eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
713 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نامه‌ای به امام زمان عج؛ 🍀بسم الله الرحمن الرحيم🍀 به نام خدایی که زمین را از حجت خود خالی نمی‌کند سلام ، سلام من به سلطاني که سالياني است سلطنش به خاطر سياهي دلهايي به سالي بعد افتاده است. سلام ، سلام من به مولايي که بندگان همچون مَنَش ، عنان خودخواهي را به دست گرفته‌اند و زَرِ دل را با زَنگاري معاوضه مي‌کنند و خبر ندارند در کوچه‌ها ، دلبري به اميد دلي نشسته است. سلام ، سلام مولای من بر اُوراق گنجانده تاريخ ورقهايي از آناني ، که با صورت بي سيرتي صداي رهگذري که نداي آشنا را بر زبان داشت و نواي آشنا را به گوشهاي دل نوا مي‌داد نمي‌شنيدند و نمي‌ديدند که يوسف شدن در زيبايي صورت نيست ، بلکه زيبا شدن در يوسف سيرت بودن است  و اي آقاي من، بهانه‌ی دلم از نوايي است که بايد يوسف شد ، و ديد که کارد به استخوان اثر نمي‌کند. آقاي من ؛ هنوز نمي دانم  که جمعه‌ها بها هستند يا بهانه و هنوز نمي‌دانم که ندبه‌ها ندا هستند يا نشانه و کُمِيتِ کميلم که بر سبزه‌زارهاي دل به تندي مي‌تازد ، راه را گم کرده است يا نه آنکه شاه راه را مي‌داند و به بيغوله مي‌رود و هر جمعه که مي‌گذرد سر در زندان مي‌گذارم و در زندان دل خويش ، با زنده‌اي زمزمه مي‌کنم. ای آقای من و ای مولای ، زبان ، بهانه‌اي دوباره از امام زمان خويش دارد و اي شهسوار شبهاي بدون سحر ، و اي مونس همدم يتيمان بدون پدر ، ای آقاي من جاده‌ی سبز انتظار با استقبال دلهايي همراه است که کُمِيتِ کميلشان لنگ مي‌زند و نواي ندبه‌شان دلي را به چنگ نمي‌زند. آقاي من ، مهدی من ، دوست دارم در سرزمين دل خبر از آشنايي گيرم که با او آشتي کنم و بگويم که دگر گناه نميکنم ، حرام را نگاه نمي‌کنم ، پا به هر جايگاه نمي‌کنم و پناه به هر پناهگاه نمي‌کنم. اي آقاي من و ای سیدِ من ، حق داري ، ادعاي شيعه شيفتگي مي‌زنيم و حرم ، و پاکي دل را که جاي نامحرمان نيست به هر نامحرمي ، محرم مي‌کنيم و با خبرداري ، خود را به بی خبري مي‌زنيم ، و پاکي دل را که قدوم انتظار ، بايد محرمش باشد به هر ناشايستي ، شايسته مي‌پنداريم و با اين حال ، باز مي‌گوييم ؛ منتظرت هستيم  . اي مولاي من و ای سرور من ؛ انتظار ، واژه‌اي است که دل را به انقلاب وا مي‌دارد ، که در برابر اهريمن‌ها و وسوسه‌هاي دروني به پا مي‌خيزد و نشان مي‌دهد انتظار ، واژه‌اي است پاک و مقدس و مدال و تاج و تختي بي‌مانند که فقط منتظر ، مي‌تواند از آن بهره ببرد. اي مولاي من ، مي‌دانم اگر علم عشق را برپا مي‌کني و باز دلت را اَلمِ مي‌کني و ما باز پاکي دل را به ناپاکان مي‌سپاريم ، و به روي خود نمي‌آوريم که مي‌بيني و مي‌داني احوالمان را ، و تو خود را مدهوش مي‌کني . اي آقاي من و مولاي من ، اين  صخره‌هاي گناه ، دل را به سُخره مي‌گيرند و شميم انتظار را که جز بر منتظران ، شادابي و طراوتي ندارد ، به باد وزاني تشبيه مي‌کند که از سرزمين خزان مي‌وزد. اي آقاي من و ای مولاي من ، جويبار اشک ، ديگر دريا را مي‌طلبد که شايد اميد رميده‌ی دل غايبي ، بشکسته و به ناخداي دريا برسد و بگويد جويبار هم به دريا مي‌ريزد ، و عطر يار را از سرزمين آشنايي به مشام جان برساند. اي آقا و ای مولا ، خوب شدن و با تو بودن سرمايه مي‌خواهد ، که سرزمين دل به دنبال آن  است  ، ولي هرکجا که مي‌نگرد از عطشناکي خود به سرابي مي‌رسد و باز تشنه تر از قبل به اميدي ، دوباره مي‌گردد و اما نمي‌داند اين سرمايه کلمه‌اي است که عشق تو را در درون خود گنجانده است. اي آقا و مولاي من ، مي‌دانم ديدن اين چنين يوسفي ، دل يعقوبي را مي‌خواهد که با نابينايي چشم ، با روشني دلي ، پر نور بگردد و کنعاني مي‌خواهد تا نسيم بوي يوسف را از سرزمين‌هاي دور بر مشام آن پير کنعان برساند و بگويد که انتظـار ، کليدِ برگشت يوسف به شهر کنعان بُوَد. اي آقاي من و ای مولاي من ، پنجره دل را به سوي خورشيد انتظار باز مي‌کنيم ، تا شايد خبري از آشناترين ، آشناي هستي ، که در دل سيه و تاريک ما گم شده است ، دريابم و ندايي را که از آهنگ خوش ندبه‌ی جمعه‌ها ، با مضموني با ذکر « يابن الحسن يابن الحسن » است به تو هديه کنم. اي آقا و مولاي من ، چشمانم بهانه مي‌گيرند ، که چقدر به جاده‌ی انتظار نگه کرديم و هر روز از نسيم دل خبر ز آشنا گرفتيم و خيره شديم ، باز هم جز آن نسيم که خبري  از انتظاري دوباره داشت نديديم . اي آقای من ، ای مولاي من و ای شادی دُوران‌ها و آرزوی دل مؤمنان ، جمعه را ميعادگاهي مي‌دانم که وعده يار در آن ميعادگاه به تحقق مي‌پيوندد. سلامتی و تعجیل در امر فرج یوسف‌زهرا«عج» 🌱صلوات... عج @dghjkb