eitaa logo
ڪـانـال تخصصے دلتنگ ڪــღــربــلا
838 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
10هزار ویدیو
43 فایل
دلتنگ حرمی بیا اینجا #روزانه_۴۰_ثانیه_فیلم_ازحرم 🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 عالمی می گفت : 🔸 در ویلاباغ یکی از دوستان نشسته‌ایم. روی بسیاری از درخت‌های گیلاس هنوز میوه‌هایش مانده است و به رنگ سیاهی می‌روند. از پسر صاحب باغ می‌پرسم: چرا این گیلاس‌ها، نعمت‌های خدا را که رسیده است جمع نمی‌کنید؟ 🔸می‌گوید: حوصله نداریم. می‌گویم: اجازه بده من چند نیازمند را بیاورم برای خودشان جمع کنند، سکوت می‌کند و تمایلی نشان نمی‌دهد. ❓ تعجب می‌کنم، می‌گویم: چرا رغبتی برای پیشنهاد من نداری؟! 🔸می‌گوید: در باغ ما دوستان باکلاس و سطح بالای زیادی از پدرم می‌آیند اگر همهٔ محصولات را جمع کنیم نوعی بی‌کلاسی است. تعجب می‌کنم، می‌پرسم: چرا؟! می‌گوید: چون آنان گمان می‌کنند ما به پول میوہ‌های باغ نیاز داشته‌ایم که همه را فروخته‌ایم.... الله أکبر کبیراً کبیراً! 🔸سکوت می‌کنم چون کلامی برای گفتن در برابر این همه ظلمت شیطان در خود نمی‌بینم. به یاد این آیه می‌افتم: 🌸إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا /همانا مبذّران و مسرفان برادران شیاطین هستند، و شیطان است که سخت کفران (نعمت) پروردگار خود کرد. 📖 سوره اسراء،۲۷ 🔸 ️ولی گیج هستم چون کار این‌ها از اسراف و تبذیر هم فراتر رفته است و اسمی برای این کار نمی‌توانم پیدا کنم. می‌گویم: خدایا! شیطان با ما چه می‌کند، قوم لوط باغ‌های خود را بر روی دیگران بستند و خودشان خوردند، انگار ما از قوم لوط هم فراتر رفته‌ایم که میوه روی درخت را حتی خودمان هم نمی‌خوریم.... ❓پسرم می‌گوید: پدر! خدا ببین باغ را به چه بندگانی می‌دهد؟ 🔸 می‌گویم: پسرم! این باغ را خدا به بندگانش نداده است، اگر خدا می‌داد در راه او می‌توانستند و می‌بخشیدند، این باغ را شیطان به آنان بخشیده است و بزودی است با آن در هر دو دنیا آنان را گرفتار آتش کند. پسرم! بین ثروتی که از دنیا خدا به انسان می‌دهد با ثروتی که شیطان از راه حرام به انسان می‌رساند تا زنده‌ای فرق بگذار!!! 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📘 در کتاب معراج السعاده (ملا احمد نراقی) آمده است: 🔹کاروانی از شام به اردن در حرکت بودند. شهر شام چون شهری تجاری بود، طلا به وفور و به قیمت ارزان در آنجا خرید و فروش می‌شد. 🔹 اهلِ کاروان هر چه فروخته بودند بهایِ آن را طلا خریدند، مگر یک نفر از اعضای کاروان که فقط ظرف سفالی خرید. همسفران او را ملامت کردند که سفال به این سنگینی و شکنندگی برای چه خریدی؟ احمق نباش و طلا بخر، هم ارزشمند و هم کم حجم و مطمئن در نقل و جابجایی است. 🔹مرد گفت: نمی‌خواهم! ٳن‌شاء‌الله هر دو صاحبِ خیر در مقصد شویم. شب بعد کاروان را در مسیر راهزنان غارت کردند و طلای کاروانیان بردند و سفال مرد را رها کردند. 🔹اگر مَثَل دنیا مانند طلا (نقد) باشد و مَثَل آخرت مانند سفال، باز کسی که عاقل است سفال ماندگار را بر طلای یک شب ترجیح می‌دهد، در حالی که آخرت طلاست و دنیا به اندازۂ سفال هم ارزشی ندارد. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