eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
692 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 3⃣4⃣چهل و سومین دوره آموزش مجازی امر به معروف و نهی از منکر کاری از👇👇 با همکاری مدرس: 👈👉 ⏰فقط روزی5⃣1⃣دقیقه روش های ثبت نام 👇 1⃣پرداخت۳۰هزارتومان برخورداری از مزایای دوره شامل؛ 👈گواهی الکترونیکی 👈جلسات آنلاین با استاد 👈عضویت سامانه پیامکی 👈فایل الکترونیکی کتاب دوره مقدماتی و.... ✅ارائه گواهی دوره بعنوان ضمن خدمت ادارات 2⃣طرح رایگان فقط با ارائه ی محتوای آموزشی 🍃ثبت نام با ارسال کلمه ی✨ معــــــروف✨ به آیدی @vajeb123 🍁ایتا🍁گپ🍁آیگپ🍁سروش🍁روبیکا 🍁بله 🍁واتس آپ⬅️ 09309064084 📅 طول دوره مقدماتی: ۲۵ روز
🌷صد وصیت‌نامه شهدا؛ وصيت نامه شهيد سيداصغر عالم مرتضوي بسم رب شهداء و الصديقين ...آري برادران، مبارزان مسلمان با ساده ترين وسايل مي جنگند و حاضر نيستند يك روز ساكت بنشينند. ...اي امت قهرمان، همانطور كه امام فرمود شما با حركت خود جريان تاريخ را عوض كرديد و مي رويد تا اسلام را در جهان گسترش دهيد و مي رويد تا در دنيا افسار بردگي را از گردن مستضعفان پاره كنيد. اميدوارم در اين راه سستي به خود راه ندهيد واي به حال شما اگر از انقلاب اسلامي و از خون هزاران شهيد در طول تاريخ حمايت نكنيد. نگذاريد عده اي مزدور، جوانان عزيز ما و همسنگرانمان را فريب دهند، و با رهبران آنان قاطعانه برخورد نمايند و اگر طرفدارانشان هدايت نشوند. نگذاريد هركاري كه خواستند انجام دهند كه ناگهان مي بينيد كار از كار گذشته است بيشتر مخالفان اين انقلاب كساني هستند كه اسلام واقعي را با اسلام شاهنشاهي اشتباه گرفته اند.... اگر دقت كنيد مي بيند كه آنها درست راه شاه خائن رامي روند با اين تفاوت كه اينها وظائف مذهبيشان را از روي صداقت انجام مي دهند ولي شاه معدوم براي عوام فريبي چنين روشهايي را به كار مي برد من كه فرد ناقابلي هستم به شما توصيه مي كنم مواظب صحبت كردنتان باشيد، اظهار نظر دربارة اين حكومت با اظهار نظر درباره حكومت هاي ديگر فرق دارد.در موقع صحبت كردن نبايد وظايف اسلامي خود را فراموش كنيد چرا كه اين انقلاب و اين رژيم تداوم بخش راه پيغمبران و امامان است و آنهايي كه از روي هواي نفس حرفهايي مي زنند خدا آنها را نخواهد بخشيد. من شما را به وحدت و يگانگي دعوت و از انفاق و چند دستگي برحذر مي دارم و سفارش مي كنم هر حركت كوچك و بزرگي را كه انجام مي دهيد براي رضاي خدا باشد و انشا الله خودخواهي و براي نفس حرف زدن را در خود نابود كنيد... در آخر از خدا مي خواهم كشته شدنم را باعث پاك شدن گناهانم قرار دهد.... *پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران"نویدشاهد" ۳۴ @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«✨ » {أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ} مهم نیست، چقدر اندوهت عمیق است زمانی که دلت به نور خدا روشن باشد قلبت دوباره لبخند خواهد زد.. @dghjkb
🌱آماده‌ایم هستی خود را فدا کنیم 🇮🇷یعنی فدای مکتب خون خدا کنیم 🌱آماده‌ایم بیرق ثاراللهی به کف 🇮🇷با یک اشاره معرکه را کربلا کنیم *لبیک ـ یا ـ امام ـ خامنه ای @dghjkb
🔵 عشق تحمّل ناشدنى امیرالمؤمنین 💠 پس از بازگشت از جنگ صفين، يكی از ياران دوست داشتنی امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت. امیرالمؤمنین فرمود: اگر كوهی مرا دوست بدارد، در هم فرو می ريزد. (يعنی مصيبتها به سرعت به سراغ او آيد، كه اين سرنوشت در انتظار پرهيزكاران و برگزيدگان خداست) 📒 ، حکمت ۱۱۱ @dghjkb
