-اگـهمیبینی رفیقت داره:
بهراهڪجمیرهبایدراهنـماشبشی
و راهنمایی کنی
بهعنـوانرفیقشمسئولےوگرنه...
روزمحشـرپاٺگـیره💔!
اگهسڪوتڪنی وکمکشنڪنی؛
همیـنآدمڪه دارهخطامیـره...🖤
روزحسـابرسےمیادجلو تومیگیره!
میگه:توڪه میدونستےمندارم،
اشٺباهمیڪنمچــرابهـمگوشزدنڪردی؟!
چرادستمـونگرفتی؟
چرا گذاشتی به راه کج برم
در حالیکه میتونستی کمکم کنی ؟؟!👩🦯
و...💔🥀
#شاید_تلنگر
شهدایی
شَھـٰادَتیَعنۍ:
مُتِفـٰاۅِتبِہپـٰایـٰانبِرسیم
ۅَگَرنَہمَرگپـٰایـٰانِهَمِہ
قِصِہهـٰاست…!
••♥️🌿•• #شهیـدانهـ ›
شهیدانه
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#كى_میتونه_به_شهدا_جواب_پس_بده....؟!!
🌷ایام مهر ماه بود و شروع ترم دانشگاه. پيرمرد و پيرزن، دخترِ تنها پسر شهيدشون و به شهری غریب آوردند. یک هفته موندند و بالاخره ﺩﺧﺘﺮ شهيد تنها ماند!! گفت: روز اول که تنها شدم، خیلی گریه کردم و غربت شهر منو احاطه کرد. ترس هم کمی همراهم بود. شب که شد با خودم میگفتم: اگه بابام بود.... و با هق هق گریه خوابیدم.... تو خواب دیدم یه جوون با لباس رزمندگی اومد ايستاد پيشم و بهم گفت: توی این شهر مهمان ما شهدايى، هیچ غصه نخور. اگه بابات اینجا پیشت نیست من هستم. گفتم: شما؟ گفت: محمدابراهیم موسی پسندی. صبح که شد پُرس و جو كردم و فهميدم کیه.
🌷بعد از شروع کلاسها.... یکی از اساتيد كه دید من محجبهام و ولايى، خیلی بهم گیر داد و حرفهاى سیاسی رو خطاب به من میزد و با من به شدت بحث میکرد. تا اينكه در يكى از جلسات برگشت گفت: خانم فلانی دیگه حق نداری بیای سر اين کلاس. رفتم بیرون درحالیکه فقط گریه میکردم، توی دلم با بابام حرف میزدم و اشك میریختم.... دوباره شب دیدمش. همون شهید اومد بهم گفت: فردا برو سرِ كلاس بشین و كارى نداشته باش و به استادتون بگو: اگه ما و نسل بسیجی نبود؛ تو اينقدر راحت و آسوده نمیتونستی؛ حتی زندگی کنی!! از اين به بعد اگه خودتو اصلاح نکنی به شهدا بايد جواب پس بدی....!!!
🌷صبح رفتم سر كلاس. بچههای کلاس بهم گفتند: تو را به خدا خودت برو بيرون. این استاد از شماها و.... بدش میاد. استاد اومد يه نگاهی به کلاس و من انداخت. بعد روى تابلوی کلاس نوشت: ما هر چه آبرو و اعتبار و آسايش و امنيت داریم از شهدا داریم. و بعد سر كلاس رسماً از من معذرت خواهی کرد. از من پرسید: شما با شهيد محمدابراهیم موسی پسندی نسبتی دارید؟ من در جواب گفتم : بله.... ظاهراً عين خواب من رو استاد هم دیده بود. بعد از اون هم دیگه اون استاد با قبل فرق کرده بود....!!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدابراهیم موسی پسندی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
شهدایی
•°🌻°•
خاطره شهید:
بـه صـورت خـودجـوش و داوطـلـبـانـه و
در راستای كمك به روستاهای محروم
عراق برای 2 ماه به این كشور رفت اما
این ماموریت فقط 10 روز طول كشید
شهید منوچهر سعیدی در دهمـین روز
از آخرین ماه بـهـار در حـمـله انـتـحـاری
عـوامل تـكـفـیـری تروریستی داعش به
درجـه رفـیع شـهـادت نـائـل آمـد..(:🕊
۱۴صلوات سهم شما هدیه به شهید🍃'
#سـالـروز_شـهـادت🌹
#شهید_منوچهر_سعیدی🌱
شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷••
✍ای شـهـیـد...
