eitaa logo
شهدایی🥹🥹
739 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
15 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🥀• سخن شهید هنیه: «دیروز سیصدمین روز جنگ غزه بود و اکــنون به مرحــــــله‌ای حســــــاس و تاریخی رسیده‌ایم که مردم فلسطین و نیــــروهای مقاومــــت باید قهرمانی و پیروزی خود را تثبیت کنند»🇵🇸 🖤 https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a
اعضای جدید خوش آمدید ممنون میشم لف ندید کنارمون بمونید خوشحال میشیم🙏🙏☺️☺️
• ۶روز بعداز شروع جنـگ بشهادت رسید. خوابـشو دیـدم، بغلـش کـردم و _گفـتـم: «ســراغ مـا رو نمی گیـری؟!» چیـزی نگفـت. _گفتم: «تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!» _گفت: « فقـط یـه مطلـب میگـم: ما شهـدا شبـهای جمـعه، همـگی میریم خـدمت آقـا سیـدالشـهـدا (ع) » ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_هفتاد‌و‌ششم🌸/#انسان‌الهی✨ بعضی روزها
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🔥 از مؤسسه ی اسلام اصیل با هادی آشنا شدم بعد از مدتی از مؤسسه بیرون آمد و بیشتر مشغول درس بود. ما در ایام محرم در مسجد هندی نجف همدیگر را می دیدیم. بعد از مدتی بحران داعش پیش آمد هادی را بیشتر از قبل می دیدم. من در جریان نمایشگاه فرهنگی با او همکاری داشتم. یک روز می خواستم به منطقه ی عملیاتی بروم که هادی را دیدم. او اصرار داشت با من بیاید. همان روز هماهنگ کردم و با هادی حرکت کردیم. او خیلی آماده و خوشحال بود. انگار گم شده اش را پیدا کرده. در آنجا روی یک کاغذ نوشته بود عاشق مبارزه با صهیونیست ها هستم. من هم از او عکس گرفتم و او برای دوستانش فرستاد. بعد از چند روز راهی شهر شیعه نشین «بلد شدیم. این شهر محاصره شده بود و تنها یک راه مواصلاتی داشت. این مسیر تحت اشراف تک تیراندازهای داعش بود. هر کسی نمی توانست به راحتی وارد شهر بلد شود. صبح به نیروهای خط مقدم ملحق شدیم هادی با اینکه به عنوان تصویر بردار آمده بود، اما یک سلاح در دست گرفت و مشغول شد. چند تصویر معروف را آنجا از هادی گرفتیم. 🦋همراهمون باشید https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_هفتاد‌و‌هفتم🌸/#درخط‌مقدم🔥 از مؤسسه ی
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🔥 همان جا دیدم که هادی پیشانی بندهای زیبای یا زهرا را بین رزمندگان پخش می کند. آن روز در تقسیم غذا بین رزمندگان کمک کرد. خیلی خوشحال و سر حال بود. می گفت: جبهه ی اینجا حال و هوای دفاع مقدس ما را دارد. این بچه ها مثل بسیجی های خود ما هستند. هادی مدتی در منطقه ی عملیات بلد حضور داشت. در چند مورد پیش روی و حمله ی رزمندگان حضور داشت و خاطرات خوبی را از خودش به یادگار گذاشت. بود. در آن ایام همیشه دوربین در دست داشت و مشغول فیلم برداری و عکاسی یک روز من را دید و گفت آنجا را ببین یک دکل مخابراتی هست که پرچم داعش بالای آن نصب شده بیا برویم و پرچم را پایین بکشیم. گفتم شاید تله باشد. آنها منتظرند ببینند چه کسی به این پرچم نزدیک می شود تا او را بزنند. در ثانی شما تجربه ی بالا رفتن از دکل داری؟ این دکل خیلی بلند است. ممکن است آن بالا سرگیجه بگیری خلاصه راضی شد که این کار را انجام ندهد. عملیات بلد تمام شد و این شهر آزاد شد هادی تقاضای اعزام به سامرا داشت. رفتم و کار اعزام او را انجام دادم با او راهی منطقه ی سامرا شده و به زیارت رفتیم. سه روز بعد با هم به یک منطقه ی درگیری رفتیم. منطقه تحت سیطره ی داعش بود. من و برخی رزمندگان خیلی سرمان را پایین گرفته بودیم. واقعا می ترسیدیم. 🦋همراهمون باشید https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a
خب ازامروز می‌خوام فعالیت کانال رو بهتر کنم وهرچند روز یه بار داستان زندگی شهدا رو براتون بزارم امیدوارم خوشتون بیاد☺️☺️🙏🙏🥹
🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐 سوال و جواب خبرنگار آمده بود و یقه یکی از نیروها را چسبیده بود که مصاحبه کند. از او پرسید: «برای چه به جبهه آمدی؟»🤔 در حالی که معلوم بود قصد دارد خبرنگار را سر کار بگذارد، گفت: «‌از سر بدبختی کْرَم (فرزندم)... چه می‌دانستم چه خبر است.»😩 خبرنگار پرسید:‌ «الان که از نزدیک جنگ را دیدید چه؟» گفت: «احساس مورشت (لرزیدن) دارم ..😁😁 https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a
سلاااااااام😊 نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😃😉 بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇 https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a
شهدایی🥹🥹
سلاااااااام😊 نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😃😉
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 🎀بازگشت امام🎀 به روایت از حسين الله کرم : 🌷اوايل بهمن بود،با هماهنگي انجام شده،مسئوليت يکي از تيم هاي حفاظت حضرت امام(ره)به ما سپرده شد☺️ گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاي خيابان آزادي منتهي به فرودگاه🛫 به صورت مسلحانه مستقر شد✌️ صحنه ورود خودرو🚘حضرت امام را فراموش نميکنم😇ابراهيم پروانـــه وار به دور شمع وجودي حضرت امام ميچرخيد😍😇 بلافاصلــه پس از عبور اتومــ🚘ــبيل امام، بچه ها را جمع کرديم. همراه ابراهيم به سمت بهشت زهرا رفتيم❤️✨🌹 ⬅️امنيت درب اصلي بهشــت زهرا از ســمت جاده قم به ما ســپرده شد✌️ ابراهيم در کنار در ايســتاد. اما دل💓 و جانش در بهشت زهرا بود،آنجا که حضرت امام مشغول سخنراني بودند.💚 ابراهيم ميگفت: صاحب اين انقلاب آمد، ما مطيع ايشانيم✌️😃 از امروز هر چه امام بگويد همان اجرا ميشود💪 از آن روز به بعد ابراهيم خواب و خوراک نداشــت.🙄 🙂 🕊شهدایی 🕊 https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
شهدایی🥹🥹
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 🎀بازگشت امام🎀 به روایت از حسين الله کرم : 🌷اوايل بهمن بود،با هماهنگي انجام شده،مسئو
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 🌺در ايام دهه فجــ🇮🇷ـــر چند روزي بود كه هيچكس از ابراهيم خبري نداشت😞 تا اينكه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم🙂 بلافاصله پرسيدم: كجائي ابرام جون!؟ مادرت خيلي نگرانه😰مكثــي كرد و گفت: توي اين چند روز، من و دوســتم تلاش ميكرديم تامشخصات شهدائي كه گمنام بودند را پيداكنيم😔چون كسي نبود به وضعيت شهدا،تو پزشكي قانوني رسيدگي كنه.💔 شــب بيســت و دوم بهمن بود. ابراهيم با چند تن از جوانــان انقلابي،✌️🇮🇷 براي تصرف کلانتري محل اقدام كردند. آن شــب، بعد از تصــ💪ــرف کلانتري 14 با بچه ها مشغول گشت زني در محل بوديم👀. صبح روز بعد،خبر پيروزي انقلاب از راديو سراسري پخش شد📻 . ابراهيــم چند روزي به همراه امير به مدرســه ميرفــت😊او مدتی جزء محافظين حضرت امام بود💞بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهي از محافظين زندان بود💪 در اين مدت با بچه هاي کميته در مأموريت هايشان همکاري داشت، ولي رسماً وارد کميته نشد.☺️ 🕊 شهدایی 🕊 https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷 مادر شهید دوامی با بیان اینکه نماز شب علی هرگز ترک نمی‌شد، تصریح کرد: تا طلوع آفتاب نمی‌خوابید. می‌گفتم:«علی‌جان! بخواب خسته‌ای!» می‌گفت:«کراهت دارد.» 😞 هیچگاه نمی‌توانم حالات سیدعلی را هنگام نماز خواندن توصیف کنم.☺️ او همچون فردی ناتوان و فقیر به روی قبله می‌نشست، با گردنی کج با خشوع با خدای خویش راز و نیاز می‌کرد. سجده‌های طولانی،‌حالات عرفانی و روحانی خاصی داشت. گاهی که نماز می‌خواند از پشت به او نگاه می‌کردم، می‌گفتم:«خوش به حالت سیدعلی! قامتت چون حضرت ابوالفضل (ع)، مظلومیت و ایثارت چون جدت امام حسین (ع) و سجده‌هایت چون امام سجاد (ع) است.»😍 🌺 🌹 https://eitaa.com/joinchat/525140762Cb1b488f25a 💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