eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
711 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵مظلوم‌ترين مادر شهيد كشور: چادرم را كفن فرزندم كردم تفسير صبر و‌ غيرت «فيروزه شجاعي» در ظرف واژه‌ها نمي‌گنجد و جمله‌ها توان بيان دلاوري‌هايش را ندارد؛ تاريخ در برابر صبر و شكيبايي او انگشت حيرت به دهان گرفته و سخنان بي بي شهيد «يوسف داورپناه» كه مظلوم‌ترين مادر شهيد كشور به شمار مي‌رود، حيرت‌انگيز است. حكايت مبارزه تا شهادت يوسف توسط دموكرات‌هاي بي‌رحم نيز مظلوميت اين مادر را به تصوير مي‌كشد؛ مادري كه با دستان خود پيكر پاك فرزندش را بدون كفن به خاك غربت سپرد. يوسف شبكه منافقان را متلاشي كرد گويا يوسف به يكي از گروه‌هاي منافقان نفوذ كرده بود و وقتي دوستانش در آن برهه از وي براي حضور در جبهه دعوت كرده بودند، ايشان گفته بود كه «اينجا نيز جبهه است». يوسف با تلاش و مبارزه اين گروه را متلاشي كرد و سلاح و ادوات جنگي زيادي هم به دست آمد و علاوه بر آن بسياري از افراد اين گروه دستگير شدند. * دموكرات‌ها از در و ديوار وارد خانه شدند شهيد «باكري» در يكي از عمليات ها به يوسف مرخصي تشويقي داده و ‌او به اروميه آمده بود اما ما به زمين زراعي در يكي از شهرستان‌هاي استان رفته بوديم؛ يوسف هم پس از كسب اطلاع با همان لباس رزم و چفيه بر گردن نزد ما آمد. با ديدنش نگران شدم و گفتم مگر نمي‌داني اينجا پر از دموكرات و كومله است! چرا آمدي؟ جاسوس‌ها تو را شناسايي و حضورت را گزارش مي‌كنند! يوسف من آن روز ماند. او عادت داشت نماز شب بخواند به من گفت مادر من مي‌خوابم اگر خواب ماندم براي نماز بيدارم كن؛ از نگراني خوابم نبرد و در تاريكي شب ديدم يوسف خودش براي نماز بلند شد. آمدن عده‌اي از دامنه كوه به سمت پايين و طرف منزل ما را ديدم. اندكي نگذشته بود كه از در و ديوار وارد منزل شدند و اسلحه را به طرف من نشانه گرفتند. به يوسف كه در حال نماز بود، گفتند «براي خميني نماز مي‌خواني؟» يوسف پس از نماز گفت «طرف شما من هستم؛ اسلحه را از طرف مادرم كنار بكشيد. اولا خميني نه امام خميني و ‌ديگر اينكه ما براي خدا نماز مي‌خوانيم و ‌به كسي اقتدا مي‌كنيم كه ايشان نيز به خدا اقتدا كند». دموكرات‌ها سپس با قنداق اسلحه يوسف را كتك زدند و ‌به 2 روستاي بالاتر بردند؛ وقتي دموكرات‌ها او را مي‌بردند، گفت «مرا از وسط روستا نبريد چون‌ نمي‌خواهم ترس و ‌وحشت به دل زنان روستا بيافتد». فرداي آن روز مقداري طلا كه داشتم برداشتم و به هر زحمتي كه بود خود را بين دموكرات‌ها رساندم و ‌با سختي زياد توانستم يوسف را ببينم. گفتم: پسرم اين طلاها را به اينها بدهم تا آزادت كنند ولي يوسف گفت «مادر تو با اين كار آنان را تجهيز مي‌كني. آنان نه تنها مرا آزاد نمي‌كنند بلكه اين طلاها هر كدام گلوله‌اي مي‌شود كه جان رزمندگان ديگر را نشانه مي‌گيرند». سپس پرسيدم: به سپاه مستقر در شهرستان بگويم؟ ولي اجازه نداد و گفت «الان در تمامي راه‌ها كمين كرده‌اند و ‌با گفتن شما چندين نفر شهيد مي‌شوند‌ و‌ اين درست نيست كه به خاطر يك نفر چند نفر جان خود را از دست بدهند». ** دموكرات ها از يوسف خواستند عليه امام‌ سخن بگويد يكي از سركرده‌هاي دموكرات‌ها به نام «حملات» كه از اراذل معروف منطقه بود، ‌‌به ‌يوسف گفت «اگر مي‌خواهي آزاد بشوي مردم ‌را در مسجد جمع مي‌كنيم و‌ شما در اين جمع عليه امام و ‌انقلاب سخن بگو‌. زماني كه لب به سخن گشود امام (ره) و انقلاب را عزيز و ‌دموكرات‌ها را ذليل كرد و‌ فضاي موجود را تغيير داد. پس از سخنراني سريع او را پايين آوردند و‌ فرداي صبح اين روز صداي تير شنيده شد. اندكي بعد در به صدا درآمد و ‌گفتند بياييد جنازه را ببريد. *خبرگزاری جمهوری اسلامی @dghjkb
* سينه يوسفم را شكافته بودند يوسف را در همان محلي كه چند نفر از دموكرات‌ها كشته شده بودند، به شهادت رساندند. بالاي سرش كه رسيدم، سينه‌اش را شكافته و خنجر داغ بر بدنش گذاشته بودند، پيكرش پر بود از رد چاقوهاي دشمن! گفتند ‌اينجا بايد دفن كنيد نمي‌توانستيم ‌اروميه بياوريم و اهالي هم جرات كمك كردن نداشتند. يك نفر را به زحمت پيدا كرديم و به همراه پدرش قبري براي ايشان كنديم. * چادرم را كفن پسرم كردم آنجا آب و كفن و حتي كسي براي غسل دادن نبود! پسرم را درون چادر پيچيدم و مهر كربلا را خرد كردم و به سر و رويش ماليدم؛ هنگام گذاشتن وي در داخل قبر گفتم حلالم كن مادر، ببخش اينجا گذاشتم و سپس عليه دموكرات‌ها شعار دادم. ** يوسف حجاب را همانند خون‌ شهيد مي‌دانست رعايت حجاب و‌ حفظ آن از ‌سفارش‌هاي اين شهيد بود؛ وي معتقد بود حجاب همانند خون شهيد با ارزش بوده و دشمن به دنبال اين است كه حجاب نباشد. اگر حجاب نباشد بي‌عفتي زياد شده و ‌جوانان منحرف مي‌شوند. يوسف من كمتر غذا مي‌خورد و به ديگران كمك مي‌كرد. حتي لباس نو خود را به افراد فقير مي‌داد و محله محرومي را شناسايي كرده بود و ‌همواره به آنان رسيدگي مي‌كرد. همواره حرف‌هاي امام را محور فعاليت‌هاي خود قرار مي‌داد؛ ولايت‌پذير بود چنانكه دموكرات‌ها از او خواستند به امام و انقلاب توهين كند تا آزاد شود اما اين ذلت را قبول نكرد. وي تاكيد داشت كه اگر حلال و‌ حرام رعايت نشود، خون شهدا گريبانگير خواهد شد. آه مادران شهيد ‌زنان بدحجاب را خواهد گرفت. شهيد يوسف داورپناه در سال 1344 در كرمان چشم به جهان گشود و ‌پس از مبارزه ها و ‌رشادت‌هاي فراوان در شهريور سال 1362 شمسي در سن 18 سالگي توسط حزب منحله دموكرات به شهادت رسيد؛ مزار اين شهيد والا مقام در محل شهادتش قرار دارد و مزار ديگري كه پلاك و‌ چفيه را در خود جاي داده، در باغ رضوان ‌اروميه است. يوسف به همراه خواهرش براي لبيك گفتن به فرمان امام خميني(ره) قبل از انقلاب وارد عرصه مبارزه شد و پس از شروع جنگ تحميلي نيز همانند ديگر جوانان به ميدان جنگ حق عليه باطل رفت. پايبندي به مسايل اعتقادي و شجاعت از ويژگي‌هاي اين شهيد بود. ايشان در كنار نترس بودن، بيان زيبايي داشت و صحبت خود را با حديثي از اهل بيت يا آيه قرآن شروع مي‌كرد. گزارش از: شهين غريب بيدادرس 8135 /3072 *خبرگزاری جمهوری اسلامی @dghjkb