🔹نجات یافته از تار عنکبوت بهائیت
مهناز رئوفی با این بیان که بهائیان از زنها استفاده میکنند تا محافلشان گرم و شلوغ شود، گفت: زن در بهائیت یک دستمال میباشد و این یک حقیقت ناراحت کننده است.
برداشت از گفت و گوی زنده اینستاگرامی با موضوع خشنونت تشکیلات بهائیت علیه زنان با حضور سرکار خانم مهناز رئوفی رهیافته از بهائیت و حجت الاسلام امیرحسین کامل نواب.
رئوفی با اشاره به حضورشان در تشکیلات بهائیان گفت: در سال ۱۳۷۵ در سن ۲۵ سالگی بعد از مطالعات و تحقیقات فراوان خصوصاً مطالعات آیت الله مطهری و آثار مستبصران به خباثت این گروه و اینکه در واقع آن ها جاسوسان انگلیس و آمریکا می باشند (هرچند خودشان نمی پذیریند) به اتفاق همسرم تصمیم گرفتیم از بهائیت خارج شویم.
وی ادامه داد: پس از اعلام تشرف به اسلام، از طرف تشکیلات مورد طرد عاطفی قرار گرفتیم، یعنی به خانواده های ما گفته شد که اجازه ندارید با اینها ارتباط داشته باشید، حتی جواب سلام آن ها را هم نباید بدهید! البته می دانستیم که اگر خروجمان را از بهائیت علنی کنیم چنین رفتاری با ما خواهد شد، چرا که قبلاً هم چنین رفتاری را دیده و شنیده بودیم.
مستبصر بهاییت اظهار کرد: کار بسیار سختی بود و ۱۵ سال از دیدن پدر و مادرم محروم بودم و نمی گذاشتند آن ها را ببینم. از طریق خانه همسایه مادرم به دیدار او می رفتم، چند سالی به همین شیوه ادامه دادم اما بالاخره تشکیلات متوجه این ارتباط پنهانی شد و دوباره مادرم را از دیدن من منع کردند.
وی با این بیان که بیش از ۲۰ سال است که برادر و خواهرانم به خانه من نمی آیند، ابراز کرد: پس از این ماجرا من برای دیدن پدر و مادرم به خانه آن ها می روم و هرگاه برادرانم آنجا باشند آن ها را هم می بینم، اکنون آن رفتارهای سابق را با من ندارند، اما بیش از ۲۰ سال است که به خانه من نیامدند.
رئوفی با اشاره به ادعای آزاد اندیشی بهائیت عنوان کرد: برخی از افراد جدا شده سالهاست که فرزندانشان را ندیده اند؛ سختی های زیادی را متحمل شده اند. در بهائیت شعار آزاد اندیشی تنهایک شعار است، وقتی که تبلیغ می کردیم کاملا دروغ می گفتیم و واقعیت چیز دیگری بود. در تعالیم ۱۲ گانه بهاییت رفتارهای ضد و نقیض وجود داشت و همیشه برای پاسخ به تناقضات گفته می شد منظور ما چیز دیگری است.
رهیافته از بهائیت با اشاره به ادعای حقوق تساوی کامل بین زن و مرد در بهائیت تصریح کرد: در مورد بهائیت شعارهایشان تنها ظاهرسازی است، برای نمونه در تقسیم ارث، خانه متعلق به پسر بزرگ است، در حالی که براساس شعار باید نصف نصف به دختر و پسر می رسید. حتی بهائیت بین دو خانم روستایی و شهری تفاوت قائل است، اما با این وجود دم از تساوی زن و مرد می زند.
وی با اشاره به سوء استفاده بهائیت از زنان اذعان کرد: بهائیان از زن ها استفاده ابزاری می کنند تا محافلشان گرم و شلوغ شود. برای جذب آقایان جوان از دختران و زنان استفاده می کنند. زن در بهائیت مانند یک دستمال بی ارزش است و این یک حقیقت ناراحت کننده است.
رئوفی در پایان خاطرنشان کرد: هر اتفاقی در خانواده بهائیان رخ بدهد باید به سران تشکیلات اطلاع داده شود و در نگاه کلی تر نیز اتفاقات جامعه و کشور را به اسرائیل غاصب گزارش می کنند که این یعنی جاسوسی، هرچند خودشان معترف به این قضیه نباشند و جاسوسی را نپذیرند، اما اغلب بهائیان خواسته یا ناخواسته جاسوسی می کنند.