🔸 به آدم اسم می دهد؛ یک وقت می شود که در عالم ملکوت "سُمّی متهجّداً" ، متهجد نامیده می شود. این زن همان است که شب را بیدار بوده، این مرد آن است که شب بیدار بوده. 🔸اگر بتواند این چنین اسمی در عالم ملکوت پیدا کند، معلوم است که همه ی گرفتاری هایش رفع می شود، به این جا می رسد که ملائکه برای رفع مشکلاتش به او کمک می کنند و این خود مراتبی دارد؛ 🔸یک وقت بدون این که مَلِکی را ببیند ملائکه کمک کارش هستند، گرفتاریش را رفع می کنند؛ 🔸یک وقت قدری پایین تر است، به او الهام می کنند، یعنی در هر گرفتاری الهام دارد. 📚 "جهاد با نفس" سلسله مباحث اخلاقی آیت الله حسین مظاهری، گفتار ۱۸ نماز شب یادتون نره @dghjkb
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌱امام علی علیه‌السلام، در نامه‌ی خود به فرزندش، امام حسن علیه‌‌السلام فرمودند: «غم و اندوه خود را در پیشگاه خداوند مطرح کن تا غم‌های تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یاری رساند.» نهج البلاغة السید الشریف الرضی، ج۱، ص۳۸۹، نامه۳۱. علیه‌السلام @dghjkb
💫 🌺 دعای حضرت مادر سلام‌الله‌علیها "در برطرف شدن مکر فتنه‌گران و دشمنان" ✦ خدایا، مراقبم باش؛ با همان چشمانی که نمی‌خوابند! و با همون ستونِ قدرتی که هرگز سست نمی‌شود! - خدایا ، بدخواهانم و آنان که برایم حیله‌گری (فتنه) می‌کنند، اگر پیش آمدند؛ حتی شجاع‌ترین‌شان را هم، بترسان! - خدایا مرا در آغوش بگیر؛ وقتی حسادتِ حسودان را حس میکنم، و دست‌درازیِ آنان که اهل تجاوز و خشونتند، مرا می‌ترساند، و آتش فتنه‌‌ی بی‌ایمانان، شعله می‌گیرد! @dghjkb
🔰تشکیل دولت اسلامی، راهبرد اصلی اهداف عالی، اعلی ومیانی 📌هدف انبیا جاری کردن ولایت خداوند ولایت الله بر روی زمین بود، و کارشان تنها بیان احکام و حلال و حرام نبود بلکه چیز فراتری بود که مردم و صاحبان قدرت هر زمان انبیا را به قتل می رساندند ائمه هدفشان برای رسیدن به هدف عالیشان تشکیل حکومتی بود که انجام دهنده و رساننده به ولایت الله بود 🗓برگرفته از مبانی ولایت محتوای کار شده توسط کانال نقشه راه کانال نقشه راه در ایتا،گپ،تلگرام و روبیکا @dghjkb
⁵⁹ بر سبز جامه‌ای نظر از دور دوختم پنداشتم تویی؛ تو نبودی و سوختم @dghjkb
🌴غواصی که برای آب نامه می‌نوشت؛ یوسف قربانی در خردسالی پدر و مادرش را که از قشر مستضعف جامعه بودند از دست داد، یوسف به همراه برادرش در کنار مادر بزرگ در خانه‌ای محقر سال‌های اول دبستان را پشت سر می‌گذارد که ناگهان خداوند تنها پناهگاه آن‌ها را نیز از دنیا می‌برد و اینک یوسف و برادرش مانده‌اند و بی‌کسی در سختی‌های زندگی. *دوران نوجوانی یوسف قربانی بعد از سه سال زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را می‌خواند، همراه برادرش به تهران می‌روند و نزد فردی حدود چهار یا پنج سال زندگی و کار می‌کنند و دوباره به زنجان برگشته و در خانه‌ای کوچک ساکن می‌شوند. یوسف به همراه برادرش سختی‌های زیادی را متحمل می‌شوند اما تجربه گرفته و آماده می‌شوند تا اندوخته خویش را در معرض ظهور قرار دهند. برادر یوسف هنرمند بود و بر روی سنگ و آجر، نقاشی و کنده‌کاری می‌کرد و همه او را به این لقب می‌شناختند و هیچ کس نمی‌دانست