کـهـ بـرقـلـه هـای عـــشـــقنـشـسـتـه ای
مـی شـود در دعـاهـایت یـادمان کنی...🥲
#شهیدبابکنوری🌱
#برادرشهیدم🙂
شهدایی
⁉️ماجرای تصویر شهید رییسی که منتشر نشد!
🌹خاطره یکی از همراهان رییسجمهور شهید از تصویری که منتشر نشد:حاج آقا که برای یکی از ملاقاتها از محل اقامتش در الجزایر خارج شد یکی از بچهها همونجا با موبایل یه عکس گرفته بود و میخواست منتشر کنه. هرکس میدید میگفت شبیه اون عکس معروف امام توی خیابونهای نوفل لوشاتو هست برای همین، منتشر نکردیم گفتیم دروغها و تهمتهای رسانهای رو دوباره تکرار میکنن. روحش شاد.
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#رئیسی
#رئیسی_عزیز
#شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"شهدایی
۴۰ روز قبل از شهادتش عقد كرد. تو اين مراسم چند تا عكس يادگاری گرفت.
با لباس رسمی سپاه جلوی آينه وايستاد تا یه عكس ديگه ازش بگيرم.
گفت: اين عكس جون می ده برای حجله گفتم: ممكنه مامان بشنوه و ناراحت بشه. گفت: اگر همه اينايی كه دارم رها كنم، شهادتم ارزش واقعی پيدا ميكنه، عادی شهيد شدن كه چيزی نيست!
شهید#رضا_چراغی🕊🌹
#رئیسی_عزیز
#شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"شهدایی
شهدایی🥹🥹
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #پــارت_بــیستودوم🌸/#فـــتنه🥷 در ایام فتن
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#پــارت_بیستوسوم🌸/#فداییرهبر💖
اوج جسارت به رهبر انقلاب در ایام فتنه روز سیزده آبان رقم خورد. در این روز باطن اعمال کثیف فتنه گران نمایان شد. آن روز رهبر عزیز انقلاب علناً مورد حملات کلامی آنها قرار گرفت. آنها مقابل دانشگاه تهران تجمع کردند و بعد از اهانت به تصاویر مقام عظمای ولایت قصد خروج از دانشگاه را داشتند. اما با ممانعت نیروی انتظامی روبه رو شده و به داخل دانشگاه برگشتند. اما به جسارت های خود ادامه دادند. خوب به یاد دارم که همان روز یکی از دوستان شهید ابراهیم هادی تماس گرفت و از من پرسید: امروز جلوی دانشگاه در فلان ساعت چه خبر بوده ؟! با تعجب گفتم: چطور ؟! گفت من میخواستم بروم به محل کارم یک لحظه در کنار اتاق در از کشیدم و از خستگی زیاد خوابم برد.با تعجب دیدم که ابراهیم هادی و همه ی دوستان شهیدش نظیر رضا گودینی و جواد افراسیایی و... با لباس نظامی روبه روی درب دانشگاه ایستاده اند و با عصبانیت به درب دانشگاه تهران نگاه می کنند.گفتم یکی از دوستان من در حراست دانشگاه تهران است، الان خبر می گیرم.به او زنگ زدم و پرسیدم فلان ساعت جلوی درب دانشگاه چه خبر بود؟ ایشان هم گفت: دقیقاً در همین ساعت که می گویی پلاکارد بزرگ تصویر حضرت آقا را پاره کردند و شروع کردند به جسارت کردن به مقام معظم رهبری!
