🔹نامهای به امام زمان عج؛
🍀بسم الله الرحمن الرحيم🍀
به نام خدایی که زمین را از حجت خود خالی نمیکند
سلام ، سلام من به سلطاني که سالياني است سلطنش به خاطر سياهي دلهايي به سالي بعد افتاده است.
سلام ، سلام من به مولايي که بندگان همچون مَنَش ، عنان خودخواهي را به دست گرفتهاند و زَرِ دل را با زَنگاري معاوضه ميکنند و خبر ندارند در کوچهها ، دلبري به اميد دلي نشسته است.
سلام ، سلام مولای من
بر اُوراق گنجانده تاريخ ورقهايي از آناني ، که با صورت بي سيرتي صداي رهگذري که نداي آشنا را بر زبان داشت و نواي آشنا را به گوشهاي دل نوا ميداد نميشنيدند و نميديدند که يوسف شدن در زيبايي صورت نيست ، بلکه زيبا شدن در يوسف سيرت بودن است و اي آقاي من، بهانهی دلم از نوايي است که بايد يوسف شد ، و ديد که کارد به استخوان اثر نميکند.
آقاي من ؛ هنوز نمي دانم که جمعهها بها هستند يا بهانه و هنوز نميدانم که ندبهها ندا هستند يا نشانه و کُمِيتِ کميلم که بر سبزهزارهاي دل به تندي ميتازد ، راه را گم کرده است يا نه آنکه شاه راه را ميداند و به بيغوله ميرود و هر جمعه که ميگذرد سر در زندان ميگذارم و در زندان دل خويش ، با زندهاي زمزمه ميکنم.
ای آقای من و ای مولای ، زبان ، بهانهاي دوباره از امام زمان خويش دارد و اي شهسوار شبهاي بدون سحر ، و اي مونس همدم يتيمان بدون پدر ، ای آقاي من جادهی سبز انتظار با استقبال دلهايي همراه است که کُمِيتِ کميلشان لنگ ميزند و نواي ندبهشان دلي را به چنگ نميزند.
آقاي من ، مهدی من ، دوست دارم در سرزمين دل خبر از آشنايي گيرم که با او آشتي کنم و بگويم که دگر گناه نميکنم ، حرام را نگاه نميکنم ، پا به هر جايگاه نميکنم و پناه به هر پناهگاه نميکنم.
اي آقاي من و ای سیدِ من ، حق داري ، ادعاي شيعه شيفتگي ميزنيم و حرم ، و پاکي دل را که جاي نامحرمان نيست به هر نامحرمي ، محرم ميکنيم و با خبرداري ، خود را به بی خبري ميزنيم ، و پاکي دل را که قدوم انتظار ، بايد محرمش باشد به هر ناشايستي ، شايسته ميپنداريم و با اين حال ، باز ميگوييم ؛ منتظرت هستيم .
اي مولاي من و ای سرور من ؛ انتظار ، واژهاي است که دل را به انقلاب وا ميدارد ، که در برابر اهريمنها و وسوسههاي دروني به پا ميخيزد و نشان ميدهد انتظار ، واژهاي است پاک و مقدس و مدال و تاج و تختي بيمانند که فقط منتظر ، ميتواند از آن بهره ببرد.
اي مولاي من ، ميدانم اگر علم عشق را برپا ميکني و باز دلت را اَلمِ ميکني و ما باز پاکي دل را به ناپاکان ميسپاريم ، و به روي خود نميآوريم که ميبيني و ميداني احوالمان را ، و تو خود را مدهوش ميکني .
اي آقاي من و مولاي من ، اين صخرههاي گناه ، دل را به سُخره ميگيرند و شميم انتظار را که جز بر منتظران ، شادابي و طراوتي ندارد ، به باد وزاني تشبيه ميکند که از سرزمين خزان ميوزد.
اي آقاي من و ای مولاي من ، جويبار اشک ، ديگر دريا را ميطلبد که شايد اميد رميدهی دل غايبي ، بشکسته و به ناخداي دريا برسد و بگويد جويبار هم به دريا ميريزد ، و عطر يار را از سرزمين آشنايي به مشام جان برساند.
اي آقا و ای مولا ، خوب شدن و با تو بودن سرمايه ميخواهد ، که سرزمين دل به دنبال آن است ، ولي هرکجا که مينگرد از عطشناکي خود به سرابي ميرسد و باز تشنه تر از قبل به اميدي ، دوباره ميگردد و اما نميداند اين سرمايه کلمهاي است که عشق تو را در درون خود گنجانده است.
اي آقا و مولاي من ، ميدانم ديدن اين چنين يوسفي ، دل يعقوبي را ميخواهد که با نابينايي چشم ، با روشني دلي ، پر نور بگردد و کنعاني ميخواهد تا نسيم بوي يوسف را از سرزمينهاي دور بر مشام آن پير کنعان برساند و بگويد که انتظـار ، کليدِ برگشت يوسف به شهر کنعان بُوَد.
اي آقاي من و ای مولاي من ، پنجره دل را به سوي خورشيد انتظار باز ميکنيم ، تا شايد خبري از آشناترين ، آشناي هستي ، که در دل سيه و تاريک ما گم شده است ، دريابم و ندايي را که از آهنگ خوش ندبهی جمعهها ، با مضموني با ذکر « يابن الحسن يابن الحسن » است به تو هديه کنم.
اي آقا و مولاي من ، چشمانم بهانه ميگيرند ، که چقدر به جادهی انتظار نگه کرديم و هر روز از نسيم دل خبر ز آشنا گرفتيم و خيره شديم ، باز هم جز آن نسيم که خبري از انتظاري دوباره داشت نديديم .
اي آقای من ، ای مولاي من و ای شادی دُورانها و آرزوی دل مؤمنان ، جمعه را ميعادگاهي ميدانم که وعده يار در آن ميعادگاه به تحقق ميپيوندد.
سلامتی و تعجیل در امر فرج یوسفزهرا«عج»
🌱صلوات...
#نامه_ای_به_امام_زمان عج
#امام_زمان #دلنوشته
@dghjkb