eitaa logo
شهدایی🥹🥹
739 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
15 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #پـــــــارت_سیزدهم🌸/#تریاک🚭 ایام فتنه بود
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🕊 هادی پسری بود که تک و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسیر دین را از آنچه بر روی منبرها می شنید انتخاب میکرد و در این راه ثابت قدم بود. مدتی از حضور او در بسیج نگذشته بود که گفت: باید یکی از مسائل مهم دین را در محل خودمان عملی کنیم. می گفت: روایت از حضرت علی داریم که همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل دریاست. برای همین در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل میشد. یک سی دی فروشی اطراف مسجد باز شده بود. بچه های نوجوان که به مسجد رفت و آمد داشتند از این مغازه خرید می کردند. این فروشنده سی دی های بازی و فیلم کپی شده را به قیمت ارزان به بچه ها می فروخت. مشتری های زیادی برای خودش جمع کرد تا اینکه یک روز خبر رسید که این فروشنده فیلمهای خارجی سانسور نشده هم پخش می کند! چند نفر از بچه ها خبر را به هادی رساندند. او هم به سراغ فروشنده ی این مغازه رفت. خیلی مؤدب سلام کرد و از او پرسید بعضی از بچه ها می گویند شما سی دی های غیر مجاز پخش می کنید، درسته؟؟فروشنده تکذیب کرد و این بحث ادامه پیدا نکرد. بار دیگر بچه های نوجوان خبر آوردند که نه تنها سی دی های فیلم، بلکه سی دی های مستهجن نیز از مغازه ی او پخش می شود. هادی تحقیق کرد و مطمئن شد. لذا بار دیگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت کرد و شرایط امر به معروف را انجام داد. بعد هم به او تذکر داد که اگر به این روند ادامه دهد با او با حکم ضابطان قضایی برخورد خواهد شد. اما این فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد هادی نیز در کمین فرصتی بود تا با او برخورد کند. یک روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت که یک کیسه پر از سی دی های مستهجن برای این شخص آورده اند. 🦋همراهمون باشید😉 شهدایی
سلااااام😊 خب رفقا بریم ادامه کتاب رو باهم ورق بزنیم😉 👇👇👇👇👇 شهدایی سلام برابراهیم
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اومدم تواین غریبی زیر سایتون بشینم🥹🥹😭😭😭😭 یاامام رضا🥹 چهارشنبه های امام رضایی شهدایی
شهدایی🥹🥹
سلااااام😊 خب رفقا بریم ادامه کتاب رو باهم ورق بزنیم😉 👇👇👇👇👇 شهدایی سلام برابراهیم
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ✋🌻✨ ... سید حسین طحامی(کشتی گیرقهرمان جهان)به زورخانه ما آمده بود وبابچه ها ورزش می کرد.💪 هرچند مدتی بودکه سید به مسابقات قهرمانی نمی رفت،اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت.☺ بعدازپایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت:حاجی کسی هست با من کشتی بگیره؟😇 حاج حسن نگاهی به بچه ها کردو گفت: ابراهیم،بعد اشاره کرد،برو وسط گود.😍 معمولا درکشتی پهلوانی،حریفی که زمین بخورد یا خاک شود میبازد😑 کشتی شروع شد.همه ما تماشا میکردیم،مدتی طولانی دوکشتی گیردرگیربودند😲اما هیچکدام زمین نخوردند😯 فشار زیادی به هردونفرشان آمد،اماهیچکدام نتوانست حریفش را مغلوب کند،این کشتی پیروز نداشت!!!🙁 و بعدازکشتی،سیدحسین بلندبلند می گفت: بارک الله،بارک الله،چه جوان شجاعی،ماشاءالله پهلوان👏😊 ... ☺️ شهدایی 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
شهدایی🥹🥹
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 #سلام_بر_ابراهیم ✋🌻✨ #در_ادامه... سید حسین طحامی(کشتی گیرقهرمان جهان)به زورخانه ما
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ورزش تمام شده بود.حاج حسن خیره خیره به صورت ابراهیم نگاه می کرد😶 ابراهیم جلو آمد وباتعجب گفت:چیزی شده حاجی!؟🙂 بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديمهاي اين تهرون، دو تا ✌️ پهلوون بودند 💪به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش .. اونها خيلي با هم دوست و رفيق بودند👨👨 توي کشــتي هم هيچکس حريفشــان نبــود. اما مهمتر از همــه اين بود که بنده هاي خالصي براي خدا بودند😇.. هميشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشــکآلود براي آقا اباعبدالله شروع ميکردند📖😭 نََفس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا ميداد. بعــد ادامه داد: ابراهيم، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اونها! ابراهيم هم لبخندي زد😊 و گفت: نه حاجي، ما کجا و اونها کجا☺️ بعضــي از بچه ها از اينکه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف ميکرد،ناراحت شدند🙄😒 ......👈 شهدایی 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
شهدایی🥹🥹
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 #_ادامه ورزش تمام شده بود.حاج حسن خیره خیره به صورت ابراهیم نگاه می کرد😶 ابراهیم ج
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 فرداي آن روز پنج 🖐 پهلوان از يکي از زورخانه هاي کشتی تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از ورزش با بچه هاي ما کشتي بگيرند😉 همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز ورزش کشتي ها شروع شد💪 چهار مسابقه برگزار شد،دو✌️کشتي را بچه هاي ما بردند، دو✌️ تا هم آنها. اما در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد!😖 آنها سر حاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود. 😞 من دقت کردم و ديدم کشــتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان اســت.😇 آنها هم که ابراهيم را خوب ميشناختند مطمئن بودند که ميبازند.😏 براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور!😐 همه عصباني بودند.😡 چند لحظه ای نگذشــت که ابراهيم داخل گود آمد🙃 با لبخندي که بر لب داشــت😊 با همه بچه هاي مهمان دست داد و آرامش به جمع ما برگشت😅.. 😊 شهدایی 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 تافرداشب منتظرباشید
💐💐💐💐💐💐💐💐 💐 •| دلگـیرم از خـودم کـہ دلـم گیـر یار نیسـت اصـلا براے آمدنش بے قـرار نیست😔 •| گیرم رسیـد روز وصـالشـ چـہ فایـده⁉️ وقتے کـہ دلـ❣، به شوق وصـالش دچار نیست[💔] •| روزے هـزار بار دلـش را شکستہ‌ام اینـ گونـہ زیستن، ادبِ انتظـار نیست👉 •|همسـایہ‌اے گرسنہ و اهل محلـہ خواب👇 یعنـے در این محلـہ کسے سفره دار نیست⁉️ •|آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم⁉️ باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست✋ •|امـروز اگـر کـہ توبـہ نکـردم، چـہ مے کنم فردا کـہ زیـر خـاک، مــرا اختیار نیست⁉️ •|بایـد کـہ گردگیرے دل کـرد و گـریـہ کـرد💔👉 گریـہ براے عــاشقـ دلـداده عار نیست🙌 •|اے دل بـہ هوش باش و ببین چرخ روزگار خالے ز لطف و رحمت پروردگار نیست😔 شهدایی 💐💐💐💐💐💐💐💐
آقا بیا... ؛ دلم تنگ است💔 بیا آقا، دلم تنگ است. ❤️بدون تو هر آوایی که می آید بد آهنگ است. ☘بیا آقا که در چشمم، بدون پرتو رویت، زمین بی روح و طرح آسمان خاکستری رنگ است. 🌿بدون تو زمین، آقا پر از تزویر و نیرنگ است. پر از ظلم و پر از جور و سراسر تخت و اورنگ است. 🍀اگر چه این جهان حق است و دل بستن به او باطل، همه دلدادگان مست دنیاییم و دل کندن ز او ننگ است. 🌱نمی بینی کسی را کز برای دوست دلتنگ است، همه نامهربان و قلبهاشان پاره ی سنگ است. 🌴نباشد وحدتی تا از برای عدل برخیزند. فواصل در میان قلبهای سنگی ایشان به فرسنگ است. 🍃نبین این سرخوشیها را نمودار اندر این عالم. که این مستی و شیدایی، اثر از باده و چنگ است. 🍂دل افگاریم و افسرده از این نامهربانیها. چه سازیم اندر این غوغا که پای عقلمان لنگ است. آقای مهربان بیا. آقا بیا...💔💞 شهدایی
سایه ات مستدام آقاجان... همه نگران بغض دم «اللهم انا لانعلم منهم‌ الا خیرا»ی آقا بودند ابراهیم. همه نگران بودند. همه از دیشب می‌گفتند دعاکنید آقا سرنماز بغض نکند یکهو. در لحظه این فراز، همه بلند گریه کردند، تمام صف‌های قامت‌ بسته پشت شانه‌های آقا. صف‌های توی خیابان. همه بلند گریه کردند که بغض آقا توی صدای جمعیت گم شود. آقا اما بغض نکرد ابراهیم. در تکرار دوم و سوم هم همه مویه سر دادند. میلیون‌ها گریه بلند، برای شنیده نشدن یک بغض آرام؛ آقا اما بغض نکرد ابراهیم. هیچ شانه‌هایش نلرزید. کوه انگار. مشکی هم نپوشید حتی. و بر تابوت شما کمر خم نکرد حتی برای بوسه‌ای یا فاتحه‌ای. رفت و توی دفتر شخصی‌اش نشست به دیدارهای سران و سرسلامتی‌های همسایه‌ها. آقا حواسش هست ابراهیم. مراقب است که توی دل ما خالی نشود. بچه‌ها را بغل می‌کند. به آدم‌بزرگ‌ها میگوید هیچ‌نگران نباشید. خللی پیش نمی‌آید. سکنات او آراممان می‌کند. ابراهیم تو توی دامن کوه‌ها گم شدی، و ما تکیه بر کوهی داده‌ایم این داغ را. حالمان خوب است، کوه‌مان استوار هنوز. نگران ما نباش. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "شهدایی😭😭🥹🥹
تاریخ بازگشت خادم الرضا به آستان رضا ۱۴۰۳/۳/۳ چه برنامه ریزی قشنگی شده برات مرد. هشتمین رئیس جمهور بودی که روز تولد امام هشتم به مسئولیت نشست و روز تولد امام هشتمم مهر پایان مسئولیتت با شهادت خورد. چه زحمتایی که تو این سه سال نکشیدی مرد. ۳سال در تولیت آستان قدس ۳سال در قوه قضائیه ۳سال درریاست جمهوری... وحالا درتاریخ ۳/۳/۳ چیکار کردی سید اینجوری خریدنت💔 شهدایی
اقای رئیسی! ‏هر شهری رفتی شایعه کردن که مردم نیومدن ‏استقبالت ، حتی تهمت زدن که مردم نمیخوانت‌ ! ‏ولی امروز مردم نشون دادن چقدر دوستت داشتن ‏مرد ِ بزرگ و مظلوم .. شهدایی