که در این هنر او چه چیزی نهفته بود. *دوران جوانی با پیروزی انقلاب اسلامی و سپری شدن دوران ستم‌شاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب می‌گذارد و با تشکیل اولیه بسیج، جذب خیل عاشقان انقلاب می‌شود که در همین سال‌ها یوسف برادرش را نیز در سانحه رانندگی از دست می‌هد. *در دوران دفاع مقدس با آغاز جنگ تحمیلی یوسف به سپاه پیوست و به عضویت اطلاعات عملیات گردان ولیعصر (عج) زنجان درآمد و لباس غواصی به تن کرد. یوسف نقش موثری در عملیات‌های والفجر ۸ و کربلای ۵ ایفا کرد و سرانجام در ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید. *شهید یوسف قربانی از زبان هم‌رزمش همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم کسی را ندارم که !!!! *خاطره‌ای از شهید یوسف قربانی پیش از عملیات کربلای 5 بود ما در موقعیت شهید اوجاقلو و در کنار رود کارون، دوره آموزش غواصی را می‌گذراندیم. یکی از روزها به دلیلی از من خواسته شد تا به گروهان دیگری منتقل شوم، ولی من نپذیرفتم، کلی هم ناراحت و عصبانی شدم. هرگز فراموش نمی‌کنم که او پیش من آمد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: چته پسر؟ این همه اخم و تخم می‌کنی که چی؟ آسمان که به زمین نیومده! اصلا بگو ببینم تو برای چی به جبهه اومدی؟ ها؟ برا تفریح؟ یا برا مهمونی؟ آدم که نیومده با این حرفا دلخور بشه؟ من نمی‌دونم اگه تو به جای من بودی چکار می‌کردی؟ فکر نمی‌کنم در این دنیای بی در و پیکر به اندازه من رنج و تنهایی کشیده باشی؟ از اول زندگیم همزاد غم و غصه بودم و همراه درد و رنج بزرگ شدم. در آسمان بلند زندگی‌ام یک ستاره آشنا هم برایم سوسو نمی‌زند! او راست می‌گفت. در دنیای به این بزرگی، هیچ‌کس و کاری نداشت. وقتی که به مرخصی می‌آمد، اکثرا در پایگاه بسیج بود گاهی هم بچه‌ها او را به خانه خود دعوت می‌کردند. اما هرگز از خود ضعف و ناتوانی نشان نمی‌داد و جزع و فزع نمی‌کرد. همیشه سرزنده و شاداب بود. *شهادت وقتی که عملیات کربلای 5 آغاز شد با هم در یک گروهان بودیم شب اول عملیات بود ما مسافت زیادی از دریاچه مصنوعی موسوم به آب‌گرفتگی در دشت شلمچه را با لباس‌های غواصی طی کرده بودیم. دوشکا و تیربارهای دشمن شدیدا کار می‌کرد سطح آب را آتش پر حجمی پوشانده بود. پیشروی در آب با آن همه مواضع مثل سیم‌های خاردار و موانع خورشیدی واقعا دشوار بود. بچه‌ها یکی پس از دیگری، مظلومانه در داخل آب شهید می‌شدند تقریبا به نزدیکی‌های دشمن رسیده بودیم یوسف داشت با فاصله کمی از من حرکت می‌کرد. یوسف ناگهان از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت گلوله از سمت راست اصابت کرد و از سمت چپ خارج شد نزدیک بود در آب بیفتد که من گرفتمش. خون از دهان و گوشهایش فوران می‌کرد و او سرش را آرام به چپ و راست می‌چرخاند صدایش کردم: یوسف! یوسف! یوسف او آرام آرام زار می‌زد نمی‌توانست چشمانش را باز کند. دیدگانش پر از خون بود قطرات اشک امانم را برید خدایا! بچه ها چقدر غریبانه و دلگیر پرپر می‌شوند! لحظاتی بعد به آرامی نسیم سحری سر بر بالین شهادت گذاشت و به آرامشی به رنگ سبز و جاودانه فرو رفت پیشانیش را بوسیدم و وداعش گفتم. او شهید یوسف قربانی از گردان ولیعصر (عج) زنجان، لشگر عاشورا بود. *خبرگزاری دانشجویان ایران"ایسنا" @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا