روی آرد تفت داده میریزیم، قل قل می‌زند و قوام می آید.... بهتر که حساب میکنم، بانوی من در روزهایی که همسرش درگیر غزوه خندق بوده.... فرزند سومش را هم دنیا آورده.... عطر گلاب و زعفران خانه مان را پر کرده..... کاش من بودم و برای بانوی عالم کاری میکردم...... کاچی حاضر است........ کاش میشد یک کاسه را هم می‌بردم در کوچه های تنگ و بی رحم مدینه..... اسم کوچه آمد.... اشک هایم روی صورتم قل می‌خوردند.... وقت دعاست... خدای من....... به برکت این ماه عزیز.... کمکم کن کمی بیشتر شبیه بانویم باشم..... اگر دنیا جای راحتی بود... قطعا لایق ترین بانوی عالم برای آن زهرای علی ع بود .... نویسنده : گمنام اما خوش ذوق👌
📢📣📢 عزیزان یک عروس سادات یتیم داریم ، چند روز آینده میره خانه بخت تقریبا هیچی جهاز نداره ... عزیزان هر وسیله اضافی دارید که مناسب عروس باشه ( حتی دست دوم ) زحمت بکشید ...تحویل بنده بدهید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا