دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هشتاد و یکم گردان ما با عبور از نخلستان
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و دوم
در همین افکار بودم که یک منور بالای سر ما روشن شد!
تیربارچی عراقی فریاد زد: قِف قِف (ایست)
همهی بچهها روی زمین خیز رفتند.
یکباره همه چیز به هم ریخت، هردو تیربار دشمن؛ ستون بچههای ما را به رگبار بستند.
شدت آتش بسیار زیاد بود.
صدای آه و ناله بچهها هر لحظه بیشتر میشد، در همین گیر و دار سرم را بلند کردم، دیدم برادر نیّری روی زانو نشست و با اسلحه کلاش به سمت تیربارچی سمت چپ نشانه گرفته.
چند گلوله شلیک کرد، یکدفعه دیدم تیربار دشمن خاموش شد!
برادر مظفری خودش را به جلوی ستون رساند و فریاد زد: بچهها امام حسین(ع) منتظر شماست. الله اکبر.....
خودش به سمت دشمن شلیک کرد و شروع به دویدن نمود، همه روحیه گرفتند.
یکباره از جا بلند شدیم و به دنبال او دویدیم.
خط دشمن شکسته شد
بچهها سریع به سمت پل حرکت کردند، اما موانع دشمن بسیار زیاد بود، درگیری شدت یافت.
بارانی از گلوله و خمپاره و نارنجک روی سر ما باریدن گرفت..ما به نزدیک پل مهم منطقه رسیدیم....
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🌹
دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هشتاد و دوم در همین افکار بودم که یک م
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و سوم
هنوز هوا روشن نشده بود که به ما دستور دادند برگردید.
گردان دیگری برای ادامه کار جایگزین ما شد.
وقتی که شدت آتش دشمن کم شد، آنها که سالم بودند از سنگرها بیرون آمدند.
در مسیر برگشت، نگاهی به جمع بچهها کردم.
آنها که باز می گشتند کمتر از شصت نفر بودند!
یعنی نفرات گردان سیصد نفرهما در کمتر از چند ساعت به یک پنجم رسید!
همین طور که به عقب بر می گشتیم به سنگرهای تیربار دشمن رسیدیم.جایی که از همان جا کار را شروع کردیم.
جنازه تیربارچی عراقی روی زمین افتاده بود، از آن جا عبور کردیم، هنوز چند قدمی دور نشده بودم که در کنار جاده، پیکر یک شهید جلب توجه کرد!
جلو رفتم.قدمهایم سُست شد.کنار پیکرش نشستم، هنوز عینک برچهره داشت، در زیر نور ماه خیلی نورانی تر شده بود.
خودش بود...برادر نیّری..
همان که از همه ما در معنویات جلوتر بود.
همان که هرگز او را نشناختیم...
کمی که عقب تر آمدم پیکر مهدی خداجو را دیدم..بعد طباطبایی(مسئول دسته)را..
بعد میرزایی...
خدای من چه شده!؟
همهی بچههای دسته ما رفتهاند.
گویی فقط من ماندهام!
نمی دانید چه لحظات سختی بود.
وقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچههای دسته را گرفتم
از جمع سی نفره ما که سه ماه شب و روز با هم بودیم فقط هشت نفر برگشته بودند!
نمی دانید چه حال و روزی داشتم، یاد صحبتهای مسئول دسته افتادم که می گفت: « شهادت را به هرکسی نمی دهند، باید التماس کنی»
بعد ها شنیدم که یکی از بچهها گفت: برادر نیّری وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد، بعد بلند شد و دستش را روی سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله...
بعد روی زمین افتاد و رفت..
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری❤️
May 11
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد
همه ز لطف حسین است آبرو داریم
گدا هر آنچه که دارد ز پادشاه دارد
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
شبتون حسینی💚
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
🔹صدای آمدنت را به گوش ما برسان زمان غیبت خود را به انتها برسان...
🔹نگاه نافذ خود را بر این گدا اندازبرای درد نهفته کمی دوا برسان...
🔹اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان...
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
صبحتون معطر به عطر صلوات بر مهدی صاحب زمان (عج)✨
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
یِکدَماَزیادِتُوفَارِغنَشَوَدخَاطِرِدِل💔
جَایخُوندَررَگمَا،عِشقتُوجریاندارَد:)✨️
#امام_حسین
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
حنجرمازماجرایعشقمیخواندحسین
غیرنامتودلمذکرینمیداندحسین❣️
صلیاللهعلیکیااباعبدالله ✋
#امام_حسین
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
ایکهگفتیعشقرادرمانبههجرانمیکنند
کاشمیگفتیکههجرانراچهدرمانمیکند:))💔
#حسینجان
↝′
#نمازشبدهمماهرجب👇
☘هر کس در شب دهم رجب بعد از نماز مغرب ، دوازده رکعت نماز گذارد در هر رکعت یک حمد و سه توحید بخواند.
🔷خداوند برای او یک قصری در بهشت بر سر عمودی از یاقوت بلند نماید
عرض کردند آن عمود چگونه است؟
فرمود مثل مابین مشرق تا مغرب و در آن عمود هفتصد غرفه است که از تمام دنیا و آنچه در آن است وسیعتر است
و همه ی آن غرفه ها از زر و سیم و زبرجد است و در آن قصر ،خانه ها بعدد ستارگان آسمان می باشدو در آن خانه ها چیزی می باشد که کسی بر وصف آن قادر نباشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ان شاء الله بحق
💝حضـــــرت جواد الائمه(ع)
🌸و باب الحوائج کوچک
💝حضـــــرت علی اصغر (ع)
🌸همگی دوستان حاجت روا باشند
عیـــدتــون مبـــارک🌷🌷
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
♡••
آفتابۍ امشب از بیتِ رضا سر مۍزند
ڪودڪۍ لبخند در دامانِ مادر مۍزند
آنڪہجودش خیرهسازد چشمـِ هرفرزانہ را
وآنڪہ باعلمش بہجانِ خصمـ آذر مۍزند🌼
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
او که در شش ماهگی باب الحوائج میشود
گر رسد سن عمو حتماً قیامت میکند❣️
#حضرت_علی_اصغر
#کربلای_معلی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
جانها بهِ فَدایِ مَقدَمَت باد جَواد؏✨️
دل ها شُدهِ اَز وِلادَتَت شاد جَواد؏❣️
#امام_جواد
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
﷽الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﷽
✍امام حسین(عَلیه السّلام)
سوگند به اصغر اباعبدالله
عالم همه محضر اباعبدالله
در اوج سعادت است هر آنکه باشد
سینه زن و نوکر اباعبدالله
﷽الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﷽
✍حضرت علی اصغر(عَلیه السّلام)
ای نور دل آل عبا ادرکنی
شیرخواره ی دشت کربلا ادرکنی
یا باب الحوائج تمام عالم
لب تشنه رضیع سر جدا ادرکنی
دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هشتاد و سوم هنوز هوا روشن نشده بود که
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و چهارم
دست نوشته های شهید و خاطرات دوستان
کل دوران حضور احمداقا در جبهه سه ماه بیشتر نشد.
درست زمانی که دورهی سه ماههی ایشان تمام شد و قرار بود کل گردان برگردند ، عملیات والفجر۸آغاز شد
از حال و هوای احمداقا در آن دوران اطلاع زیادی در دست نیست.
هرچه بعدها تلاش کردیم تا ببینیم کسی در جبهه با ایشان دوست بوده، اما کسی را پیدا نکردیم.
ما به دنبال خاطراتی از جبههی ایشان بودیم.
اما چیزی به دست نیاوردیم، زیرا احمداقا بر خلاف بقیهی دوستان به گردانی رفت که هیچ آشنایی در اطرافش نباشد!
در مدت حضور در جبهه کسی او را نمیشناخت، لذا از این لحاظ راحت بود!
او میتوانست به راحتی مشغول فعالیتهای معنوی خود باشد، و این نشانهی اهل معرفت است که تنهایی و گمنامی را به شهرت و حضور در کنار دوستان ترجیح میدهند!
فقط بعد از شهادت ایشان، یکی از رزمندگان به مسجد آمد و ماجرای شهادت ایشان را برای ما تعریف کرد.
بسیاری از دوستان به دنبال درک روحیات احمداقا در جبهه بودند
آن ها می گفتند:
انسانهای عادی وقتی در شرایط دوران جهاد قرار می گیرند بسیار تغییر می کنند، حالا احمداقا که در داخل شهر مشغول سلوک الی الله بود چه حالاتی در جبهه داشته است؟!
در یکی از نامههایی که احمداقا برای دوستش فرستاده بود آمده:
جبهه آدم می سازد.جبهه بسیار جای خوبی است برای اهلش!
یعنی کسی که از این موقعیت استفاده کند، و جای خوبی نیست برای نا اهلش!
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری❤️