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
🌸شهدایی
شهدایی🥹🥹
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #پــارت_بیستوسوم🌸/#فداییرهبر💖 اوج جسارت
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#پـارت_بـیستوچـهارم🌸/#فداییرهبر💖
لباس پلنگی بسیار زیبا و نو پوشیده بود. موتورش را تمیز کرده بود. گفتم: یکی دیگه از بچه ها گفت: این لباس کماندویی رو از کجا آوردی؟ نکنه هادی جان کجا؟ میخوای بری عملیات!؟خبرایی هست و ما نمی دونیم!؟ خندید و گفت: امروز میخوان جلوی دانشگاه تجمع کنند. بچه های بسیج آماده باش هستند. ما هم باید از طریق بسیج کار کنیم. این وظیفه است. گفتم مگه نمیخوای بری سر کار با این کارهایی که تو می کنی صاحب کار حتماً اخراجت می کنه. لبخندی زد و گفت: کار رو برای وقتی میخوایم که تو کشور ما امنیت باشه و کسی در مقابل نظام قرار نگیره بعد به من گفت: برو سریع حاضر شو که داره دیر میشه. رفتیم به سمت میدان انقلاب یک مقری بود که نیروهای بسیج در آن مستقر بودند. قرار بود به آنجا رفته و پس از گرفتن تجهیزات منتظر دستور باشیم. در طی مسیر یک باره به مقابل درب دانشگاه رسیدیم. درست در همان موقع جسارت اغتشاشگران به رهبر معظم انقلاب آغاز شد.هادی وقتی این صحنه را مشاهده کرد دیگر نتوانست تحمل کند! به من گفت: همین جا بمون.... سریع پیاده شد و دوید به سمت درب اصلی دانشگاه. من همین طور داد میزدم هادی برگرد تو تنهایی میخوای چی کار کنی؟ هادی.... هادی...... اما انگار حرفهای من را نمی شنید چشمانش را اشک گرفته بود. به اعتقادات او جسارت میشد و نمی توانست تحمل کند. همین طور که هادی به سمت درب دانشگاه می دوید یک باره آماج سنگ ها قرار گرفت. من از دور او را نگاه میکردم می دانستم که هادی بدن ورزیده ای دارد و از هیچ چیزی هم نمی ترسد. اما آنجا شرایط بسیار پیچیده بود. همین که به درب دانشگاه نزدیک شد یک پاره آجر محکم به صورت هادی و زیر چشم او اصابت کرد. من دیدم که هادی یک دفعه سر جای خودش ایستاد. میخواست حرکت کند اما نتوانست!
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
شهدایی
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#مرتضی_کریمی🌹
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"شهدایی
『🌥✨بـِسْـمِ الـلّهِ الـرَّحْمنِ الـرَّحیمْ
°
°
🌿| السلامعلیڪیارسولالله
🌿| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
🌿| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
🌿| السلامعلیڪیاحسـ نِبنعلے
🌿| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
🌿| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین😍
🌿| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
🌿| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
🌿| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
🌿|السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضاالمرتضے
🌿| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
🌿| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
🌿| السلامعلیڪیاحسنبنعلیِالعسـڪری
🌿| السلامعلیڪیابقیهالله،یاصـاحبالزمان
🌿| السلامعلیڪیازینبڪبری
🌿| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
🌿| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
🌿السلامعلیڪیاسیدتنارقیهبنتالحسین
🌿|السلامعلیڪیاسیدتناسکینهبنتالحسین
''السلامعلیڪمورحمهاللهِوبرڪاته''
#روزتونبیگناه 🙂
#صبحمونروباسلامبهائمهشروعڪنیم ✋🏻
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج 🤲🏼♥️
یاصـاحـبالـزمـان
شهدایی