#مستبصرین
#بهائیت
#بهسویظهور
https://eitaa.com/dghjbbhg
❇️آشنایی با برخی از بابیان و بهائیانِ نادم و مستبصر(۵)
برگشت اعضای فرقه از بهائیت یا از رهبران موجود آن، در حدی بوده که عبدالحسین آواره در الکواکب الدریه، یکی از بهانه های خود برای پرهیز از «شرح خدمات و ترجمه ی حالات» بهائیان را در این می داند که: «تاریخ حیات هر کسی را نتوان ثبت تاریخ کرد الا بعد از پیمودن تمام دوره ی آن. چه که آتیه ی آن مجهول است، و بنابراین اصل ثابت، نگارنده غالباً یا ذکری از احیا نکرده و یا طرداً للباب بعضی را نام برده و به اختصار برگزار نموده» است(۱)! و این نشان می دهد که ظاهراً اصل در بهائیت، ثبات قدم نبوده است! و جالب آن که خود او نیز یکی از همان افرادی است که از بهائیت عدول کرده است!روند تنّبه و تبرّی نخبگان بهائی از این مسلک، در زمان پهلوی دوم نیز ادامه یافت و در دهه ی ۴۰ و ۵۰ به وفور شاهد تبری شمار زیادی از وابستگان به فرقه از باب و بهاء بودیم که اخبار مربوط به آن مستمراً در مطبوعات انعکاس می یافت و در بین آن ها چهره هایی به چشم می خورد که از مبلغان یا کارگزاران برجسته ی محفل بهائیت در ایران محسوب می شدند، نظیر غلامعباس گودرزی مشهور به ادیب مسعودی، امان الله شفا، مسیح الله رحمانی، حسن بهرامی (بهرامی زاده) و…(۲)البته، افراد فوق، کسانی بودند که مخالفت خود با بهائیت را آشکار ساخته و آسیب ها و خطرات احتمالی این امر را (که می توانست از ناحیه ی تشکیلات فرقه متوجه آنان گردد) به جان خریده بودند. اما پیدا است که همگان چنین نبودند و بی تردید شمار کسانی که از بهائیت برگشته اما (به دلایل و ملاحظات گوناگون، نظیر ترس از واکنش خصمانه ی تشکیلات فرقه و بایکوت شدن از سوی دوستان و نزدیکان بهائی خود به دستور محفل بهائی) بازگشت خود به اسلام را علنی نمی ساختند بسیار بیشتر از امثال آیتی و نیکو و صبحی بود.ذیلاً به عنوان نمونه، به معرفی یکی از مهم ترین نخبگان بهائی نادم (میرزا ابوالفضل کلپایگانی) و نیز چند نخبه ی مستبصر بهائی، می پردازیم:
ابوالفضل گلپایگانیابوالفضل گلپایگانی، نویسنده و مبلغ مشهور و طراز اول بهائی است که منابع بهائی از وی با اوصافی چون: «بزرگ ترین مبلغ دانشمند و فاضل ارجمند در امر بهائی» (۳) و «افضل الفضلاء المتبحرین و اکرم العلماء المتأخرین، صدر الهیّین حضرت ابوالفضائل آقا میرزا ابوالفضل گلپایگانی نورالله مضجعه» یاد می کنند(۴) و او را «یکی از حواریون ۱۹گانه» ی حسینعلی بهاء(۵) و نیز «از خواص محارم و حامیان» عباس افندی می شمارند که در زمان فرد اخیر «مقامی بس رفیع و منیع یافت» (۶) و بارها مورد تعریف و تمجید رهبر بهائیان قرار گرفت.(۷)آثار میرزا ابوالفضل هم چون کتاب فرائد (بر ضدّ کتاب شیخ الاسلام قفقاط) و کشف الغطاء (در رد نقطه الکاف، از تواریخ کهن بابیه، و تصحیح و تعلیق ادوارد براون) در زمره مشهورترین و مهم ترین کتب بهائیت قرار دارد و جز این باید به مأموریتهای مهم تبلیغی او در روسیه و امریکا و دیگر نقاط اشاره کرد که به فرمان عباس افندی صورت گرفته است.(۸)ابوالفضل گلپایگانی، با این پایگاه و جایگاه مهم در بین فرقه، از کسانی است که شهرت دارد در اواخر عمر، از این مسلک نادم و رویگردان شده است.
📗(۱) الکواکب الدریه، ۱۸۵/۲-۱۸۷
📗(۲)امان الله شفا در برگشت از مسلک بهائیت، کتاب خواندنی نامه ای از سن پالو (دارالکتب الاسلامیه، تهران ۱۳۵۰) را نوشت و مسیح الله رحمانی نیز کتاب راه راست را در بطلان اساس بهائیت و افشای ماهیت سران و فعالان این مسلک نوشت که اخیراً در ضمن کتاب پیش به سوی بهشت، نوشته ی حاج شیخ غلامرضا اسدی مقدم (انتشارات انفال، قم۱۳۸۵) چاپ و منتشر شده است.
📗(۳)الکوالکب الدریه، ۴۴۳/۱
📗(۴)تاریخ سمندر و ملحقات، کاظم سمندر، ص ۱۹۶
📗(۵) بهاءالله شمس حقیقت، حسن موقر بالیوزی، ترجمه ی مینو ثابت، ص۱۶، اظهارات شوقی.۳۰٫ ظهور الحق، ج۸، قسمت ۲، ص۱۱۲۳ 📗(۶)ر.ک: خاطرات حبیب، حبیب مؤید، ۲۷۵/۲٫ نیز
📗(۷) ر.ک: بدایع الآثار، محمود زرقانی، ۱۰۷/۲ و ۱۶۹/۱؛ ظهور الحق، ج۸، قسمت ۲، صص ۱۱۲۴-۱۱۲۵و ۱۱۲۸
📗(۸)در مقاله ی «پیوند بهائیت و امپراتوری روس تزاری»، فصل: «سران برجسته ی بهائیت، خادمان روس تزاری (همکاری عناصر شاخص بهائی با تشکیلات “سیاسی و اقتصادی” روسیه در ایران)» ، به تفصیل از موقعیت مهم گلپایگانی در بین فرقه، و تکاپوهای او، سخن رفته است
#بهائیت
#مستبصرین
#بهسویظهور
https://eitaa.com/dghjbbhg
❇️آشنایی با برخی از بابیان و بهائیانِ نادم و مستبصر(۶)
مهدی بامداد، در شرح حال ابوالفضل گلپایگانی، با اشاره به جایگاه مهم او و آثارش در بین بهائیان، می افزاید: معروف است که در اواخر عمر از بهائیت برگشته و دوباره به دین اسلام گرویده است.(۱)ذبیح بهروز، نویسنده ی مشهور ایرانی، ایام جوانی چندی در مصر تحصیل کرده و محضر میرزا ابوالفضل گلپایگانی را درک کرده بود.(۲) نورالدین چهاردهی که با ذبیح بهروز آشنایی داشت، می نویسد: بر پایه ی «آنچه از آثار گلپایگانی برخورد کرده و آنچه از استاد بهروز شنیده، میرزا ابوالفضل در ادبیات فارسی و عربی توانا و… در فن تاریخ صاحب نظر و بی اعتقاد به بابی و بهائیت و معتقد به وحدانیت خدا و عدم ایمان به ادیان بود و اواخر حیات در این که در استخدام بهائیت بود سخت نادم و پشیمان بود…(۳) عبدالحسین آیتی، صبحی و نیکو (هر سه، از مبلغان و نویسندگان برجسته و بعداً مستبصر بهائی) نیز از دلسردی و ندامت گلپایگانی در اواخر عمر سخن می گویند.(۴)
📗(۱)شرح حال رجال ایران، ۵۴/۱-۵۵
📗(۲)چگونه بهائیت پدید آمد؟، نورالدین چهاردهی، ص ۲۹۸، ص۱۹۴
📗(۳) ر.ک: کشف الحیل، ۱۳۲/۱ و ۱۴۵-۱۴۷
📗(۴)فلسفه ی نیکو، ۸۳/۲ و ۸۶و ۲۷۸/۴،اسناد و مدارک درباره ی بهائیگری (جلد دوم خاطرات صبحی)، ص ۵۲
#بهائیت
#مستبصرین
#بهسویظهور
https://eitaa.com/dghjbbhg
❇️آشنایی با برخی از بابیان و بهائیانِ نادم و مستبصر(۷)
میرزا حسن نیکو، در جلد اول کتاب خود، ضمن معرفی آن دسته از مبلغان بهائی که اعتقادشان تدریجاً از بهائیت سلب شده و عباس افندی آن ها را با لطائف الحیل و (به قول اعتقادشان تدریجاً از بهائیت سلب شده و عباس افندی آنها را با لطائف الحیل و (به قول نیکو) به وسیله ی «الطاف و اظهار محبت، نگاهداری می کرد که مبادا فساد برگشتن آن ها [از بهائیت] در جامعه ی بهائی بیشتر» تأثیر منفی گذارد، از ابوالفضل گلپایگانی یاد می کند و می نویسد:«چنان که میرزا ابوالفضل گلپایگانی را که در اواخر فهمیده بود گول خورده و مخصوصاً در قاهره ی مصر گفته بود: انّ افندی رجلٌ سیاسیّ و خَدَعَنا بروحانیته، به همین محبت ها نگاهداری کرد تا عمرش درگذشت و هم چنین سایرین را نگاهداری می کرد و وقتی عمرشان نیز در می گذشت و همچنین سایرین را نگاهداری می کرد و وقتی عمرشان نیز درمی گذشت مناجات بالا بلندی که تمام وصف حالت ایمانیه ی او بود برایش می گفت تا سایرین بفهمند و تصور کنند که این هم از اغنام الهی بوده. مثل مرحوم به اصطلاح بهائیان از ایادی امرالله بود و شخصاً او را ملاقات کردم و فهمیدم بهائی نیست و خودش نیز نادم بود، ولی چون اواخر عمرش بود نتوانست اظهار عقیده کند تا فوت شد – فوری یک مناجات مفصلی برایش نوشت و حاجی امین [صندوق دار وجوه به اصطلاح شرعیه ی بهائیان] نیز مأمور به قرائت و خواندن آن مناجات در مجامع و محافل بود».(۱)نیز همو در جلد دوم فلسفه ی نیکو، عطف به مطالب فوق، خاطر نشان می سازد:«با سابقه ای که از مرحوم میرزا ابوالفضل گلپایگانی دارم، چنانکه در جلد اول اشاره شد به اینکه اخیراً آن مرحوم به نیرنگهای میرزا [بهاء] و میرزا عباس [عبدالبهاء] واقف گردید و با قلبی خون پالا در زاویه ی قاهره می خزید و به واسطه ی پیری و ضعف مزاج، آن توانایی در خود ندید که خطّ بطلان بر دفتر تحریرات خویش برکشد و یا اجل مهلتش نداد که حِبَل و دسایس شریعت سازان را چون آواره و نیکو شرح دهد و اقرار نماید بر این که دلایل و براهین کتاب فرائدش چون از درخت پوسیده ی کذب و افتراء میرزا [بهاء] اخذ شده درست نیست…» .(۲) هم چنین، با اشاره به شهرت های دروغینی که دستگاه تبلیغاتی رهبری بهائیت در زمان عباس افندی پیرامون ایمان و گرایش «ملل مختلفه و امم متباینه» به شریعت بهاء در چین و ژاپن و امریکا داده بودند، می نویسد: «وقتی که خود میرزا ابوالفضل برای تبلیغ، مسافرت به امریکا کرد، فهمید آن چه را که فهمید و برگشت، چون که برگشت و گفت: انّ افندی رجلٌ سیاسیّ و خَدَعَنا بروحانیّته. آری، میرزا ابوالفضل در اواخر عمر خود… با دلی پرسوز و آهی جگردوز، روز را به شب و شب را به روز می گذرانید و از قراری که در قاهره مسموع افتاد، مفادِ همان عبارت سعدی را می سرود: دو کس را حسرت از دل نرود و پای تغابن از گِل؛ یکی تاجر کشتی شکسته دیگری وارثِ با نااهل نشسته…» .(۳)
📗(۱)فلسفه ی نیکو، ۱۲۲/۱، ۸۳ ،۸۶
📗(۲) فلسفه ی نیکو۲۷۸/۴٫
📗(۳)آیتی نیز با اشاره به ابوالفضل گلپایگانی خاطرنشان می سازد که: «…به کرّات کلماتی که منبعث از بیداری بود از او بروز کرد و لهذا به هر قسم که بود او را در مصر در تحت نظر نگاه» داشتند (کشف الحیل، ۱۳۲/۱، و نیز: فلسفه ی نیکو، صص۱۴۴-۱۴۷).
#بهائیت
#مستبصرین
#بهسویظهور
https://eitaa.com/dghjbbhg